Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to apply for leave
U
درخواست مرخصی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
furlough
U
مرخصی سرباز مرخصی دادن
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisition
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioned
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning
U
درخواست کردن درخواست وسایل
request
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requested
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
released
U
برگ مرخصی ازاد کردن
releases
U
برگ مرخصی ازاد کردن
furlough
U
مرخصی دادن به مرخص کردن
release
U
برگ مرخصی ازاد کردن
leave
U
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
leaving
U
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
excess demand
U
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
speak for
<idiom>
U
درخواست کردن
soliciting
U
درخواست کردن
apply
U
درخواست کردن
pray
U
درخواست کردن
praying
U
درخواست کردن
demanded
U
درخواست کردن
solicits
U
درخواست کردن
prays
U
درخواست کردن
supplicate
U
درخواست کردن
prayed
U
درخواست کردن
demands
U
درخواست کردن
demand
U
درخواست کردن
solicit
U
درخواست کردن
to make an application
[to apply]
U
درخواست کردن
applies
U
درخواست کردن
solicited
U
درخواست کردن
plead with
U
درخواست کردن
entreated
U
درخواست کردن
entreats
U
درخواست کردن
entreating
U
درخواست کردن
applying
U
درخواست کردن
implore
U
درخواست کردن از
imploring
U
درخواست کردن از
implored
U
درخواست کردن از
entreat
U
درخواست کردن
implores
U
درخواست کردن از
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
pleaded
U
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
plead
U
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
pleads
U
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن درخواست کردن
requisitions
U
درخواست رسمی کردن
boned
U
خواستن درخواست کردن
to deny somebody a wish
U
درخواست کسی را رد کردن
bone
U
خواستن درخواست کردن
to a oneself for help
U
درخواست کمک کردن
indents
U
سفارش درخواست کردن
solicit
U
درخواست یا تقاضا کردن از
call for fire
U
درخواست اتش کردن
indent
U
سفارش درخواست کردن
solicited
U
درخواست یا تقاضا کردن از
indenting
U
سفارش درخواست کردن
requisition
U
درخواست رسمی کردن
boning
U
خواستن درخواست کردن
requisitioned
U
درخواست رسمی کردن
solicits
U
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
U
درخواست یا تقاضا کردن از
requisitioning
U
درخواست رسمی کردن
bones
U
خواستن درخواست کردن
to reject
[refuse]
an application
U
درخواست نامه ای را رد کردن
to ask too much
U
بیش از حد درخواست کردن
mission call
U
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
to ask somebody for
[about]
something
U
از کسی چیزی درخواست کردن
call for ..... under the credit
U
درخواست کردن ..... تحت اعتبار
to ask specifically about something
U
چیزی را به طور خاص درخواست کردن
to call somebody to
[for]
something
U
از کسی برای چیزی درخواست کردن
to file a petition
U
بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
applies
U
درخواست کردن شامل حال بودن
apply
U
درخواست کردن شامل حال بودن
applying
U
درخواست کردن شامل حال بودن
subsequent filing
[application, documents]
U
ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
to withdraw an application
U
صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
lean on
<idiom>
U
اجبارشخص درقبول کردن درخواست باتحت فشارگذاشتن
to file an application to somebody
U
از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
petitioned
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioning
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
beg
U
استدعا کردن درخواست کردن
petitions
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
begged
U
استدعا کردن درخواست کردن
begs
U
استدعا کردن درخواست کردن
requests
U
تقاضا کردن درخواست کردن
petition
U
دادخواهی کردن درخواست کردن
requested
U
تقاضا کردن درخواست کردن
requesting
U
تقاضا کردن درخواست کردن
cry off
U
تقاضا کردن درخواست کردن
applying
U
صدق کردن درخواست کردن
applies
U
صدق کردن درخواست کردن
apply
U
صدق کردن درخواست کردن
request
U
تقاضا کردن درخواست کردن
leaving
U
مرخصی
vacations
U
مرخصی
leaves of absence
U
مرخصی
vacation
U
مرخصی
leave
U
مرخصی
leave of absence
U
مرخصی
dismissal
U
مرخصی
dismission
U
مرخصی
surlough
U
مرخصی
off time
U
مرخصی
permission
U
مرخصی
furlough
U
مرخصی
dismissals
U
مرخصی
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
vacationist
U
مرخصی رونده
emergency leave
U
مرخصی اضطراری
sick leave
U
مرخصی استعلاجی
leave
U
اذن مرخصی
vacationer
U
مرخصی رونده
liberty
U
مرخصی 84 ساعته
liberties
U
مرخصی 84 ساعته
to be away on vacation
[American]
U
داشتن مرخصی
furlough
U
حکم مرخصی
to be away on vacation
[American]
U
در مرخصی بودن
liberty men
U
افراد مرخصی
to take leave
U
مرخصی گرفتن
leave with pay
U
مرخصی با حقوق
leaving
U
اذن مرخصی
he is on leave
U
او در مرخصی است
annual leave
U
مرخصی سالانه
to take a vacation
U
مرخصی گرفتن
furlough
U
مرخصی سرباز
vacations
U
مرخصی مهلت
vacations
U
مرخصی گرفتن
surlough
U
مرخصی دادن
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
vacation
U
مرخصی گرفتن
vacation
U
مرخصی مهلت
compassionate leave
U
مرخصی ارفاقی
recesses
U
مرخصی گرفتن
be on leave
U
در مرخصی بودن
recess
U
مرخصی گرفتن
To take a night off .
U
یک شب از کار مرخصی گرفتن
He is on leave of absence .
U
مرخصی رفته است
sickleave
U
مرخصی بابت ناخوشی
to get one's ricket
U
ورقه مرخصی گرفتن
leave taking
U
کسب اجازه مرخصی
leave with pay
U
مرخصی با استفاده ازحقوق
d. certificate
U
گواهی نامه مرخصی
I want to take a couple of days off .
U
یک ردوروز مرخصی می خواهم
ashore
U
رفتن به مرخصی دریایی
to take ones farewell of
U
اجازه مرخصی گرفتن از
off duty
U
مرخصی راحتی نگهبانی
leaving
U
به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
sit back
<idiom>
U
راحتی داشتن ،مرخصی گرفتن
He went home on leave .
U
مرخصی گرفت رفت منزل
leave
U
به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
sabbatical year
U
مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
relief
U
مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
french leave
U
مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
shore leave
U
مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
fire call
U
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
busman's holiday
U
تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
leave year
U
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
fire message
U
پیام اتش درخواست اتش کردن
claim
U
درخواست
claimed
U
درخواست
d. of a request
U
در درخواست
request
U
درخواست
postulates
U
درخواست
postulating
U
درخواست
requisitions
U
درخواست
claims
U
درخواست
requisitioned
U
درخواست
postulated
U
درخواست
claiming
U
درخواست
requested
U
درخواست
requisition
U
درخواست
requesting
U
درخواست
requests
U
درخواست
solicitation
U
درخواست
requisitioning
U
درخواست
postulate
U
درخواست
suit
U
درخواست
imploration
U
درخواست
tenderest
U
درخواست
enquiry
U
درخواست
tendering
U
درخواست
application
U
درخواست
tendered
U
درخواست
demands
U
درخواست
demanded
U
درخواست
suited
U
درخواست
demand
U
درخواست
tender
U
درخواست
suits
U
درخواست
supplication
U
درخواست
applications
U
درخواست
on request of which
[at his request]
U
به درخواست او
indenting
U
درخواست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com