Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
debt enforcement
U
درخواست طلب وصول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
del credere agent
U
نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
request modify
U
درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call-ups
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up
U
درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisition
U
درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand
U
درخواست بیش از حد درخواست اضافی
requisitioned
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning
U
درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions
U
درخواست کردن درخواست وسایل
call mission
U
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
requested
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call
U
درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
requests
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
request
U
درخواست اماد کردن درخواست کردن
collection
U
وصول
recoveries
U
وصول
reception
U
وصول
receptions
U
وصول
collections
U
وصول
recovery
U
وصول
outstandingly
U
وصول نشده
recovering
U
وصول کردن
line of approach
U
راه وصول
recvery
U
استرداد وصول
recovers
U
وصول کردن
feasible
<adj.>
U
قابل وصول
outstanding
U
وصول نشده
doable
<adj.>
U
قابل وصول
recover
U
وصول کردن
to get in
U
وصول کردن
receipts
U
وصول کردن
receipts
U
اعلام وصول
receipt
U
وصول کردن
accessibility
U
قابلیت وصول
receipt
U
اعلام وصول
recoverable
U
قابل وصول
recipient
U
وصول کننده
recipients
U
وصول کننده
levied
U
وصول مالیات
recoveries
U
وصول جبران
levies
U
وصول مالیات
levy
U
وصول مالیات
levying
U
وصول مالیات
recovery
U
وصول جبران
achievable
<adj.>
U
قابل وصول
contrivable
<adj.>
U
قابل وصول
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
قابل وصول
collection order
U
دستور وصول
accessible
U
قابل وصول
acknowledgement of receipt
U
اعلام وصول
acknowledgment
U
اعلام وصول
get in
U
وصول کردن
levier
U
مالیات وصول کن
accession
U
تابع وصول
certificate of receipt
U
گواهی وصول
cleared cheque
U
چک وصول شده
collectable
U
قابل وصول
collecting books
U
وصول مطالبات
collecting debts
U
وصول مطالبات
collection charge
U
هزینه وصول
collection charges
U
هزینه وصول
collection fee
U
هزینه وصول
come at able
U
قابل وصول
collects
U
وصول کردن
makeable
<adj.>
U
قابل وصول
manageable
<adj.>
U
قابل وصول
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
قابل وصول
practicable
<adj.>
U
قابل وصول
collectible
U
قابل وصول
executable
<adj.>
U
قابل وصول
workable
<adj.>
U
قابل وصول
receive
U
وصول کردن
collect
U
وصول کردن
collecting
U
وصول کردن
makable
<adj.>
U
قابل وصول
receives
U
وصول کردن
publicans
U
مامور وصول مالیات
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
good dept
U
طلب وصول شدنی
debt collector
U
وصول کننده طلب
good debt
U
طلب وصول شدنی
irrecoverable
U
غیر قابل وصول
acknowledgements
U
اعلام وصول رسید
acknowledgments
U
اعلام وصول رسید
acknowledgement
U
اعلام وصول رسید
receivable
U
قابل وصول پذیرفتنی
acknowledgment
U
شماره اعلام وصول
publican
U
مامور وصول مالیات
irrecoverably
U
بطور وصول نشدنی
collecting bank
U
بانک وصول کننده
collection charge
U
هزینه وصول مطالبات
solvency
U
قابل وصول بودن
cashes
U
وصول کردن نقدکردن
cashed
U
وصول کردن نقدکردن
cashing
U
وصول کردن نقدکردن
accessible
U
در دسترس قابل وصول
acknowledge
U
اعلام وصول کردن
receipts
U
اعلام وصول نمودن
receipt
U
اعلام وصول نمودن
acknowledges
U
اعلام وصول کردن
cash
U
وصول کردن نقدکردن
acknowledging
U
اعلام وصول کردن
acknowledging
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
bad debts
U
طلب غیر قابل وصول
acknowledge
وصول نامه ای را اظهار داشتن
reviving
U
وصول مطالبات سوخت شده
bad dept
U
طلبی که امکان وصول ان کم باشد
lien
U
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
acknowledgments
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgements
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
accessibility
U
امکان نزدیکی وسیله وصول
accessibility
U
دستیابی پذیری قابلیت وصول
acknowledges
U
وصول نامهای را اشعار داشتن
bad debt
U
طلب غیر قابل وصول
acknowledgement
U
خبر وصول نامه سپاسگزاری
execution for debt
U
اقدام برای طلب وصول
remembrancer
U
مامور وصول مطالبات سلطنتی
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledges
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod
U
وصول وجه در موقع تحویل کالا
acknowledge
U
شماره اعلام وصول تصدیق کردن
statement of affairs
U
وصول مطالبات و دیون واموال تاجر ورشکسته
pillotage
U
وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
debt collection for realisation
U
property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
tonnage rent
U
حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
recevied for shipment bill of exchange
U
بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
pontage
U
مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
feminism
U
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
pocket judgment
U
سنددینی که بلافاصله پس ازسررسید بدون هیچ تشریفاتی قابل وصول و اجرا است
current assets
U
پول نقد یامالیات یا عوارضی که درحدود یک سال پس از بستن ترازنامه قابل وصول باشد
coalition
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalitions
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
claimed
U
درخواست
claim
U
درخواست
claiming
U
درخواست
postulates
U
درخواست
indent
U
درخواست
indents
U
درخواست
tender
U
درخواست
tendered
U
درخواست
tenderest
U
درخواست
requistion for money
U
درخواست
tendering
U
درخواست
postulate
U
درخواست
claims
U
درخواست
postulated
U
درخواست
indenting
U
درخواست
demands
U
درخواست
imploration
U
درخواست
d. of a request
U
در درخواست
demanded
U
درخواست
demand
U
درخواست
suit
U
درخواست
applications
U
درخواست
enquiry
U
درخواست
application
U
درخواست
suits
U
درخواست
suited
U
درخواست
appealed
U
درخواست
appeals
U
درخواست
requisition
U
درخواست
requisitioned
U
درخواست
appeal
U
درخواست
request
U
درخواست
requested
U
درخواست
requesting
U
درخواست
on request of which
[at his request]
U
به درخواست او
requests
U
درخواست
requisitioning
U
درخواست
supplication
U
درخواست
solicitation
U
درخواست
requisitions
U
درخواست
postulating
U
درخواست
vindictive damages
U
مقدار غرامتی که دادگاه علاوه بر خسارت واقعی وارد برخواهان از خوانده به منظورتنبیه او وصول میکند
to g. any one's request
U
درخواست کسیراپذیرفتن
requisition number
U
شماره درخواست
at the request of
U
به خواهش
[به درخواست]
requisition line
U
خط درخواست اماد
supervisor request
U
درخواست نافر
supplicate
U
درخواست کردن
plead with
U
درخواست کردن
excess demand
U
درخواست مازاد
fire message
U
درخواست اتش
round robin
U
درخواست کتبی
stock requisition
U
درخواست کالا
to make an application
[to apply]
U
درخواست کردن
asking and ordering
U
درخواست و سفارش
speak for
<idiom>
U
درخواست کردن
put in for something
<idiom>
U
درخواست چیزی
purchase requisition
U
درخواست خرید
toa for a job or position
U
درخواست کارکردن
writ of subpoena
U
برگ درخواست
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
درخواست شده
rrayer
U
درخواست التماس
asked
<adj.>
<past-p.>
U
درخواست شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com