English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
bertha U درخشان روشن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
illumination by diffusion U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
illuminati U روشن ضمیران روشن فکران
daylight U روز روشن روشن کردن
daylit U روز روشن روشن کردن
half tone screen U صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
brighter U درخشان
ablaze درخشان
bright U درخشان
lightsome U درخشان
shining U درخشان
gloss U درخشان
luminescent U درخشان
luminous U درخشان
mirror finish U درخشان
luminiferous U درخشان
prismatic U درخشان
refulgent U درخشان
shiner U درخشان
brightest U درخشان
florestant U درخشان در شب
eyebright U درخشان
beamy U درخشان
glitzy U درخشان
brilliancy U درخشان
glitzier U درخشان
glaring U درخشان
fulgent U درخشان
glitziest U درخشان
fulgid U درخشان
stellar U درخشان
glittery U درخشان
luminously U بطور درخشان
illustrious U درخشان ممتاز
glisteningly U بطور درخشان
sparklers U گوهر درخشان
brightest U درخشان تابان
irradiating U درخشان کردن
irradiates U درخشان کردن
phosphorescent U شب تاب درخشان
brighter U درخشان تابان
semigloss U نیمه درخشان
shiny U افتابی درخشان
bright U درخشان تابان
beaming U درخشان پرتودار
lucid U واضح درخشان
brilliantly U بطور درخشان
irradiate U درخشان کردن
irradiated U درخشان کردن
lumine U درخشان کردن
brilliant U بسیار درخشان
meteoric U درخشان وزودگذر
adamantine U سخت و درخشان
sparkler U گوهر درخشان
luciferous U شب تاب درخشان
brilliant U الماس درخشان
starry U درخشان معروف
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
brilliancy U بازی درخشان شطرنج
brightest U درخشان بدون روکش
bright U درخشان بدون روکش
star sapphire U یاقوت کبود درخشان
giant star U ستاره بزرگ و درخشان
brighter U درخشان بدون روکش
radiant U شعاع گستر درخشان
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
soiuthern cross U چهارستاره درخشان نیمکره جنوبی
blaze U شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazed U شعله درخشان یا اتش مشتعل
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
blazes U شعله درخشان یا اتش مشتعل
brightening U زرنگ کردن درخشان شدن
brighten U زرنگ کردن درخشان شدن
brightens U زرنگ کردن درخشان شدن
brightened U زرنگ کردن درخشان شدن
high beam U نقطه درخشان ونورانی جلووسایل نقلیه
illuminates U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
flares U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare U گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
illuminating U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate U چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
glared U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glare U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glares U انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
flame tree U درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
burn in U علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
explain U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explains U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explaining U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
explained U روشن کردن باتوضیح روشن کردن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
sunny U روشن
lucid U روشن
unequivocally U روشن
on/off U روشن
eyebright U روشن
unequivocal U روشن
fogless U روشن
sunniest U روشن
eidetic U روشن
clear cut U روشن
furbisher U روشن گر
bright U روشن
elucidate U روشن
moonlit U روشن
cloudless U روشن
legible U روشن
shrillest U روشن
alight U روشن
alighted U روشن
alighting U روشن
shriller U روشن
alights U روشن
luculent U روشن
elucidated U روشن
elucidates U روشن
clear-cut U روشن
diaphanous U روشن
sharp cut U روشن
on U روشن
in a good light U روشن
vivid U روشن
perspicuous U روشن
litten U روشن
nitid U روشن
elucidating U روشن
shrill U روشن
transparent U روشن
setting up U روشن
express U روشن
clear U روشن
expressed U روشن
expresses U روشن
transparently U روشن
sets U روشن
set U روشن
definite U روشن
brighter U روشن
brightest U روشن
clearest U روشن
clearer U روشن
clears U روشن
explicit U روشن
distinct <adj.> U روشن
explicit <adj.> U روشن
lightest U روشن
cleaners U روشن
clean-cut U روشن
clean cut U روشن
lighted U روشن
expressing U روشن
light U روشن
perspicuous <adj.> U روشن
sunnier U روشن
notable <adj.> U روشن
clearest U روشن زدودن
mauve U ارغوانی روشن
lightsome U برنگ روشن
igniting U روشن کردن
lightsome U سبک روشن
lightish U نسبتا روشن
clairvoyants U روشن بین
ignites U روشن کردن
ignited U روشن کردن
clairvoyant U روشن بین
clearest U : روشن کردن
clears U : روشن کردن
lucent U روشن وشفاف
kindle U روشن شدن
saturated colour U رنگهای روشن
brightening U روشن کردن
light <adj.> U رنگ روشن
brightened U روشن کردن
brighten U روشن کردن
lumine U روشن کردن
elucidate U روشن کردن
elucidated U روشن کردن
clears U روشن زدودن
elucidates U روشن کردن
elucidating U روشن کردن
vividly U بطور روشن
brightly U بطور روشن
kindled U روشن شدن
eidetic memory U یاد روشن
twilight U تاریک روشن
clear varnish U لاک روشن
fire up U روشن کردن
full orbed U تمام روشن
clear U : روشن کردن
half tone U سایه روشن
luminary U جسم روشن
luminaries U جسم روشن
clairvoyance U روشن بینی
emblaze U روشن کردن
elucidatory U روشن سازنده
Paleblue <adj.> <noun> U آبی روشن
clear sightedness U روشن بینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com