Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sylva
U
درختان جنگلی یک ناحیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
silva
U
درختان جنگلی
deforestation
U
قطع درختان جنگلی
silva
U
ناحیه جنگلی
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
U
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
foliage
U
برگ درختان
shaw
U
ردیف درختان
vinedresser
U
باغبان درختان مو
metasequoia
U
انواع درختان برگریزکاج
whitewood
U
درختان چوب سفید
pomona
U
الهه درختان میوه
evergreen trees
U
درختان همیشه سبز
cankers
U
یکجورافت درختان میوه
bast
U
پوست لیفی درختان
roble
U
انواع درختان کاج
canker
U
یکجورافت درختان میوه
The trees give a pleasant shade .
U
درختان سایه قشنگه می اندازد
acorns
U
میوهء تیرهء درختان بلوط
topiary
U
مربوط بارایش وتزئین درختان
acorn
U
میوهء تیرهء درختان بلوط
sylvatic
U
جنگلی
wild
U
جنگلی
ring dove
U
جنگلی
silvan
U
جنگلی
forestal
U
جنگلی
jungly
U
جنگلی
nemoral
U
جنگلی
forestial
U
جنگلی
jungled
U
جنگلی
silvical
U
جنگلی
wilds
U
جنگلی
wildest
U
جنگلی
woodsy
U
جنگلی
sylvan
U
جنگلی
wind shake
U
تکان سخت درختان جنگل در اثر طوفان
logjam
U
انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
pine barren
U
زمین شن زارکه درختان کاج وصنوبردران میرویند
woodlot
U
منطقه ممنوعه در جنگل برای رشد درختان
gutta percha
U
هیدرو کربن صمغ گیاهی درختان مختلف
paulownia
U
جنسی از درختان کوچک چین از خانواده گل خوک
line out
U
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
interplant
U
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
defoliating agent
U
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoliants
U
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
egger
U
یکجورپروانه که نوزادش برگ درختان رازیان میرساند
hard wood
U
چوب جنگلی
moorhen
U
مرغ جنگلی
hautbois
U
درخت جنگلی
hardwood
U
چوب جنگلی
hardwoods
U
چوب جنگلی
hautboy
U
درخت جنگلی
hamadryad
U
حوری جنگلی
horseflies
U
مگس جنگلی
woodland
U
زمین جنگلی
woodlands
U
زمین جنگلی
dryad
U
حوری جنگلی
cushat
U
کبوتر جنگلی
foresttree
U
درخت جنگلی
beech wood
U
چوب جنگلی
moorhens
U
مرغ جنگلی
sloes
U
الوچه جنگلی
sloe
U
الوچه جنگلی
durmast
U
بلوط جنگلی
wood rat
U
موش جنگلی
orang-outangs
U
ادم جنگلی
orang-outang
U
ادم جنگلی
orang outang
U
ادم جنگلی
hillbilly
U
ادم جنگلی
hillbillies
U
ادم جنگلی
thornbush
U
تمشک جنگلی
wood pigeon
U
کبوتر جنگلی
Forestgreen
<adj.>
<noun>
U
سبز جنگلی
orang utan
U
ادم جنگلی
moor hen
U
مرغ جنگلی
horsefly
U
مگس جنگلی
orang-outans
U
ادم جنگلی
girdler
U
حشرهای که پوست درختان رابطور کمربندی سوراخ میکند0
undergrowth
U
بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
hardwood fiber
U
فیبر از چوب جنگلی
tomtit
U
سینه سرخ جنگلی
wood anemone
U
شقایق جنگلی امریکایی
woodnote
U
نغعه پرندگان جنگلی
wood bind
U
ویشه تاک جنگلی
bramble
U
خاربن تمشک جنگلی
gribble
U
درخت الوچه جنگلی
field roving course
U
مسابقه تیراندازی جنگلی
blackthorn
U
درخت الوچه جنگلی
brambles
U
خاربن تمشک جنگلی
a corduroy road
U
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
tree surgeon
U
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
slash and burn
U
بریدن و سوزاندن گیاهان جنگلی
larrigan
U
کفش مخصوص مردم جنگلی
woodcock
U
خروس جنگلی اسیایی و اروپایی
defoliant
U
گرد یا مایعی که روی درختان میریزند که درخت برگ ریزان کند
wood bine
U
ویشه تاک جنگلی یکجورسیگار ارزان
dendrochronology
U
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
flame tree
U
درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
backwoods
U
اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
satyric
U
وابسته به نیم خدای جنگلی دیو صفت
disafforest
U
ازحال جنگلی بیرون اوردن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
disforest
U
ازحال جنگلی بیرون امدن ازرعایت قانون جنگل هامعاف کردن
arrentation
U
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
quercetin
U
ماده رنگی کریسیتین
[این رنگینه زرد از پوست درختان و بعضی سبزیجات استخراج می شود ولی طول عمر زیادی ندارد.]
tump
U
توده درختان واقع بر روی تپه توده
Dudley carpet
U
فرش سفارشی ایرانی دادلی
[مربوط به قرن هفدهم میلادی به همراه درختان شکوفه دار و زمینه گل و بته بصورت ردیف های عرضی و جلوه ای از طرح جوشقان]
Jangle Arjuk
U
طرح جنگلی ارجوک
[این گل در طرح فرش های افغانی بصورت قرینه بافی بکار می رود.]
reaching
U
ناحیه
output area
U
ناحیه
reaches
U
ناحیه
reached
U
ناحیه
demesne
U
ناحیه
proclimax
U
ناحیه
situs
U
ناحیه
regional
<adj.>
U
ناحیه ای
subregion
U
ناحیه
local
<adj.>
U
ناحیه ای
sympatric
U
هم ناحیه
reach
U
ناحیه
zones
U
ناحیه
shires
U
ناحیه
shire
U
ناحیه
sectors
U
ناحیه
ranges
U
ناحیه
range
U
ناحیه
ranged
U
ناحیه
realm
U
ناحیه
zone
U
ناحیه
sector
U
ناحیه
realms
U
ناحیه
area
U
ناحیه
partitions
U
ناحیه
regions
U
ناحیه
districts
U
ناحیه
district
U
ناحیه
region
U
ناحیه
areas
U
ناحیه
wards
U
ناحیه
ward
U
ناحیه
partition
U
ناحیه
regions
U
ناحیه نظامی
measuring range
U
ناحیه ی سنجش
motor area
U
ناحیه حرکتی
naval district
U
ناحیه دریایی
gold field
U
ناحیه زرخیز
oral zone
U
ناحیه دهانی
genital zone
U
ناحیه تناسلی
littoral
U
ناحیه ساحلی
hypnogenic zone
U
ناحیه خواب زا
magnetic domain
U
ناحیه مغناطیسی
frequency region
U
ناحیه فرکانس
heat affected zone
U
ناحیه پیوند
indifference zone
U
ناحیه خنثی
input area
U
ناحیه ورودی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
sectors
U
خط کش ریاضی ناحیه
sector
U
خط کش ریاضی ناحیه
geiger muller region o. plateau
U
ناحیه قطع
goldfield
U
ناحیه زرخیز
output area
U
ناحیه خروجی
overflow area
U
ناحیه سرریز
telephone area
U
ناحیه اتصال
territorialization
U
ایجاد ناحیه
the abdominal region
U
ناحیه شکم
touch spot
U
ناحیه بساوشی
two phase region
U
ناحیه دو فازی
slum
U
ناحیه فقیرنشین
wernicke's area
U
ناحیه ورنیکه
work area
U
ناحیه کاری
zone of contact
U
ناحیه تماس
part
U
سهم ناحیه
regions
U
ناحیه عملیات
regions
U
ناحیه فضا
region
U
ناحیه عملیات
region
U
ناحیه نظامی
region
U
ناحیه فضا
suppressor area
U
ناحیه بازدارنده
soft spot
U
ناحیه نشست
zones
U
منطقه ناحیه
pyramidal area
U
ناحیه هرمی
radius of action
U
ناحیه رانندگی
range of adjustment
U
ناحیه تنظیم
range of storke
U
ناحیه ضربه
range of variation
U
ناحیه تغییر
range of variation
U
ناحیه انحراف
recording eara
U
ناحیه ضبط
residential area
U
ناحیه مسکونی
storage area
U
ناحیه انبارش
scan area
U
ناحیه پیمایش
sciatic
U
ناحیه چاربند
sector commander
U
فرمانده ناحیه
zone
U
منطقه ناحیه
Sept
U
ناحیه محصو
skid row
U
ناحیه پست
slums
U
ناحیه فقیرنشین
forbidden zone
U
ناحیه ممنوع
commutation zone
U
ناحیه کموتاسیون
depletion zone
U
ناحیه تخلیه
depletion barrier
U
ناحیه تخلیه
critical region
U
ناحیه شاخص
depletion area
U
ناحیه تخلیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com