Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
flagrante delicto
U
درحال ارتکاب جرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pounce
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced
U
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
in plant
U
درحال رویش درحال رشد
commission
U
ارتکاب
perpetration
U
ارتکاب
commitments
U
ارتکاب
commitment
U
ارتکاب
commissions
U
ارتکاب
commissioning
U
ارتکاب
commission
U
ارتکاب ماموریت
committal
U
سرسپردگی ارتکاب
committable
U
قابل ارتکاب
commission of acts
U
ارتکاب عمل
commissioning
U
ارتکاب ماموریت
commissions
U
ارتکاب ماموریت
suspicions
U
فن به ارتکاب جرم
suspicion
U
فن به ارتکاب جرم
perpetration of a crime
U
ارتکاب جرم
solicitation
U
تحریک به ارتکاب جرم
red handed
U
درحین ارتکاب جنایت
red handed
U
هنگام ارتکاب جنایت
in the very act
U
در حین ارتکاب جرم
in flagrant d.
U
درعین ارتکاب عمل
in flagrant delict
U
درعین ارتکاب گناه
of malice prepense
U
با قصد ارتکاب گناه
To catch someone in the very act .
U
مچ کسی را گرفتن ( حین ارتکاب )
to catch with one's pants down
U
مچ
[کسی ]
را گرفتن
[حین ارتکاب]
He was caught with his pants down.
U
مچ او
[مرد]
را حین ارتکاب گرفتند.
He was arrested in the very act .
U
حین عمل ( ارتکاب جرم ) دستگیر شد
To be caught red - handed.
U
گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
red-handed
U
دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
burglary
U
ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
burglaries
U
ورود به عنف یا به ملک دیگری به قصد ارتکاب جرم در شب
burglarious
U
مرتکب یا وابسته به عمل واردشدن به خانهای درشب بقصد ارتکاب جرم
striking off the roll
U
اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
feverous
U
درحال تب
unlawful assembly
U
در CL سه نفر یا بیشتر را گویند که به قصد ارتکاب اعمالی که مخل اسایش و امنیت جامعه است گرد هم ایند
on the boil
U
درحال جوشیدن
in child birth
U
درحال زایمان
in a wrought up state
U
درحال عصبانی
kissing kind
U
درحال اشتی
on stream
U
درحال فعالیت
blushingly
U
درحال شرمندگی
amort
U
درحال مرگ
suspense
U
درحال تعلیق
struck
U
درحال اعتصاب
perdu
U
درحال کمین
perdue
U
درحال کمین
perlexedly
U
درحال اشفتگی
on one's knees
U
درحال خضوع
reelingly
U
درحال تلوتلو
dormant
U
درحال کمون
high water
U
دریا درحال مد
ongoing
U
درحال پیشرفت
moribund
U
درحال نزع
dying
U
درحال نزع
functioning
U
درحال کار
at the present moment
U
درحال حاضر
nascent
U
درحال تولد
latent
U
درحال کمون
stations
U
جا درحال سکون
stationed
U
جا درحال سکون
station
U
جا درحال سکون
amok
U
درحال جنون
suspensive
U
درحال تعلیق
aglow
U
درحال اشتعال
suspensive
U
درحال توقف
shiveringly
U
درحال لرز
to be on the grin
U
درحال پوزخندبودن
sejant
U
درحال جلوس
For the time being. At peresent. presently.
U
درحال حاضر
in one's cups
U
درحال میگساری و مستی
saleintiant
U
درحال جست وخیز
sejant
U
درحال چمباتمه زدن
ramblingly
U
درحال گردش یاولگردی
overtaking vessel
U
ناو درحال سبقت
jump kick
U
شوت درحال پرش
swing up
U
درحال تاب خوردن
the belligernt powers
U
دولتهای درحال جنگ
sobersided
U
فروتن درحال هوشیاری
about to do something
<idiom>
U
درحال انجام کاری
saleint
U
درحال جست وخیز
goods inwards
U
کالاهای درحال تحویل
pounced
U
درحال حمله با پنجه
pounces
U
درحال حمله با پنجه
sacking
U
درحال یورش وچپاول
pouncing
U
درحال حمله با پنجه
hanging
U
اویزان درحال تعلیق
hang up
U
درحال معلق ماندن
tranquil
U
بی جنبش درحال سکون
hover
U
درحال توقف پر زدن
hovered
U
درحال توقف پر زدن
hovers
U
درحال توقف پر زدن
hang-ups
U
درحال معلق ماندن
hang-up
U
درحال معلق ماندن
declining industry
U
صنعت درحال تنزل
rising
U
درحال ترقی یا صعود
enrapture
U
درحال جذبه انداختن
flutteringly
U
درحال اشفتگی مضطربانه
goods intake
U
کالاهای درحال تحویل
fall into abeyance
U
درحال وقفه افتادن
enravish
U
درحال جذبه انداختن
pounce
U
درحال حمله با پنجه
goods receiving
U
کالاهای درحال تحویل
to dye in the wool
U
درحال خامی رنگ کردن
flyers
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
flyer
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
sliding tackle
U
تکل درحال لیز خوردن
fliers
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
to dye in grain
U
درحال خامی رنگ کردن
The ship is loading.
U
کشتی درحال بارگیری است
to grind out an oath
U
درحال دندان قرچه سوگندیادکردن
sniffle
U
درحال عطسه صحبت کردن
sniffled
U
درحال عطسه صحبت کردن
sniffling
U
درحال عطسه صحبت کردن
rehabilitant
U
بیمار یا معلول درحال نوتوانی
gaggles
U
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
gaggle
U
هواپیماهای بی موتور درحال پرواز
is on the wane
U
درحال کاهش یا نقصان است
sniffles
U
درحال عطسه صحبت کردن
intermediate stock
U
موجودی کالاهای درحال ساخت
present arms
U
سلام درحال پیش فنگ
streamers
U
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
flier
U
درحال پرواز گردونه تیزرو
streamer
U
نوار یاپرچم درحال اهتزاز
underway replenishment
U
تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
Irans industry is progressing.
U
صنعت ایران درحال ترقی است
at this time
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
at this stage
<adv.>
U
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
cell phone users while driving
U
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
Prices are rising ( falling ) .
U
قیمت ها درحال افزایش (کاهش ) هستند
spots
U
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
hibernation
U
بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
in suspense
U
درحال تعطیل یابی تکلیفی معلق
pit a pat
U
با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
the dying father said
U
پدر که درحال مردن بود گفت
spot
U
کمک به ژیمناست درحال انجام حرکت
to souse a burning house
U
اب پاشیدن روی خانه درحال سوختن
transients
U
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
hang ten
U
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
die
U
توپی که درحال افتادن برروی زمین است
transient
U
ناو یا کشتی یا هواپیمای درحال نقل و انتقال
treasonoius
U
خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
treasonable
U
خیانت امیز قابل ارتکاب خیانت
neutrino
U
ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
heel
U
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
heels
U
کج شدن قایق از یک طرف قسمت بالایی بدنه تفنگ درحال هدفگیری
spitting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
orbiting
U
در رهگیری هوایی یعنی درحال چرخش یا دور بزنید وهدف را جستجو کنید
quarter session
U
محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
transients
U
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
unpopulated
U
تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
transient
U
پرسنلی که در حال نقل و انتقال می باشند درحال توقف یا لنگر موقت درفرودگاه یا بندر
attainder
U
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
stranger
U
در رهگیری هوایی یعنی یک هواپیمای ناشناس با گرا ومسافت و ارتفاع داده شده درحال امدن است
lamber
U
کسیکه میش را هنگام زاییدن توجه میکند میشی که درحال زاییدن است
transient target
U
هدف موقت هدف درحال حرکتی که مدت کمی در میدان دید قرار می گیرد
stream takeoff
U
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
dwelling house
U
در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
perdu or due
U
درحال کمین کمین کنان
picketings
U
اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
choreographing
U
طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
choreographed
U
طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
choreograph
U
طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
choreographs
U
طرح رقص یا بالت را ریختن درحال رقص یا بالت بودن
pit a pat
U
درحال بال بال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com