English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 142 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
My holiday did me a world of good. U درتعطیلات یک دنیا به من خوش گذشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the vanity of the world U فنای دنیا مزخرفات یا اباطیل دنیا
world U دنیا
vale U دنیا
macrocosms U دنیا
vales U دنیا
universe U دنیا
macrocosm U دنیا
worlds U دنیا
illiberal U بی گذشت
forgiveness U گذشت
passing U در گذشت
amnesty U گذشت
amnesties U گذشت
big-hearted U با گذشت
generously U یا گذشت
unforgiving U بی گذشت
forgivingness U گذشت
forbearingly U با گذشت
forbearing U با گذشت
uncharitable U بی گذشت
forgave U از ... گذشت
ungenerous U بی گذشت
wordly minded U دنیا دار
worldliness U دنیا پرستی
the whole world U تمام دنیا
oceans of money U یک دنیا پول
hermitess U زن تارک دنیا
Tons (bags) of money. U یک دنیا پول
pelf U مال دنیا
all over the world U در تمامی دنیا
secularity U دنیا پرستی
secularization U دنیا پرستی
mammonist U دنیا دار
mammonist U دنیا پرست
Thanks a mI'llion. U یک دنیا متشکرم
nuns U زن تارک دنیا
ascetic U تارک دنیا
ascetics U تارک دنیا
nun U زن تارک دنیا
pelf U جیفه دنیا
monks U تارک دنیا
monk U تارک دنیا
tactful U دنیا دار
tactfully U دنیا دار
wordly minded U دنیا پرست
remissive U گذشت کننده
time period U گذشت زمان
with each passing year U با گذشت هر سال
remittal U گذشت پرداخت
I had an awful time . U به من خیلی بد گذشت
With passage of time . U با گذشت زمان
time lapse U گاه گذشت
time is up U وقت گذشت
period/stretch/lapse of time U گذشت زمان
period U گذشت زمان
time span U گذشت زمان
pardon U امرزش گذشت
it is all up U گذشت ورفت
forbear U گذشت کردن
pardoning U امرزش گذشت
lapsing U گذشت زمان
intolerant U بی گذشت متعصب
lapses U گذشت زمان
lapse U گذشت زمان
pardons U امرزش گذشت
forbears U گذشت کردن
tolerance U مرز گذشت
tolerances U مرز گذشت
pardoned U امرزش گذشت
remission U گذشت تخفیف
it crossed my mind U بخاطری گذشت
obituaries U اگهی در گذشت
forbearingly U از روی گذشت
obituary U اگهی در گذشت
waive U گذشت کردن از
waived U گذشت کردن از
waives U گذشت کردن از
The living languages of the world. U زبانهای زند ؟ دنیا
He is unique in the world. U توی دنیا تک است
born with a silver spoon in one's mouth <idiom> U باثروت به دنیا آمدن
worldling U ادم دنیا پرست
religious U تارک دنیا روحانی
sister U پرستار دخترتارک دنیا
hermit U تارک دنیا منزوی
hermits U تارک دنیا منزوی
sisters U پرستار دخترتارک دنیا
We had a very rough time. U نه ما خیلی سخت گذشت
generosity <adj.> U گذشت [صفت اخلاقی]
Many years passed . U چندین سال گذشت
We had a very enjoyable time . U به ما خیلی خوش گذشت
the bill got throught the majlis U لایحه از مجلس گذشت
got through (the bill got through the ma U لایحه از مجلس گذشت
We had a lovely ( nice ,enjoyable ) time . U به ما خیلی خوش گذشت
last sunday U همین یکشنبه که گذشت
reentry point U نقطه باز گذشت
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
the love of money is the root of all evil <idiom> U حب دنیا هست راس هر خطا
the whole world U همه دنیا تمامی جهان
Photos are accepted world U عکس هایی مقبولی دنیا
enclosure U سلول تارکان دنیا [دین]
Make a journey round the world. U بدور دنیا سفر کردن
remise U انتقال دادن گذشت کردن
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
close call/shave <idiom> U خطراز بیخ گوشش گذشت
abbess U رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
thule U اخرین نقطه شمالی مسکون دنیا
abbesses U رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
A wave of anger swept over the entire world . U موجی از خشم دنیا را فرا گرفت
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
we had a good time U خوش گذشت وقت خوشی داشتیم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
They are poles apart. U یک دنیا باهم فرق دارند ( بسیار متفاوتند )
cloisters U اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
cloister U اطاق یاسلول راهبان وتارکان دنیا ایوان
ap.saved is a p gained U یک دینار پس انداز در حکم یک دنیا درامد است
snows of yesteryear [water under the bridge] <idiom> U هر چه گذشت گذشته. [غیر قابل تغییراست] [اصطلاح]
1 and 2 are poles apart. <idiom> U ۱ و ۲ یک دنیا باهم فرق دارند [بسیار متفاوت هستند] .
atlases U قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlas U قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
You never can tell . U کار دنیا است ( قابل پیش بینی نیست )
to turn the corner <idiom> U بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
antipodal U مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
Pronoia U واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
ageing U ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
Laugh and the world laghs with you, weep and you w. <proverb> U بخندى ,دنیا با تو مى خندد گریه کنى باید بتنهایى گریه گنى.
Laugh and the world laughs with you , weep and you wepp alone. <proverb> U بخند تا دنیا با تو بخندد گریه کن تا تنها گریه کنى.
In the fullness lf time . U به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas. <proverb> U دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
The world is your oyster! <proverb> U دنیا مال تو است. هر فرصتی در دسترس است!
non uniformal surfacee U سطح نایکنواخت [ذرتی بودن سطح فرش در اثر پرداخت ناموزون اولیه و یا پاخوردگی با گذشت زمان.]
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. U ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
In for a penny, in for a pound. U آب که ازسر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
She procrastinated until it was too late . U آنقدر دفع وقت (وقت کشی ) کرد که دیگه کار از کار گذشت
Fustat rug U فرش فسطاط [فرش فسطاط پس از آزمایش کربن قدیمی ترین فرش دنیا بعد از پازیریک شناخته شده و به قرن هفدهم میلادی نسبت داده می شود.]
realistic deterrence U میخکوب کردن حقیقی استراتژی سد کردن پیشروی کمونیسم در دنیا ممانعت حقیقی از پیشرفت کمونیسم
in for a penny, in for a pound <idiom> U آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
When the water rise above ones head ,one fathom is. <proverb> U آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com