English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To put something to the vote. U درباره چیزی رأی گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to grouse [about somt.] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to grouch U نق نق زدن [درباره چیزی]
to gripe U نق نق زدن [درباره چیزی]
to moan U قر زدن [درباره چیزی]
to grouch U قر زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U قر زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to nag [about something] U نق نق زدن [درباره چیزی]
to moan U نق نق زدن [درباره چیزی]
to gripe U قر زدن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U قر زدن [درباره چیزی]
to obtaini. on anything U درباره چیزی اگاهی یافتن
to put something to the vote U درباره چیزی رای دادن
to grouch U غرغر کردن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to gripe U غرغر کردن [درباره چیزی]
to moan U غرغر کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U گله کردن [درباره چیزی]
to grouch U گله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
to moan U ناله کردن [درباره چیزی]
to gripe U ناله کردن [درباره چیزی]
to grouch U ناله کردن [درباره چیزی]
to bitch [American E] [about something] U ناله کردن [درباره چیزی]
to grouse [about somt.] U ناله کردن [درباره چیزی]
to crab [American E] [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to nag [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
to moan U گله کردن [درباره چیزی]
to gripe U گله کردن [درباره چیزی]
to kvetch [American E] [about something] U غرغر کردن [درباره چیزی]
To investigate something. U درباره چیزی تحقیق کردن
To comment on something ( someone ) . U درباره چیزی ( کسی ) نظردادن
to kvetch [American E] [about something] U گله کردن [درباره چیزی]
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
to negotiate [about; on; for] something [with somebody] U گفتگو و معامله کردن [با کسی درباره چیزی]
tempest in a teapot <idiom> U درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
to make a complaint [about] U شکایت کردن [درباره] [مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
to get ahold of somebody [something] [American English] <idiom> U کسی [چیزی ] را گرفتن [دستش به کسی یا چیزی رسیدن] [اصطلاح روزمره]
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
prejudging U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
referred U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
dehumidify U نم چیزی را گرفتن
to obtain something U گرفتن چیزی
dehydrate U اب چیزی را گرفتن
to bring something U گرفتن چیزی
to get [hold of] something U گرفتن چیزی
decarbonate U زغال چیزی را گرفتن
decarbonize U زغال چیزی را گرفتن
degas U گاز چیزی را گرفتن
to take something into account U در نظر گرفتن چیزی
to let something slip U چیزی را نادیده گرفتن
To treat something as a joke U چیزی را بشوخی گرفتن
grip U محکم گرفتن چیزی
To turn a blind eye to something. To overlook something. U چیزی را نادیده گرفتن
grabs U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbing U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
grabbed U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
To take delivery of something. U چیزی را تحویل گرفتن
gripped U محکم گرفتن چیزی
grips U محکم گرفتن چیزی
gripping U محکم گرفتن چیزی
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را گرفتن
to seize something [from somebody] U چیزی را گرفتن [از کسی]
grab U گرفتن چیزی و نگهداشتن آن
rigid adherence to a thing U محکم گرفتن چیزی
to turn a blind eye to something U چیزی را نادیده گرفتن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
caulk U شکاف وسوراخ چیزی را گرفتن
stem the tide <idiom> U جلو موج چیزی را گرفتن
To make light of something. U چیزی راسر سری گرفتن
To find fault with something ( someone ) . U از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
nip in the bud <idiom> U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
scrape the bottom of the barrel <idiom> U گرفتن چیزی که باقی مانده
dispraise U از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
to take something as a joke U چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
to wring something from somebody [out of somebody] U از کسی چیزی به زور گرفتن
retrace U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraced U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retraces U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
retracing U ردپای چیزی را دوباره گرفتن
to borrow something [from somebody] U چیزی را قرض گرفتن [از کسی]
monopolization U گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
to nip something in the bud U از ابتدا جلوی چیزی را گرفتن
to contract something from somebody U از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
to get in somebody's way U جلوی راه کسی [چیزی] را گرفتن
to block [to block up] [to clog] [to clog up] something U جلوی جریان [ریزش] چیزی را گرفتن
calibrate U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrated U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrates U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
calibrating U قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
superseding U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimpose U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
environ U دورزدن دورکسی یا چیزی را گرفتن محاصره کردن
superimposes U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superseded U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
supersedes U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
to regard something as a matter of course U چیزی [داستانی] را امری آشکار در نظر گرفتن
supersede U گرفتن جای چیزی که قدیمی تر یا کم استفاده تر است
superimposing U روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
integrate U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
integrating U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
to get worked up U به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
integrates U یکی کردن تابعه اولیه چیزی را گرفتن اختلاط
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
to work oneself up U به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
to jump on somebody U به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
dehydrogenize U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenate U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
in re U درباره
on U درباره
re U درباره
re U درباره .....
re- U درباره
re- U درباره .....
quoad U درباره
concerning U درباره
toward U درباره
about U درباره
touching U درباره
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to reflect [on] U فکرکردن [درباره]
of U در سوی درباره
my sentiment toward him U عقیده من درباره او
towards U درباره مقارن
respecting U درخصوص درباره
nomographer U نویسنده کتاب درباره
price expectation U انتظارات درباره قیمت
book review U مقاله درباره کتاب
I am hopeful about the future. U درباره آینده امیدوارهستم
to think [of] U فکر کردن [درباره]
gospels U بشارت درباره مسیح
all about U همه چیز درباره
traversabel U سخنرانی درباره مسافرت
travelogue U سخنرانی درباره مسافرت
as respects ... U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
gospel U بشارت درباره مسیح
travelogs U سخنرانی درباره مسافرت
travelogues U سخنرانی درباره مسافرت
attend to U نظر دادن درباره
monographs U رساله درباره یک موضوع
monograph U رساله درباره یک موضوع
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
to reflect [on] U تامل کردن [درباره]
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
kailyard school U مکتب نویسندگی درباره اسکاتلند
idyl U چکامه درباره زندگی روستایی
leader U درباره سایر رکوردهای فایل
leaders U درباره سایر رکوردهای فایل
parleys U مذاکره درباره صلح موقت
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
render judgement on U حکم کردن درباره کسی
symposium U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposia U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposiums U مقالات گوناگون درباره یک موضوع
parleying U مذاکره درباره صلح موقت
idyll U چکامه درباره زندگی روستایی
parleyed U مذاکره درباره صلح موقت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com