Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seminars
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminar
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
expert
U
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
experts
U
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
skull practice
U
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
to make a complaint
[about]
U
شکایت کردن
[درباره]
[مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
lobby
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbied
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
for two weeks
U
جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
to hold a session
U
جلسه منعقد کردن
to hold a meeting
U
جلسه منعقد کردن
To raise a question . To bring up a matter .
U
موضوعی رامطرح کردن
To follow up (trace) a matter (case).
U
موضوعی را دنبال کردن
to grasp an idea
U
موضوعی رادرک کردن
to approach
[a topic]
U
ذکر کردن
[موضوعی]
to touch upon
[a topic]
U
ذکر کردن
[موضوعی]
open the meeting
U
رسمیت جلسه را اعلام کردن
nial a line to the counter
U
کذب موضوعی را ثابت کردن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .
U
موضوعی را ماست مالی کردن
to e. a person an a subject
U
کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
to over a subject
U
موضوعی را با خنده بحث کردن
To discuss a question with someone .
U
موضوعی را با کسی مطرح کردن
to rule on something
U
حکم کردن در موضوعی
[قانون]
to paint a rosy picture of something
U
امیدوارانه به چیزی
[موضوعی]
نگاه کردن
to argue for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to argue the case for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
rogatory commission
U
موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
submission
U
موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
convoke
U
برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
hansardize
U
متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
briefing
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefings
U
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
dismissing
U
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismisses
U
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismiss
U
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
talk out
U
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to linger on a subject
U
روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
to call a meeting of the board of directors
U
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
To conduct a meeting in an orderly manner.
U
جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
prejudged
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
refer
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
helped
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
to think
[of]
U
فکر کردن
[درباره]
to reflect
[on]
U
تامل کردن
[درباره]
To investigate something.
U
درباره چیزی تحقیق کردن
to nag
[about something]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to gripe
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to moan
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to grouch
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to grouch
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to gripe
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to moan
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
render judgement on
U
حکم کردن درباره کسی
to bitch
[American E]
[about something]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to gripe
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to moan
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to grouch
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to consult
[about]
U
همفکری کردن
[مشاوره کردن]
[درباره]
bespeak
U
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
walkthrough
U
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
to negotiate
[about; on; for]
something
[with somebody]
U
گفتگو و معامله کردن
[با کسی درباره چیزی]
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
illuminating
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminates
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
sitting
U
جلسه
sessions
U
جلسه
meet
U
: جلسه
meetings
U
جلسه
seance
U
جلسه
meeting
U
جلسه
session
U
جلسه
sittings
U
جلسه
meets
U
: جلسه
local
U
موضوعی
locals
U
موضوعی
pointlessness
U
بی موضوعی
haze
U
موضوعی
topical
U
موضوعی
thematic
U
موضوعی
chairperson
U
رئیس جلسه
chairpersons
U
رئیس جلسه
agenda
U
دستور جلسه
special session
U
جلسه مخصوص
nonresident
U
غیرحاضر در جلسه
general meeting
U
جلسه عمومی
minute
U
صورت جلسه
agendas
U
دستور جلسه
reunion
U
تجدید جلسه
reunions
U
تجدید جلسه
order of the day
U
دستور جلسه
court session
U
جلسه دادگاه
minutes
U
صورت جلسه
meeting
U
انجمن جلسه
meetings
U
انجمن جلسه
in the meeting of d may
U
در جلسه سوم می
public session
U
جلسه علنی
chairman
U
رئیس جلسه
chairmen
U
رئیس جلسه
mistake of fact
U
اشتباه موضوعی
ignorance of fact
U
جهل موضوعی
subject index
U
فهرست موضوعی
a sensitive subject
[topic]
U
موضوعی حساس
subject schedule
U
برنامه موضوعی
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away .
U
موضوعی را لو دادن
sitting in camera
U
جلسه خصوصی دادگاه
rehearing
U
جلسه دادرسی مجدد
convene
U
تشکیل جلسه دادن
convenes
U
تشکیل جلسه دادن
convening
U
تشکیل جلسه دادن
sitting in camera
U
جلسه غیر علنی
seance
U
جلسه احضار روح
convened
U
تشکیل جلسه دادن
stag
U
جلسه یا مهمانی مردانه
the house went into secret session
U
مجلس جلسه سری
work out
U
برنامه یک جلسه تمرین
bull session
U
جلسه محاوره ومرور
private session
U
جلسه غیر علنی
protocols
U
صورت جلسه ازمایش
protocol
U
صورت جلسه کنفرانس
protocol
U
صورت جلسه ازمایش
spectators
U
مستمعین جلسه دادگاه
The meeting was postponed.
U
جلسه را عقب انداختند
marathons
U
جلسه گروهی طولانی
special session
U
جلسه فوق العاده
protocols
U
صورت جلسه کنفرانس
walkouts
U
اعتصاب ,ترک جلسه
seance
U
جلسه احضارارواح وغیره
stags
U
جلسه یا مهمانی مردانه
marathon
U
جلسه گروهی طولانی
walkout
U
اعتصاب ,ترک جلسه
cabinet council
U
جلسه هیات وزیران
convocations
U
جلسه عمومی دانشجویان
convocation
U
جلسه عمومی دانشجویان
record
U
صورت جلسه سابقه
put (something or someone) out of one's head (mind)
<idiom>
U
به موضوعی فکر نکردن
object oriented graphics
U
نگاره سازی موضوعی
have to do with
<idiom>
U
پیرامون موضوعی بودن
The subject under discrssion .
U
موضوعی که مطرح نیست
extra
U
موضوعی که زیادی است
extra-
U
موضوعی که زیادی است
extras
U
موضوعی که زیادی است
ventilation
U
بادگیری طرح موضوعی
a matter of relative importance
U
موضوعی با اهمیت نسبی
critic report
U
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
critique
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
presiding
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
adjournments
U
احاله رسیدگی به جلسه بعد
critiques
U
جلسه انتقاد بعد ازعملیات
preside
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
Those who attended the meeting.
U
کسانیکه در جلسه حاضر بودند
presided
U
ریاست جلسه را بعهده داشتن
adjournment
U
احاله رسیدگی به جلسه بعد
proces verbal
U
صورت جلسه نشست نامه
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
To drag out an affair . To go on and on .
موضوعی را کش دادن
[بدرازا کشاندن]
object oriented programming language
U
زبان برنامه نویسی موضوعی
rule
[on something]
U
حکم
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
ring a bell
<idiom>
U
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
To smell out something.
U
از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
rule
[on something]
U
دستور
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
To emborider(embellish) a subject .
U
به موضوعی شاخ وبرگ دادن
committee
U
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
minute
U
خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
committees
U
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
call a metting
U
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
master of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
masters of ceremonies
U
متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
The date of the meeting has been advanced.
U
تاریخ جلسه جلو افتاده است
the rules of protocol
U
قوانین قرارداد
[صورت جلسه کنفرانس]
to harp on a subject
U
زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
ignorance of the face is a good defence
U
جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
to get a general idea of something
U
فهمیدن موقعیتی
[موضوعی]
به طور کلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com