Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
I am a strange in this town.
U
دراین شهر غریب هستم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hither and thither
<idiom>
U
دراین سو وآن سو
here below
U
دراین جهان
In this case ( instance) .
U
دراین مورد
of late
U
دراین روزها
in this p case
U
دراین موردبخصوص
in this matter
U
دراین امر
in this connextion
U
دراین زمینه
hereabout
U
دراین حدود
On this holy month.
U
دراین روز مبارک
there
U
دراین موضوع انجا
In this holy month.
U
دراین ماه مبارک
In this day and age.
U
دراین دور وزمان
herein named
U
نامبرده دراین نامه
In this day and age.
U
دراین سال وزمانه ( امروزه )
All the world and his wife were at this party .
U
هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
All the expenses.
U
دراین عکس خوب افتادید
He has no influence in this company .
U
دراین شرکت کاره ای نیست
of late years
U
دراین چند سال گذشته
he is an a. on that
U
سخن او دراین باره است
He talked in this connection (vein).
U
دراین زمینه صحبت کرد
in the last fortnight
U
دراین پانزده روز گذشته
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
Generosity runs in the family.
U
سخاوت دراین خانواده ارثی است
We dont have qualified personnel in this company.
U
دراین شرکت آدم حسابی نداریم
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
I made a lot of profit in the deal .
U
دراین معامله فایده زیادی بردم
Did you get anything out of this deal ?
U
دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
You name it , they have it in thes department store.
U
هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
simple shear
U
دراین برش تنش عمودی وجودندارد
Did you make any profit in this deal ?
U
آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
How many people live here ?
U
چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
The sun is all the more welcome. In this cold weather.
U
دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
the pilgrimage of life
U
زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
U
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
I have a position ( post ) of great responsibility in this company .
U
دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
I'll give you that
[much]
.
U
دراین نکته اعتراف می کنم
[که حق با تو است]
.
It this case , the purpose has been defeated .
U
دراین مورد نقض غرض شده است
There is nothing I can do about it.
U
از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
This car can hold 6 persons comefortably.
U
دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
The surely clean you out in this nightclub .
U
دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
I'll speak at length on this subject.
U
دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
This shop deals in goods of all sorts .
U
دراین مغازه همه چیز معامله می شود
We have no vacant position ( opening ) in this company .
U
دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
Allow me to chew it over in my mind .
U
اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
Several people could be accommodated in this room.
U
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
There are ine milion book (volumes)in this library.
U
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
freaky
U
غریب
stranger
U
غریب
oddish
U
غریب
next door to
U
غریب
peregrin or rine
U
غریب
unco
U
غریب
uncanny
U
غریب
baroque
U
غریب
curious
U
غریب
nostalgic
U
غریب
nostalgically
U
غریب
unmoral
U
غریب
lonely
U
غریب
loneliest
U
غریب
lonelier
U
غریب
freakiest
U
غریب
weirder
U
غریب
romantically
U
غریب
freakier
U
غریب
weirdest
U
غریب
romantics
U
غریب
weird
U
غریب
singular
U
غریب
romantic
U
غریب
In this contract , there are no loopholes for either party .
U
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
whimsicallity
U
غریب خیالباف
lunces
U
کارهای غریب
surreal
U
عجیب و غریب
way out
U
عجیب و غریب
grotesque
U
غریب و عجیب
queerer
U
عجیب و غریب
odd
U
عجیب غریب
oddest
U
عجیب غریب
an odd custom
U
رسم غریب
odder
U
عجیب غریب
antic
U
غریب و عجیب
oddly
U
بطور غریب
way-out
U
عجیب و غریب
queerest
U
عجیب و غریب
quaintly
U
بطور غریب
oddball
U
عجیب و غریب
queer
U
عجیب و غریب
oddballs
U
عجیب و غریب
outlandish
U
عجیب و غریب
bizarre
U
غریب وعجیب
extravagant
U
عجیب غریب
unearthly
U
عجیب و غریب
whimsical
U
غریب خیالباف
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
rum
U
عجیب و غریب
gigs
U
ادم غریب
quizzically
U
عجیب و غریب
gig
U
ادم غریب
quizzical
U
عجیب و غریب
outlandishly
U
بطور غریب
i am pushed for money
U
هستم
am
U
هستم
I'm
U
من هستم
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
weirdos
U
آدم عجیب و غریب
weirdo
U
آدم عجیب و غریب
rummily
U
بطور غریب وعجیب
whimslcally
U
بوالهوسانه بطور غریب
to feel strange
U
خود را غریب دیدن
wonder
U
حیرت انگیز غریب
whimsicality
U
غرابت چیز غریب
grotesquerie
U
چیز عجیب و غریب
inhospitable
U
غریب ننواز نامهربان
eccentrics
U
غیر عادی غریب
curiosities
U
چیز غریب کمیاب
curiosity
U
چیز غریب کمیاب
strangely
U
بطور غریب یا بیگانه
strangers
U
بطور غریب یا بیگانه
wondered
U
حیرت انگیز غریب
wonders
U
حیرت انگیز غریب
peculiar
U
دارای اخلاق غریب
antic
U
وضع غریب ومضحک
eccentric
U
غیر عادی غریب
eccentrically
U
بطور عجیب و غریب
thundering
U
غریب رعد اسا
grotesquely
U
بطور عجیب و غریب
immigrant
U
غریب کوچ نشین
wondering
U
حیرت انگیز غریب
oddities
U
چیز عجیب و غریب
immigrants
U
غریب کوچ نشین
unusual
U
غریب مخالف عادت
unheard
U
غیر معروف غریب
oddity
U
چیز عجیب و غریب
I'm thirsty.
من تشنه هستم.
I'm your age.
U
من هم سن شما هستم.
we owe him for his services
U
خدمات او هستم
i feel
U
گرسنه هستم
I'm hungry.
من گرسنه هستم.
I am sure that ...
U
من مطمئن هستم که ...
i am under obligation to him
U
من ممنون او هستم
iam d. to go
U
ارزومندرفتن هستم
i have not a dry t. on me
U
سر تا پا خیس هستم
golliwogg
U
عروسک سیاه وعجیت و غریب
gig
U
چیز غریب وخنده دار
hospitable
U
غریب نواز مهمان نوازانه
gollywogs
U
عروسک سیاه وعجیب و غریب
golliwogs
U
عروسک سیاه وعجیب و غریب
gigs
U
چیز غریب وخنده دار
grotesquery
U
کلام یا حرکت بی تناسب و غریب
f.
U
مجلس رقص بالباسهای غریب
screwball
U
ادم عجیب غریب ابله
golliwog
U
عروسک سیاه وعجیب و غریب
That is very odd . how strange !
U
خیلی غریب ( عجیب ) است
Join the club!
U
من هم درشرایطی مشابه هستم !
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
i feel sleepy
U
خواب الود هستم
iam in bad
U
خیلی در تنگی هستم
i own that house
U
من صاحب ان خانه هستم
i pause for a reply
U
منتظر پاسخ هستم
i await you
U
منتظر شما هستم
i am under obligation to him
U
زیر بارمنت او هستم
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
i am bend on going
U
مصمم هستم بروم
i am at your service
U
در خدمت شما هستم
feet dry
U
روی هدف هستم
i a with you on that matter
U
من در ان موضوع با شماموافق هستم
own a house
U
دارای خانهای هستم
Next to you I'm slim.
U
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
I am at your disposal.
U
من دراختیار تان هستم
Teddy boys
U
ملبس به جامه های عجیب و غریب
Teddy boy
U
ملبس به جامه های عجیب و غریب
he is a man of queer habits
U
مردی است دارای عادتهای غریب
i owe him &
U
پنج لیره به او بدهکار هستم
iam a for his life
U
برای جانش دل واپس هستم
I've been here for five days.
U
پنج روزه که من اینجا هستم.
I come from Iran . I am Iranian.
U
من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I am on intimate terms with one of the ministers .
U
با یکی از وزراء نزدیک هستم
That is my line ( field ) .
U
خودم این کاره هستم
i am in a hurry for it
U
عجله دارم یا در شتاب هستم
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
i am about that
U
من در این خصوص دلواپس هستم
contraption
U
تدبیر
[اختراع]
[ابتکار]
[اسباب عجیب و غریب]
What is that strange contraption you've got in the garage?
U
آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
rococo
U
سبک هنری قرن 81 میلادی عجیب و غریب
I have done my homework. I know how to cope .
U
من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I am the bread winner of the family .
U
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am your humble servant . I defer to you .
U
من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I know the area more or less .
U
کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual .
U
همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
i am not made of salt
U
مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I agree with you completely.
U
من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I am very orderly and systematic in my work .
U
درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I'll be happy to help
[assist]
you.
U
من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I'm full.
U
من سیر شدم
[هستم]
.
[اصطلاح روزمره]
i wrote as neatly as he did
U
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com