English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He has no influence in this company . U دراین شرکت کاره ای نیست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . U دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
We dont have qualified personnel in this company. U دراین شرکت آدم حسابی نداریم
He has a poor service record in this company. U دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
There is nothing I can do about it. U از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
We have no vacant position ( opening ) in this company . U دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
He is a jack of all trades, but master of none. <idiom> U او مرد همه کاره است و هیچ کاره.
Jack of all trades and master of none.. <proverb> U همه کاره هیچ کاره است .
Jack of all trades , master of none . U همه کاره وهیچ کاره
task U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
tasks U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
nominal partner U شریکی که درسود و زیان شرکت سهیم نیست و فقط از اسمش استفاده میشود
fellow traveler U کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
proprietary file format U روش ذخیره سازی داده ساخت یک شرکت برای محصولاتش که با سایر محصولات سازگار نیست
archimedes U کامپیوتر شخصی شرکت Computers Acom که بر پایه پردازش مرکزی RICS است و با PC IBM یا Macintosh Apple سازگار نیست
All is not gold that glitters. <proverb> U هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
winchester disk U دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
ad hoc U تک کاره
general purpose U هر کاره
inactive U بی کاره
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
multipurpose U چند کاره
halfway U نصفه کاره
multitasking U چند کاره
pick U چند کاره
picks U چند کاره
jacks of all trades U همه کاره
jack of all trades U همه کاره
versatile U همه کاره
half faced U نیمه کاره
dual purpose gun U توپ دو کاره
what is he? U چه کاره است
transparently U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent U برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
multi purpose machine U ماشین چند کاره
i went there particularly to U یک کاره انجا رفتم
partial U نیمه کاره بخشی از
factotum U ادم همه کاره
versatility U همه کاره بودن
do all U ادم همه کاره
multijob operation U عملیات چند کاره
multiple job processing U پردازش چند کاره
multitester U سنجه چند کاره
multi meter U سنجه چند کاره
A good for nothing person . U آدم هیچ کاره
factotums U ادم همه کاره
He is the boss . He runs the show. U اوهمه کاره است
in this p case U دراین موردبخصوص
hereabout U دراین حدود
hither and thither <idiom> U دراین سو وآن سو
in this matter U دراین امر
in this connextion U دراین زمینه
In this case ( instance) . U دراین مورد
here below U دراین جهان
of late U دراین روزها
leaving files open U به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
slouch U ادم بی کاره وبی کفایت
slouches U ادم بی کاره وبی کفایت
slouched U ادم بی کاره وبی کفایت
slouching U ادم بی کاره وبی کفایت
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
In this day and age. U دراین دور وزمان
herein named U نامبرده دراین نامه
In this holy month. U دراین ماه مبارک
On this holy month. U دراین روز مبارک
there U دراین موضوع انجا
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
his parentage isunknown U اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
in the last fortnight U دراین پانزده روز گذشته
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
he is an a. on that U سخن او دراین باره است
In this day and age. U دراین سال وزمانه ( امروزه )
of late years U دراین چند سال گذشته
All the expenses. U دراین عکس خوب افتادید
All the world and his wife were at this party . U هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
He talked in this connection (vein). U دراین زمینه صحبت کرد
She did not ask about this. U او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
The sun is all the more welcome. In this cold weather. U دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
I made a lot of profit in the deal . U دراین معامله فایده زیادی بردم
I'll give you that [much] . U دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
Generosity runs in the family. U سخاوت دراین خانواده ارثی است
You name it , they have it in thes department store. U هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
Did you get anything out of this deal ? U دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
How many people live here ? U چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
the pilgrimage of life U زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
simple shear U دراین برش تنش عمودی وجودندارد
Did you make any profit in this deal ? U آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . U رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
It this case , the purpose has been defeated . U دراین مورد نقض غرض شده است
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
Allow me to chew it over in my mind . U اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
This car can hold 6 persons comefortably. U دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
I'll speak at length on this subject. U دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
This shop deals in goods of all sorts . U دراین مغازه همه چیز معامله می شود
The surely clean you out in this nightclub . U دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
There are ine milion book (volumes)in this library. U دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
Several people could be accommodated in this room. U چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
it is past all hope U جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
multifinder U گونهای از Apple Macintosh Finder که چند کاره بودن را پشتیبانی میکند
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
protects U یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protecting U یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protect U یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
microsoft U DOS-MS سیستم عامل تک کاربره و تک کاره است و توسط کار خط دستور کنترل میشود
business group U شرکت سهامی [شرکت]
body corporate U شرکت شرکت سهامی
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
standard U حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standards U حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
protectionism U دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
marshall plan U طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
coalitions U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
he is not of our number U از ما نیست
It's not new. نو نیست.
he takes no notice of it U نیست
temporary storage U می نیست
Plug and Play U یچ نیست
isn't U نیست
storage U می نیست
auxiliaries U نیست
auxiliary U نیست
it is well enough U بد نیست
aint U نیست
secondary U نیست
MS DOS U سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
he has nothing in him U کسی نیست
cold is merely privative U گرما نیست
close the door please U اگرزحمت نیست
he is a bad husband U صرفه جو نیست
he knows a thing or two U بی تجربه نیست
he is rather i. than sick U ناخوش نیست
It is all right . It is o. k. U طوری نیست
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
It is not advisable . It is inexpedient. U صلاح نیست
he is not in it U داخل نیست
he is none of my friends U او از دوستان من نیست
he is not willing to go U نیست برود
no object U چیزی نیست
he is out of his senses U بهوش نیست
he is out of huomor U سر خلق نیست
no matter U چیزی نیست
dont mention it U چیزی نیست
he is out of huomor U سر دماغ نیست
i do not have it in me U از من ساخته نیست
that is wrong U درست نیست
that is not it U این نیست
it is unsuitable U مناسب نیست
that depends U معلوم نیست
niet le fait U کار او نیست
it lies beyond his competence U در صلاحیت او نیست
it needs not U لازم نیست
it's only me U کسی نیست
nihilism U نیست انگاری
ought not U شایسته نیست
no trouble U زحمتی نیست
no hurry U عجلهای نیست
the ice is treach erous U یخ محکم نیست
there is no hurry U عجلهای نیست
thereis no end to it U انراپایانی نیست
It cant be helped. U چاره ای نیست
if you please U اگرزحمت نیست
inextinct U نیست نشده
it has escaped my remembrance U یاد نیست
it is immaterial U چیزی نیست
you are written U حق با شما نیست
there is no hurry U شتابی نیست
it is not half bad U هیچ بد نیست
it is not in good workingorder U دایر نیست
it is nothing out of the way U غریب نیست
it is unnecessary U لازم نیست
to make no mention of U ذکری از ان نیست
my health is tolerable U حالم بد نیست
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com