English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in the near f. U دراینده نزدیک
one of these days U دراینده نزدیک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ingoing U دراینده
by and by U دراینده
forward delivery U تحویل دراینده
prospective U موثر دراینده
payable at maturity U قابل پرداخت دراینده
contingency U چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد
contingencies U چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
to gain ground upon U نزدیک
vicinal U نزدیک
near U نزدیک
near by U نزدیک
nears U نزدیک
beside U نزدیک
near- U نزدیک
nearest U نزدیک
nearer U نزدیک
nearing U نزدیک
upcoming U نزدیک
neared U نزدیک
nearby U نزدیک
near by U نزدیک به
imminent U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
nigh U نزدیک
by U از نزدیک
contiguous U نزدیک
on the eve of U نزدیک
near upon U نزدیک
close-ups U از نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
next door to U نزدیک
hand to hand U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
close up U از نزدیک
narrowly U از نزدیک
near at hand U نزدیک
close U نزدیک
neighbouring U نزدیک
proximate U نزدیک
closest U نزدیک
closes U نزدیک
closer U نزدیک
towards U نزدیک
close-up U از نزدیک
in sight U نزدیک
close by U نزدیک
adjacent U نزدیک
accessible U نزدیک
forbye U از نزدیک
forbye U نزدیک
close aboard U نزدیک
cephalo U نزدیک به سر
caudal U نزدیک به دم
fast by U نزدیک
forby U نزدیک
forby U از نزدیک
at hand U نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
foreby U نزدیک
hard by U نزدیک
approaching U نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
forthcoming U نزدیک
close combat U رزم نزدیک
short-sighted U نزدیک بین
converged U به هم نزدیک شدن
converges U به هم نزدیک شدن
draw near U نزدیک شدن
close U نزدیک بهم
near shore U نزدیک به ساحل
converge U به هم نزدیک شدن
cypres U تقریبی نزدیک
paranasal U نزدیک بینی
neighbor U همسایه نزدیک
near sighted U نزدیک بین
closer U نزدیک به ناو
close control U کنترل نزدیک
converging U به هم نزدیک شدن
close U نزدیک به ناو
close coordination U هماهنگی نزدیک
close coordination U همکاری نزدیک
close in U نزدیک شدن
close support U پشتیبانی نزدیک
beetle eyed U نزدیک بین
myopic U نزدیک بین
close price U قیمت نزدیک
nearer the end U نزدیک تر بیابان
close controlled U همکاری نزدیک
close supervision U نظارت نزدیک
close range U مسافت نزدیک
danger close U خطر نزدیک
near-sighted U نزدیک بین
nearsighted U نزدیک بین
nearsightedness U نزدیک بینی
at U پهلوی نزدیک
come by U نزدیک شدن
inapproachable U نزدیک نشدنی
approachable U نزدیک شدنی
admaxillary U نزدیک ارواره
aftermost U نزدیک پاشنه
aggress U نزدیک شدن
keep back U نزدیک نشوید
his almost night U نزدیک شب است
hare sighted U نزدیک بین
in shore U در اب نزدیک کرانه
hand in glove U خیلی نزدیک
immediate flanks U جناحین نزدیک
adductor U نزدیک کننده
inextremis U نزدیک بمرگ
infighting U نبرد نزدیک
myopia U نزدیک بینی
deep U نزدیک به هدف
deeper U نزدیک به هدف
upcoming U دراتیه نزدیک
deepest U نزدیک به هدف
adducent U نزدیک کننده
hand and glove U خیلی نزدیک
hail fellow U صمیمی نزدیک
closest U نزدیک به ناو
far and near U دور و نزدیک
erelong U در اینده نزدیک
closes U نزدیک بهم
caudal U نزدیک به انتها
closes U نزدیک به ناو
near point U نقطه نزدیک
closer U نزدیک بهم
draw on U نزدیک شدن
closest U نزدیک بهم
close range U فاصله نزدیک
deciding U نزدیک به هدف
myopy U نزدیک بینی
toward U نزدیک به مقارن
low U نزدیک سبد
going on U نزدیک شدن
near sight U نزدیک بینی
near sightedness U نزدیک بینی
gain on U نزدیک شدن به
near by U دم دست نزدیک
to draw near or nigh U نزدیک شدن
grazed U نزدیک به زمین
near U نزدیک به ضربه
approaches U نزدیک شدن
toward(s) evening U نزدیک به عصر
upstream U نزدیک به سرچشمه
about U در اطراف نزدیک
stand by <idiom> U نزدیک بودن
in- U نزدیک ساحل
in- U نزدیک دم دست
in U نزدیک ساحل
Near our office . U نزدیک اداره ما
near- U نزدیک به ضربه
graze U نزدیک به زمین
to gain on U نزدیک شدن به
to keep close U نزدیک ماندن
in U نزدیک دم دست
whitish U نزدیک به سفید
nears U نزدیک به ضربه
nearing U نزدیک به ضربه
nearest U نزدیک به ضربه
nearer U نزدیک به ضربه
neared U نزدیک به ضربه
in the near future U در آینده نزدیک
approximates U نزدیک کردن
approximated U نزدیک کردن
approach U نزدیک شدن
to be quite close U نزدیک به هم بودن
offing U در اینده نزدیک
neighbours U نزدیک مجاور
neighbour U نزدیک مجاور
approached U نزدیک شدن
approximate U نزدیک کردن
accosts U نزدیک کشیدن
accosts U نزدیک شدن
accosting U نزدیک کشیدن
accosting U نزدیک شدن
accosted U نزدیک کشیدن
accosted U نزدیک شدن
accost U نزدیک کشیدن
accost U نزدیک شدن
neighbors U نزدیک مجاور
accedes U نزدیک شدن
short-range U نزدیک برد
short range U نزدیک برد
paranephric U نزدیک گرده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com