English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nick of time <idiom> U درآخرین لحظه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
snapshots U 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
snapshot U 1-ضبط وضعیتهای کامپیوتر در یک لحظه . 2-ذخیره سازی محتوای صفحه پر در حافظه اصلی در یک لحظه
get cold feet <idiom> U درآخرین لحظات ترسیدن
zero hour U لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
simultaneous U در یک لحظه
jiffy U یک لحظه
jiff U یک لحظه
flash U لحظه
flashed U لحظه
flashes U لحظه
minute U ان لحظه
moments U لحظه
moment U لحظه
momentarily U لحظه لحظه
trice U لحظه
stound U لحظه
period U لحظه
periods U لحظه
in two shakes U در یک لحظه
momentarily U یک لحظه
momently U هر لحظه
second U لحظه
seconded U لحظه
seconding U لحظه
seconds U لحظه
instant U لحظه
instants U لحظه
chronoscope U لحظه شمار
now U در این لحظه
takeoffs U لحظه اغازپرش
in an instant U دریک لحظه
takeoff U لحظه اغازپرش
instantaneous acceleration شتاب لحظه ای
instance U لحظه مورد
instances U لحظه مورد
moments U لحظه گشتاور چرخشی
It was the work of a moment . U کا ریک لحظه بود
He entered at that very moment . U درهمان لحظه وارد شد
anon U چند لحظه بعد
last-minute hitch U گیریی در لحظه آخر
moment U لحظه گشتاور چرخشی
spot U زمان مختصر لحظه
spots U زمان مختصر لحظه
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double touch U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
The moment I set eyes on you. , U از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
from now on <idiom> U درست از همین لحظه به بعد
sleep a wink <idiom> U یه لحظه چشم روی هم گذاشتن
zero hour <idiom> U لحظه دقیق حمله درجنگ
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
pullout U لحظه بیرون امدن موج سواراز اب
simultaneous foul U خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
to go down to the wire <idiom> U تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
Let me think a moment . U بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
jobs U کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
transients U باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
transient U باس ولتاژ خیلی کوتاه در یک لحظه
If you wI'll wait a moment. U اگر یک لحظه تلفن زد مرا خبرکن
job U کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
half U مودمی که در هر لحظه در یک حالت کار میکند.
feeds U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
feed U وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
ultimate stress U تنش یک تکه از ماده در لحظه گسستگی یا شکست
maximum U بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
maximum U بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
I just had dinner. U درست چند لحظه قبل شام خوردم
cps U تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند
cold U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
colder U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
coldest U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
stall U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stalling U برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
colds U خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
monoprogramming system U سیستم پردازش دستهای که در هر لحظه یک برنامه را اجرا میکند
multi user system U سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
one address computer U ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
plumb point U نقطه شاغولی دوربین هواپیمادر لحظه عکس برداری
vectors U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vector U پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
block time U زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
editors U نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
editor U نرم افزازی که فقط یک خط از برنامه اصل قابل ویرایش در آن در هر لحظه است
scrolls U متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
heading crossing angle U زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
scroll U متن نمایش داده شده که در هر لحظه یک خط بالا یا پایین صفحه می رود
modem U مودم خودکار که در هر لحظه قابل فراخوانی برای دستیابی به سیستم است .گ
snapshots U چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
serials U مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
serial U مدار جمع کننده که در هر لحظه روی یک رقم از عدد بزرگتر کار میکند
snapshot U چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه
stepping U اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
marketing U بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
step U اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است
vertical U متن نمایش داده شده که بالا وپایین صفحه کامپیوتر حرکت میکند در هر لحظه یک خط
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
warm standby U وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
traced U برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
traces U برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
trace U برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد
pop down menu U منو قابل نمایش روی صفحه نمایش در هر لحظه با انتخاب کلید مناسب
edlin U در DOS-MS امکان سیستمی که به کاربر امکان می ددهد تغییرات را خط به خط در هر لحظه بر فایل اعمال کند
step through U عمل برنامه رفع خطا که برای را خط به خط اجرا میکند تا خطا را در هر لحظه پیدا کند
layers U استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
layer U استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
step frame U استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
pop up window U پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
cut off velocity U سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
airspeed U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
airspeeds U سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com