Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
leaching
U
دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smokehouse
U
محل دود دادن گوشت ماهی وپوست دباغی وغیره
leaching
U
تصفیه بوسیله شستشو
catharsis
U
تصفیه وتزکیه نفس بوسیله هنر
head phone
U
گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره بر روی گوش ثابت میشود
head set
U
یک زوج گوشی تلفن وغیره که بوسیله گیره روی سر ثابت میشود
ferryboat
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats
U
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
logs
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
xerography
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerographic
U
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
frankly
U
رک وپوست کنده
Bluntly. Without mincing words.
U
صاف وپوست کنده
man-to-man
<idiom>
U
مستقیم یارک وپوست کنده
To give it straight from the shoulder.
U
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
U
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
cordwainery
U
دباغی
tanning
U
دباغی
tannage
U
دباغی
tannery
U
دباغی
tanneries
U
دباغی
straight from the shoulder
<idiom>
U
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
kinnikinnick
U
برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
kinnikinic
U
برگ وپوست گیاهانی که سرخ پوستان امریکایی باتنباکوبکارمیبرند
kinnikinnic
U
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
tan
U
دباغی کردن
kipping
U
چرم دباغی
kipped
U
چرم دباغی
kip
U
چرم دباغی
taw
U
دباغی کردن
tanbark
U
مازوی دباغی
tanyard
U
محل خمرههای دباغی
kipskin
U
چرم دباغی نشده
tannage
U
چرم دباغی شده
rawhide
U
پوست دباغی نشده
rawhides
U
پوست دباغی نشده
tan
U
مازوی دباغی پوست مازو
rootery
U
توده ریشه وکنده درخت درباغها که درخت روی ان میکارند
horsehide
U
پوست خام یا دباغی شده اسب
ceiba
U
درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
papaw
U
درخت پاپااو یا درخت نخل امریکای جنوبی
curriery
U
محل تهیه چرم دباغی شده برای کار
underbrush
U
درخت کوچک روینده درزیر درخت
myrica
U
درخت شیشعان درخت موم
gambier
U
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
gambir
U
درخت کاد هندی درخت کاد اصفر
Cypress design
U
طرح درخت سرو
[سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
adjustments
U
تصفیه
adjustment
U
تصفیه
clearance
U
تصفیه
water purification
U
تصفیه اب
administration
U
تصفیه
water softener
U
اب تصفیه کن
water softeners
U
اب تصفیه کن
depuration
U
تصفیه
administrations
U
تصفیه
liquidation
U
تصفیه
settlement
U
تصفیه
expurgation
U
تصفیه
percolation
U
تصفیه
fining
U
تصفیه
purgation
U
تصفیه
clarification
U
تصفیه
arrangements
U
تصفیه
arrangement
U
تصفیه
rectification
U
تصفیه
settlements
U
تصفیه
infiltration
U
تصفیه
conciliation
U
تصفیه
etcaetera
U
وغیره
et cetera
U
وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
U
وغیره وغیره
secondary treatment
U
تصفیه دومین
clarifies
U
تصفیه شدن
clarifies
U
تصفیه کردن
tries
U
تصفیه کردن
zone purification
U
تصفیه منطقهای
refinef copper
U
مس تصفیه شده
try
U
تصفیه کردن
discharges
U
مفاصا تصفیه
discharge
U
مفاصا تصفیه
clarify
U
تصفیه شدن
adjust
تصفیه نمودن
to pay out
U
تصفیه کردن
rarify
U
تصفیه کردن
trustees
U
مدیر تصفیه
water sterilizing bag
U
کیف تصفیه اب
clarify
U
تصفیه کردن
rarefy
U
تصفیه کردن
trustee
U
مدیر تصفیه
puriform
U
تصفیه کردن
purificator
U
تصفیه کننده
receivers
U
مدیر تصفیه
refine
U
تصفیه کردن
receiver
U
مدیر تصفیه
official liquidator
U
مدیر تصفیه
administrator
U
مدیر تصفیه
administrators
U
مدیر تصفیه
overrefinement
U
تصفیه بسیار
order of discharge
U
حکم تصفیه
settlements
U
تصفیه پرداخت
refine
U
تصفیه شدن
to a upon
U
تصفیه کردن
refines
U
تصفیه کردن
purification
U
شستشو تصفیه
smeet
U
تصفیه کردن
to set at rest
U
تصفیه کردن
primary treatment
U
تصفیه نخستین
sewage purification
U
تصفیه فاضلاب
to pay off
U
تصفیه کردن
refines
U
تصفیه شدن
settlement
U
تصفیه پرداخت
refineries
U
تصفیه خانه
calcining klin
U
بوته تصفیه
calcining method
U
روش تصفیه
rectify
U
تصفیه کردن
rectifies
U
تصفیه کردن
calcine
U
تصفیه کردن
have it out with someone
<idiom>
U
تصفیه حساب
administering
U
تصفیه کردن
unsettled
U
تصفیه نشده
administers
U
تصفیه کردن
depurate
U
تصفیه کردن
depurative
U
تصفیه کننده
depuratory
U
تصفیه کننده
catharsis
U
تصفیه تطهیر
average adjustment
U
تصفیه خسارت
depurator
U
تصفیه کننده
expurgator
U
تصفیه کننده
administer
U
تصفیه کردن
outstanding
U
تصفیه نشده
official receiver
U
مدیر تصفیه
liquidators
U
مدیر تصفیه
compound
U
تصفیه کردن
compounded
U
تصفیه کردن
compounds
U
تصفیه کردن
administratrix
U
مدیره تصفیه
liquidator
U
مدیر تصفیه
break up price
U
بهای تصفیه
outstandingly
U
تصفیه نشده
sublimating
U
تصفیه کردن
expurgatory
U
تصفیه کننده
clarifying
U
تصفیه کردن
reconciles
U
تصفیه کردن
rectified
U
تصفیه کردن
refined
U
تصفیه شده
purified
U
تصفیه شده
accords
U
تصفیه کردن
accorded
U
تصفیه کردن
accord
U
تصفیه کردن
reconciling
U
تصفیه کردن
reconcile
U
تصفیه کردن
accommodate
U
تصفیه کردن
accommodated
U
تصفیه کردن
clarifying
U
تصفیه شدن
accommodates
U
تصفیه کردن
filters
U
تصفیه کردن
filter
U
تصفیه کردن
refinery
U
تصفیه خانه
gold refining
U
تصفیه طلا
gold parting
U
تصفیه طلا
administered
U
تصفیه کردن
sublimate
U
تصفیه کردن
sublimated
U
تصفیه کردن
liquidation
U
تصفیه شرکت
filtration
U
تصفیه پالایش
sublimates
U
تصفیه کردن
gas cleaning
U
تصفیه گاز
snapped
U
قفلکیف وغیره
snap
U
قفلکیف وغیره
piled
U
پرزقالی وغیره
snaps
U
قفلکیف وغیره
sheeting
U
ملافه وغیره
dale
U
خلیج وغیره
dales
U
خلیج وغیره
snapping
U
قفلکیف وغیره
pile
U
پرزقالی وغیره
clarified
U
ناب تصفیه شده
purofier
U
اسباب تصفیه گاز
purificative
U
تصفیه کننده تصفیهای
air refining
U
با هوا تصفیه کردن
raffinate
U
ماده تصفیه شده
purificatory
U
تصفیه کننده تصفیهای
air refining process
U
فرایند تصفیه با هوا
aquavitae
U
الکل تصفیه نشده
provisional assignee
U
مدیر تصفیه موقت
filtrate
U
مایع تصفیه شده
refines
U
تصفیه کردن پالودن
settle
U
تصفیه حساب کردن
settles
U
تصفیه حساب کردن
furnace refining
U
تصفیه و پالایش کوره
acquit
U
پرداختن و تصفیه کردن
acquits
U
پرداختن و تصفیه کردن
acquitting
U
پرداختن و تصفیه کردن
chasten
U
تصفیه وتزکیه کردن
chastened
U
تصفیه وتزکیه کردن
chastening
U
تصفیه وتزکیه کردن
refine
U
تصفیه کردن پالودن
expurgatorial
U
تصفیه یاتنقیح کننده
peaceful adjustment of disputes
U
تصفیه مسالمت امیز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com