English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deashim U داور وسط تکواندو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
jooshim U داور کنار تکواندو
Other Matches
goal judge U داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
taekwondo U تکواندو
shihapjung U تشک تکواندو
hayei U شلوار تکواندو
tea U کمربند تکواندو
teas U کمربند تکواندو
joomeok U مشت تکواندو
chung shin U اصول تکواندو
kuang jang neim U سرمربی تکواندو
kuk kiwo U مرکز تکواندو
kyorougei U مبارزه تکواندو
saboum U مربی تکواندو
geong geuk U حمله تکواندو
gasoem U گاسوم تکواندو
gei U تکنیک تکواندو
geong gegak U حمله تکواندو
tou book U لباس تکواندو
taekwondo yooksa U تاریخچه تکواندو
taekwondo nore U سرود تکواندو
deung joomeok U پس مشت تکواندو
dojang U سالن تمرین تکواندو
diguot jajirogi U ضربه مشت تکواندو
dan shimsa pyon U دان سیمساپیو تکواندو
k o U ضربه فنی تکواندو
ap joomok U پیش مشت تکواندو
moon doung makki U نوعی دفاع تکواندو
chung seung U برنده هوگوابی تکواندو
pakat palmok U بیرون ساعد تکواندو
chi jireugi U ضربه بالارونده تکواندو
moom poolgi U تمرین کردن تکواندو
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
bangoe gei U تکنیک دفاعی تکواندو
chagi U ضربه پای تکواندو
wining by deukjoom U برد تکواندو با امتیاز
hoong seung U برنده هوگو قرمز تکواندو
withdrawals U کناره گیری از مسابقه تکواندو
chigi U ضربه پرتابی دست تکواندو
withdrawal U کناره گیری از مسابقه تکواندو
dan gup jeado U سیستم درجه بندی تکواندو
ap seogi U راه رفتن عادی تکواندو
doobal dang sang U ضربه پرشی دوگانه تکواندو
geong gyuk U نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
heichio makki U بازکردن دفاع ضربدری هشیوماگی تکواندو
gup shimsa pyon U فرم ازمون درجه تکواندو گاپ سیمساپیو
tae guk U در تکواندو همه چیزبا ته گوک اغاز میشود
round U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
roundest U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
juror U داور
arbitator U داور
judges U داور
referees U داور
arbitrator U داور
judge U داور
judged U داور
judging U داور
jurors U داور
arbitrators U داور
marker U داور
umpires U داور
umpired U داور
umpire U داور
arbiters U داور
arbiter U داور
markers U داور
umpiring U داور
refereeing U داور
refereed U داور
referee U داور
sole arbitrator U داور منفرد
referee's whistle U سوت داور
referee throw U پرتاب داور
referee stops contest U استوپ داور
ump U کمک داور
placing judge U داور خط پایان
netcord umpire U داور تور
field judge U داور میدان
net cord judge U داور تور
head linesman U داور خط کناری
line official U داور خط تجمع
judicial arbitrator U داور قضائی
judicial arbitrator U داور قانونی
foot fault judge کمک داور
umpires U داور مانور
refereed U داور مسابقات
umpired U کمک داور
refereeing U داور مسابقات
arbiter U قاضی داور
arbiters U قاضی داور
referee U داور مسابقات
award U رای داور
umpire U کمک داور
umpiring U کمک داور
umpiring U داور مانور
umpired U داور مانور
umpires U کمک داور
umpire U داور مانور
referees U داور مسابقات
awards U رای داور
awarded U رای داور
awarding U رای داور
dissented U مشاجره بر سر رای داور
ground judge U داور زمین شمشیربازی
referee U داور بالای والیبال
referee U داور مسابقات شدن
back judge U داور در محوطه دفاعی
umpired U سرداور داور مسابقات
referees U داور بالای والیبال
justiciary U داور عالی رتبه
aftereffect U اثر بعدی داور
umpires U سرداور داور مسابقات
the judgewas corrupted U داور به رشوه تطییع شد
umpiring U سرداور داور مسابقات
dissent U مشاجره بر سر رای داور
dissents U مشاجره بر سر رای داور
stops U استوپ داور بوکس
stopping U استوپ داور بوکس
referees U داور مسابقات شدن
sole arbitrator U حکم یا داور انحصاری
shushin U داور وسط کاراته
refereeing U داور بالای والیبال
refereeing U داور مسابقات شدن
stopped U استوپ داور بوکس
fukushin U کمک داور کاراته
umpire U سرداور داور مسابقات
stop U استوپ داور بوکس
refereed U داور بالای والیبال
refereed U داور مسابقات شدن
The referee blew for full-time. U داور سوت پایان بازی را زد.
protests U اعتراض به رای داور کشتی
flagman U داور مخصوص تشخیص امتیاز
backfield U جای بازیگر پشت داور
protest U اعتراض به رای داور کشتی
protested U اعتراض به رای داور کشتی
protesting U اعتراض به رای داور کشتی
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
rhadamanthus U داور سخت گیر ورشوه خوار
slow whistle U تاخیر داور در سوت زدن پس از خطا
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
order of service U سوت داور بمعنای دستورسرویس دادن
patrol judge U داور برج طول مسیر اسبدوانی
referee's position U اعلام کشتی در خاک از سوی داور
paddock judge U داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
inspectors U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
inspector U داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
technical foul U خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
chest protector U لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
appeal play U تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
observers U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer U گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com