Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the judges were influenced by
U
داوران زیر نفوذ او واقع شدند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
penetration
U
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust
U
نفوذ اولیه نفوذ اصلی
jury
U
هیئت داوران
lord chancellor
U
رئیس کل داوران
juries
U
هیئت داوران
juries
U
هیات داوران
jury
U
هیات داوران
referee's dressing room
U
رختکن داوران
marshals
U
داوران کنار مسیر
marshaling
U
داوران کنار مسیر
hant
U
شور داوران کاراته
marshal
U
داوران کنار مسیر
split decision
U
رای اکثریت داوران
marshaled
U
داوران کنار مسیر
marshalled
U
داوران کنار مسیر
clerk of the course
U
منشی گروه داوران
abstained
U
خودداری داوران ازدادن رای
abstain
U
خودداری داوران ازدادن رای
abstains
U
خودداری داوران ازدادن رای
matmen
U
مجموع کشتی گیران و داوران
abstaining
U
خودداری داوران ازدادن رای
homologate
U
تصویب نوع اتومبیل بوسیله داوران
pyx jury
U
هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
rhadamanthus
U
نام یکی از داوران جهان پایین
committee boat
U
قایق داوران در اغاز و پایان مسیر
they were made one
U
با هم یکی شدند
they parted with each other
U
از هم جدا شدند
They grew attached ( attracted) to each other.
U
به همدیگر علاقمند شدند
the troops were scattered
U
سپاهیان متفرق شدند
they muliplied by generation
U
با زاد و ولدزیاد شدند
they sought of him a miracle
U
معجزهای از او خواستار شدند
they took refuge in a cave
U
در غاری پنهان شدند
those who did not fear won
U
انهایی که نترسیدندپیروز شدند
the boys were excused
U
شاگردان مرخص شدند
awards
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarded
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
award
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
homologate
U
اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
housekeeping
U
مجموعه دستوراتی که یک بار اجرا شدند
the people pressed in
U
مردم زور اورده داخل شدند
omission factor
U
تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
the party rallied round him
U
ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
Several engineeres were removed from office.
U
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
How many students passed the exam?
U
چند نفر در امتحان قبول شدند؟
My shoes stretched after wearing them for a couple of days .
پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
The officers were brifed on (about) the detailes.
U
افسران درباره جزییات مطلع ( توجیه شدند )
postal match
U
مسابقهای که در محل انجام میشود و نتیجه ان با پست نزد داوران ارسال می گردد
mix up, caution
U
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
Due to the review security procedures were modified .
U
به علت بررسی روش های امنیتی اصلاح شدند.
The lights of the aircraft were blinking.
U
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
i lost my friends
U
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
Many people were hurt when the boiler exploded.
U
وقتیکه دیگ بخار ترکید خیلیها مجروح شدند
Gangs of youths went on the rampage through the inner city.
U
دسته های جوانان با داد و بیداد از مرکز شهر رد شدند.
pelasgic
U
نام نخستین نژادی که دریونان و جزیرههای خاورمدیترانه ساکن شدند
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack.
U
سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
radiolucency
U
درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
ballistics of penetration
U
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
patch
U
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
patches
U
ارسال الکتریکی که توسط سیمهای کوتاه متصل می شدند و امکان تشخیص سریع و ساده شبکه را فراهم می کنند
serfs
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf
U
درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
pleiades
U
هفت دختراطلس که طبق روایات یونانی تبدیل به هفت ستاره شدند پروین
Apple Mac
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
Apple Macintosh computer
U
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
The two cars had a head –on collision.
U
دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
blessed folder
U
در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
hank
U
نفوذ
penetrates
U
نفوذ
watertight
U
ضد نفوذ اب
impermeable
U
ضد نفوذ اب
penetration
U
نفوذ
penetrate
U
نفوذ
penetrated
U
نفوذ
hanks
U
نفوذ
pervasion
U
نفوذ
permeation
U
نفوذ
percolation line
U
خط نفوذ
toehold
U
نفوذ کم
toeholds
U
نفوذ کم
percolation
U
نفوذ
ascendance
U
نفوذ
barrier penetration
U
نفوذ در سد
dominance
U
نفوذ
intrusions
U
نفوذ
intrusion
U
نفوذ
grand dame
U
زن با نفوذ
prestige
U
نفوذ
seepage
U
نفوذ
break through
U
نفوذ
imposing presence
U
نفوذ
leakages
U
نفوذ
authority
U
نفوذ
influenced
U
نفوذ
osmosis
U
نفوذ
influx
U
نفوذ
influxes
U
نفوذ
infiltration
U
نفوذ
propulsion
U
نفوذ
influencing
U
نفوذ
influence
U
نفوذ
interventions
U
نفوذ
intervention
U
نفوذ
influences
U
نفوذ
leading
U
نفوذ
forces
U
نفوذ
diffusion
U
نفوذ
prevalence
U
نفوذ
force
U
نفوذ
forcing
U
نفوذ
leakage
U
نفوذ
osmose
U
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
permselectivity
U
نفوذ گزینی
permselective
U
نفوذ گزین
impenetrability
U
نفوذ ناپذیری
pervasivenness
U
قوه نفوذ
impenetrate
U
نفوذ کردن در
personal influence
U
نفوذ شخصی
imperviousness
U
نفوذ ناپذیری
deliberate breaching
U
نفوذ با فرصت
depth of penetration
U
عمق نفوذ
infiltrates
U
نفوذ کردن
influentially
U
از روی نفوذ
pervious
U
نفوذ پذیر
breaches
U
نفوذ کردن
shell proof
U
ضد نفوذ گلوله
seepage area
U
منطقه نفوذ
infiltrating
U
نفوذ کردن
seep in
U
نفوذ کردن
breach
U
نفوذ کردن
breached
U
نفوذ کردن
lobbying
U
اعمال نفوذ
leverage
U
وسیله نفوذ
figureheads
U
رئیس بی نفوذ
pornocracy
U
نفوذ جنده ها
bleach
U
نفوذ کردن
bleached
U
نفوذ کردن
bleaches
U
نفوذ کردن
leverage
U
قدرت نفوذ
interchange diffusion
U
نفوذ تعویضی
crevasses
U
نفوذ کردن
penetration point
U
درجه نفوذ
penetration factor
U
ضریب نفوذ
penetrance
U
نفوذ پذیری
penetract
U
نفوذ کردن
penetrability
U
نفوذ پذیری
penetrability
U
قابلیت نفوذ
market penetration
U
نفوذ به بازار
molecular effusion
U
نفوذ مولکولی
figurehead
U
رئیس بی نفوذ
deep percolation
U
نفوذ عمیق
operation of contract
U
نفوذ قرارداد
crevasse
U
نفوذ کردن
barrier penetration by particles
U
نفوذ ذرات در سد
outs
U
دسته بی نفوذ
permeance
U
نفوذ پذیری
permeability curve
U
خم نفوذ پذیری
permeability
U
نفوذ پذیری
effusion
U
نفوذ مولکولی
effusions
U
نفوذ مولکولی
interpenetrate
U
در هم نفوذ کردن
interpenetrate
U
نفوذ کردن در
infiltrate
U
نفوذ کردن
infiltrated
U
نفوذ کردن
infiltrated
U
نفوذ به منطقه
infiltrates
U
نفوذ به منطقه
infiltrating
U
نفوذ به منطقه
percolation head
U
ارتفاع نفوذ
area of influence
U
منطقه نفوذ
pierce
U
نفوذ کردن
sensitive
U
نفوذ پذیر
transpiration
U
خروج نفوذ
social influence
U
نفوذ اجتماعی
penetrates
U
نفوذ در دفاع
transudation
U
نفوذ رسوخ
trenchancy
U
نفوذ شکاف
penetrated
U
نفوذ در دفاع
weighty
U
سنجیده با نفوذ
permeable
U
نفوذ پذیر
percolate
U
نفوذ کردن
sphere of influence
U
منطقه نفوذ
penetrates
U
نفوذ کردن در
pierces
U
نفوذ کردن
permeating
U
نفوذ کردن
permeates
U
نفوذ کردن
breakaway
U
نفوذ کردن
play on/upon (something)
<idiom>
U
نفوذ کردن
penetrated
U
نفوذ کردن در
penetrate
U
نفوذ در دفاع
permeated
U
نفوذ کردن
vacation monthes long
U
نفوذ دوررس
penetrate
U
نفوذ کردن در
permeate
U
نفوذ کردن
percolated
U
نفوذ کردن
daylight
U
نفوذ در دفاع
permeable
U
قابل نفوذ
transpires
U
نفوذ کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com