English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slivers U دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
granulation U شکل و اندازه دانههای خرج نوع حبه باروت
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
arrears of taxes U بقایای مالیاتی
weapon debries U بقایای ترکش اتمی
ash U بقایای جسد انسان پس از مرگ
mopping up U پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
diatomite U ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید
fission products U عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
oaten U مرکب از دانههای جو
rice U دانههای برنج
nissl granules U دانههای نیسل
measles U دانههای سرخک
storage granules U دانههای اندوزش
prayer beads U دانههای تسبیح
bead U دانههای حاصل ازجوشکاری
catenary U چون دانههای زنجیر
to pulp coffee beans U دانههای قهوه را مغز کن
moniliform U مثل دانههای تسبیح
beads U دانههای حاصل ازجوشکاری
pruinose U پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
chromogen U دانههای رنگی گیاهان
globular seeds U دانههای گوی سان
granular U دارای دانههای ریز
burned U سوخته
scorched U سوخته
adust U سوخته
charred U سوخته
beadings U آراستن لباس با دانههای مروارید
beading U آراستن لباس با دانههای مروارید
granular snow U برف سفت با دانههای درشت
superfine U دارای دانههای خیلی ریز
burnt almond U بادام سوخته
empyreuma U بوی سوخته
burned lime U اهک سوخته
hard bake U بادام سوخته
slag U فلزنیم سوخته
weatherbeaten U آفتاب سوخته
sugared almond U یابادام سوخته
praline U اجیل سوخته
caramel U قند سوخته
caramels U قند سوخته
praline U بادام سوخته
parched with thirst U تشنه سوخته
he suffered at the stake U زنده سوخته شد
coffee mills U دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
haricots U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricot U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
catenate U چون دانههای زنجیر مسلسل کردن
I can smell something burning. U بوی سوخته می آید
To be rebuffed . U دماغ سوخته شدن
sunburn U افتاب سوخته کردن
burned rug U قالی سوخته شده
Sienna <adj.> <noun> U رنگ قهوه ای سوخته
burnt sacrifice U قربانی سوخته یا سوختنی
cokes U زغال سنگ سوخته
dander U سوخته وخاکستر شده
ivory black U گرد سوخته استخوان
coke U زغال سنگ سوخته
to taste burnt U مزه سوخته دادن
empyreumatical U دارای بوی سوخته
empyreumatical U مربوط ببوی سوخته
The light bulb has burned out. U لامپ سوخته است
to smell something burning U بوی سوخته شنیدن
hominy grits U ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
pulper U اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
He was snubbed . He drew blank. U دماغ سوخته شد ( خیط وبور )
i smell something burning U بوی چیز سوخته میشنوم
parches U تفتیدن افتاب سوخته کردن
parch U تفتیدن افتاب سوخته کردن
blizzards U باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard U باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
needle bath U شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
yorked U توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
caramelize U بصورت قند سوخته درامدن یادراوردن
wed thickness U حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
pebrine U یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
powders U باروت
powder momey U باروت بر
gun powder U باروت
powdering U باروت
blasting powder U باروت
propellants U باروت
gunpowder U باروت
propellant U باروت
powder U باروت
powder f. U دبه باروت
powder magazine U مخزن باروت
powder flask U باروت دان
powder bag U کیسه باروت
powder flask U دبه باروت
powder charge U خرج باروت
cordite U باروت بیدود
powder horn U دبه باروت
smokeless U باروت بی دود
grain U حبه باروت
gas chamber U محفظه باروت
gas chambers U محفظه باروت
powder U باروت ارد
powdering U گرد باروت
powdering U باروت ارد
powders U گرد باروت
single perforated U باروت یک سوراخه
single base U باروت یک حبهای
pyropowder U باروت فشفشه
powders U باروت ارد
powder magazine U انبار باروت
powder U گرد باروت
pouches U کیسه باروت
pouch U کیسه باروت
guncotton U باروت پنبه
nitro cotton U باروت پنبه
e.c. powder U باروت مانوری
e.c. powder U باروت پرشعله
dual granulation U باروت دو حبهای
double base powder U باروت دو حبهای
black powder U باروت سیاه
nitrocellulose U باروت بی دود
amorce U خرج باروت
double base powder U باروت دومبنایی
regression rate U سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
shelling U جعبه حاوی باروت
shell U جعبه حاوی باروت
flash reducer U کم کننده شعله باروت
powder kegs U چلیک یابشکه باروت
shells U جعبه حاوی باروت
propellants U باروت خرج پرتاب
propellant U باروت خرج پرتاب
zones U کمربند حبه باروت
hercules powder U باروت کان کنی
powder keg U چلیک یابشکه باروت
zone U کمربند حبه باروت
powder mill U کارخانه باروت سازی
gas operated U کار با فشار گاز باروت
ignitor U محفظه حامل باروت اشتعال
flasks U دبه مخصوص باروت تفنگ
flask U دبه مخصوص باروت تفنگ
gas cumulative action U فشار کلی گاز باروت
pyropowder U باروت مخصوص مواد ترقهای
mealing table U صفحهای که باروت را روی ان نرم می کنند
pyroxilin U یکجور باروت پنبه که در الکل اب میشود
neutral burning U سوزش دوطرفه حبههای باروت خرج
three nitro toloen U ماده منفجره تی ان تی یا تری نیتروتولوئن باروت بی دود
granulary U دان دان دارای دانههای ریز
case U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
cases U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
inconsumable U سوخته نشدنی تمام نشدنی
igniting U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
powder train U مدار خرج مدار باروت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com