Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lore
U
دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
public instractions
U
معارف
latinist
U
دانشمند در زبان وفرهنگ لاتین
humanism
U
نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
straight "A " student
U
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
subset
U
مجموعه کوچک داده ها که خود بخشی از یک مجموعه بزرگتر هستند
scrapbook
U
مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
scrapbooks
U
مجموعه عکسها وقطعاتی که از کتب مختلف بریده شده مجموعه
restatement of the law
U
مجموعه قواعد حقوقی مجموعه اخرین تفسیرهای ارائه شده برای قوانین
universal
U
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
burster block
U
مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
character set
U
دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
cisc
U
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
cable assembly
U
مجموعه کابل و پیچ مجموعه کابل
gynoecium
U
مجموعه الت مادگی گل مجموعه مادگی
knowledge
U
دانش
understanding
U
دانش
realizing
U
دانش
kenning
U
دانش
realising
[British]
U
دانش
cognition
U
دانش
knowledge
U
دانش
know how
U
دانش
cognisance
[British]
U
دانش
know-how
U
دانش
gramarye
U
دانش
gramary
U
دانش
scholarships
U
دانش
science
U
دانش
sciences
U
دانش
wisdom
U
دانش
scholarship
U
دانش
gramarey
U
دانش
postgraduate
U
دانش اموخته
polymathy
U
دانش زیاد
technical know how
U
دانش فنی
photology
U
دانش روشنایی
thermodynamics
U
دانش دماپویایی
philomath
U
دانش پرست
life science
U
دانش زیستی
to a knowledge
U
دانش اندوختن
postgraduates
U
دانش اموخته
witting
U
معلومات دانش
life sciences
U
دانش زیستی
physical science
U
دانش مادی
treatise
U
دانش نویسه
treatises
U
دانش نویسه
schoolfellow
U
کسب دانش
learning
U
دانش یادگیری
polyhistor
U
دانش بسیار
to reach for knowledge
U
دانش کوشیدن
patrons of learning
U
دانش پروران
pansophism
U
دانش مطلق
letter
U
معرفت دانش
pupils
U
دانش اموز
pupil
U
دانش اموز
grader
U
دانش اموز
erudition
U
فضل و دانش
aeronautics
U
دانش هوانوردی
letters
U
معرفت دانش
student
U
دانش اموز
computer literacy
U
دانش کامپیوتر
an encourouges of science
U
دانش پرور
alumnus
U
دانش اموخته
schoolboys
U
دانش اموز
schoolboy
U
دانش اموز
academy
U
انجمن دانش
academies
U
انجمن دانش
students
U
دانش اموز
smattering
U
دانش سطحی
in ken
U
د رحدود دانش
normal school
U
دانش سرا
teacher's college
U
دانش سرا
ominscience
U
دانش بی پایان
scholars
U
دانش پژوه
scholar
U
دانش پژوه
omniscience
U
دانش بی پایان
onomastics
U
دانش نام
organum
U
وسیله دانش
maieutic
U
دانش مامایی
educate
U
دانش اموختن
kith
U
دانش و معرفت
knowing faculty
U
قوه دانش
knowledge base
U
پایگاه دانش
knowledge domain
U
قلمرو دانش
knowledge engineer
U
مهندسی دانش
knowlege representation
U
نمایش دانش
educating
U
دانش اموختن
educates
U
دانش اموختن
computer awarness
U
دانش کامپیوتر
strikers
U
دانش اموز
knowledge representation
U
نمایش دانش
striker
U
دانش اموز
architectonic
U
دانش معماری
knowledge representation
U
بازنمود دانش
schooling
U
کسب دانش
superficiality
U
دانش سطحی بیمایگی
psychologt
U
دانش قواوکارهای ذهنی
phonics
U
دانش صدا وپژواک
old boy
U
دانش آموز پیشین
domain knowledge
U
دانش محیط کاربرد
technologies
U
دانش فنی تکنولوژی
relativity of knowledge
U
نسبی بودن دانش
technology
U
دانش فنی تکنولوژی
academician
U
عضو انجمن دانش
summa
U
اثار دانش بشری
rudimentary knowledge
U
دانش مقدماتی یا نخستین
aeronautic
U
مربوط به دانش هوانوردی
statics
U
دانش پایداری نیروها
reservoir of knowledge
U
مخزن یا گنج دانش
old boys
U
دانش آموز پیشین
liturgiology
U
دانش ایین نمازliturgist
geogony
U
دانش زمین پیدایی
nonrated man
U
دانش اموز دریایی
gynecology
U
دانش امراض زنانه
aeronautical
U
مربوط به دانش هوانوردی
metaphsics
U
نسبت بهشتی و دانش
he is a prodigy of learning
U
اعجوبه ایست در دانش
metaphsics
U
دانش ماورای طبیعت
logic
U
دانش تفکرات و دلایل
knowledge
U
نرم افزاری که دانش
geogeny
U
دانش زمین پیدایی
To acquire knowledge.
U
دانش فرا گرفتن
paleology
U
دانش چیزهای کهنه
geology
U
دانش زمین شناسی
equivalent knowledge credit
U
تصدیق دانش علمی
savoir vivre
U
دانش اداب ومعاشرت
cardiology
U
دانش قلب شناسی
His knowledge has no limits.
U
دانش اوحد واندازه ای ندارد
phonology
U
دانش دگرگونی صدا در زبان
seaman recruit
U
دانش اموز ملوانی دریایی
macrobiotics
U
دانش طولانی کردن عمر
psychics
U
دانش قوا وکارهای ذهنی
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
podiatry
U
دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
encyclopedias
U
دایره العلوم دانش جنگ
encyclopedia
U
دایره العلوم دانش جنگ
sophy
U
پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
acadmist
U
عضو انجمن دانش یافرهنگستان
encyclopaedias
U
دایره العلوم دانش جنگ
women students
U
زنان دانش اموز محصلین اناث
technology
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics
U
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
acodemian
U
عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
technologies
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
extracurricular
U
فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
old school tie
U
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
academical
U
ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
misology
U
بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
caddied
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddie
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
There is no royal road to learning .
<proverb>
U
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
actinochemistry
U
مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
learning curve
U
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
informatics
U
دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
caddies
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddying
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
No less than half the students failed the test.
U
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
academically
U
چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
opto electronics
U
تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
cbt
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
knowledge
U
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
matricular
U
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
computer literacy
U
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
to make a p of one's learing
U
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
c
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
information
U
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
egg bound
U
صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
intellectualist
U
کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
articled
U
کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
aggregates
U
مجموعه
setting up
U
مجموعه
repertory
U
مجموعه
assortment
U
مجموعه
bundling
U
مجموعه
set
U
مجموعه
repertoire
U
مجموعه
assortments
U
مجموعه
bundles
U
مجموعه
bundle
U
مجموعه
assemblies
U
مجموعه
yardage
U
مجموعه
sets
U
مجموعه
batch
U
مجموعه
batches
U
مجموعه
batches
U
یک مجموعه
batch
U
یک مجموعه
caboodle
U
مجموعه
aggregate
U
مجموعه
combination
U
مجموعه
series
U
مجموعه
self-
U
که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
igniter train
U
مجموعه چاشنی
instruction set
U
مجموعه دستورالعمل
triad
U
مجموعه سه تایی
set
U
مجموعه
[ریاضی]
character set
U
مجموعه علائم
nomenclature
U
مجموعه لغات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com