Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nonrated man
U
دانش اموز دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
seaman recruit
U
دانش اموز ملوانی دریایی
Other Matches
pupils
U
دانش اموز
pupil
U
دانش اموز
schoolboy
U
دانش اموز
grader
U
دانش اموز
student
U
دانش اموز
schoolboys
U
دانش اموز
striker
U
دانش اموز
strikers
U
دانش اموز
students
U
دانش اموز
extracurricular
U
فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
women students
U
زنان دانش اموز محصلین اناث
caddied
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddie
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddying
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
recruits
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruit
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruiting
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
recruited
U
سرباز یا دانش اموز جدید استخدام کردن استخدام سربازگیری کردن
straight "A " student
U
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
seabee
U
گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
midshipman
U
افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
piratic
U
درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
petty officers
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
kite
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kites
U
کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
oceanography
U
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
petty officer
U
معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
pilot chart
U
نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
chine
U
عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
novice
U
نو اموز
underachiever
U
کم اموز
novices
U
نو اموز
sea mark
U
راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber
U
حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter
U
مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
schoolmate
U
هم مدرسهای هم اموز
schoolmates
U
هم مدرسهای هم اموز
self taught
U
خود اموز
manipulation
U
دست اموز
unapt
U
دیر اموز
lap dog
U
سگ دست اموز
lapdog
U
سگ دست اموز
midshipman
U
ناو اموز
minx
U
سگ دست اموز
trainee
U
کار اموز
trainees
U
کار اموز
language master
U
زبان اموز
cade
U
حیوان دست اموز
pet
U
دست اموز عزیز
pets
U
دست اموز عزیز
cosseted
U
بره دست اموز
cosset
U
بره دست اموز
cossets
U
بره دست اموز
cosseting
U
بره دست اموز
petted
U
دست اموز عزیز
bunny rabbits
U
اسم حیوان دست اموز
bunny rabbit
U
اسم حیوان دست اموز
bunny
U
اسم حیوان دست اموز
falcon
U
قوش یا شاهین دست اموز
falcons
U
قوش یا شاهین دست اموز
bunnies
U
اسم حیوان دست اموز
sea power
U
قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner
U
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
naval activity
U
تاسیسات دریایی قسمت دریایی
marine
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
tern
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
terns
U
پرستوک دریایی چلچله دریایی
marines
U
تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
pekingese
U
سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pragmatically
U
بطور علمی یا عبرت اموز فضولانه
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director
U
وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists
U
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas
U
مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot
U
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
U
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
stock
U
رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
stocked
U
رها کردن پرنده دست اموز برای شکارقنداق تفنگ
pekineses
U
زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pekinese
U
زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
pekingeses
U
زبان ولهجه مردم پکن سگ کوچک ودست اموز چینی پکنی
maritime
U
ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureau of naval personnel
U
اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
light period
U
دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator
U
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore
U
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire
U
تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
gramarey
U
دانش
gramary
U
دانش
gramarye
U
دانش
kenning
U
دانش
know how
U
دانش
scholarship
U
دانش
sciences
U
دانش
scholarships
U
دانش
science
U
دانش
knowledge
U
دانش
know-how
U
دانش
cognisance
[British]
U
دانش
realising
[British]
U
دانش
realizing
U
دانش
knowledge
U
دانش
wisdom
U
دانش
understanding
U
دانش
cognition
U
دانش
treatise
U
دانش نویسه
treatises
U
دانش نویسه
learning
U
دانش یادگیری
erudition
U
فضل و دانش
schoolfellow
U
کسب دانش
postgraduate
U
دانش اموخته
scholars
U
دانش پژوه
letter
U
معرفت دانش
letters
U
معرفت دانش
thermodynamics
U
دانش دماپویایی
an encourouges of science
U
دانش پرور
alumnus
U
دانش اموخته
academies
U
انجمن دانش
academy
U
انجمن دانش
aeronautics
U
دانش هوانوردی
postgraduates
U
دانش اموخته
teacher's college
U
دانش سرا
schooling
U
کسب دانش
ominscience
U
دانش بی پایان
omniscience
U
دانش بی پایان
onomastics
U
دانش نام
organum
U
وسیله دانش
photology
U
دانش روشنایی
philomath
U
دانش پرست
educating
U
دانش اموختن
educates
U
دانش اموختن
educate
U
دانش اموختن
smattering
U
دانش سطحی
patrons of learning
U
دانش پروران
polymathy
U
دانش زیاد
polyhistor
U
دانش بسیار
normal school
U
دانش سرا
pansophism
U
دانش مطلق
life sciences
U
دانش زیستی
to reach for knowledge
U
دانش کوشیدن
life science
U
دانش زیستی
to a knowledge
U
دانش اندوختن
maieutic
U
دانش مامایی
knowlege representation
U
نمایش دانش
knowledge engineer
U
مهندسی دانش
knowledge domain
U
قلمرو دانش
technical know how
U
دانش فنی
knowledge base
U
پایگاه دانش
witting
U
معلومات دانش
in ken
U
د رحدود دانش
knowing faculty
U
قوه دانش
kith
U
دانش و معرفت
computer literacy
U
دانش کامپیوتر
architectonic
U
دانش معماری
physical science
U
دانش مادی
computer awarness
U
دانش کامپیوتر
knowledge representation
U
نمایش دانش
scholar
U
دانش پژوه
knowledge representation
U
بازنمود دانش
convoy schedule
U
برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
crash locator beacon
U
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
psychologt
U
دانش قواوکارهای ذهنی
cardiology
U
دانش قلب شناسی
summa
U
اثار دانش بشری
liturgiology
U
دانش ایین نمازliturgist
relativity of knowledge
U
نسبی بودن دانش
technology
U
دانش فنی تکنولوژی
knowledge
U
نرم افزاری که دانش
technologies
U
دانش فنی تکنولوژی
paleology
U
دانش چیزهای کهنه
phonics
U
دانش صدا وپژواک
statics
U
دانش پایداری نیروها
old boys
U
دانش آموز پیشین
geology
U
دانش زمین شناسی
geogony
U
دانش زمین پیدایی
he is a prodigy of learning
U
اعجوبه ایست در دانش
To acquire knowledge.
U
دانش فرا گرفتن
equivalent knowledge credit
U
تصدیق دانش علمی
gynecology
U
دانش امراض زنانه
superficiality
U
دانش سطحی بیمایگی
aeronautic
U
مربوط به دانش هوانوردی
domain knowledge
U
دانش محیط کاربرد
logic
U
دانش تفکرات و دلایل
reservoir of knowledge
U
مخزن یا گنج دانش
aeronautical
U
مربوط به دانش هوانوردی
rudimentary knowledge
U
دانش مقدماتی یا نخستین
old boy
U
دانش آموز پیشین
savoir vivre
U
دانش اداب ومعاشرت
metaphsics
U
دانش ماورای طبیعت
geogeny
U
دانش زمین پیدایی
academician
U
عضو انجمن دانش
metaphsics
U
نسبت بهشتی و دانش
phonology
U
دانش دگرگونی صدا در زبان
psychics
U
دانش قوا وکارهای ذهنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com