Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
old boy
U
دانش آموز پیشین
old boys
U
دانش آموز پیشین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
straight "A " student
U
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
tame
U
دست آموز
pet
U
دست آموز
clunk
U
دیر آموز
clunks
U
دیر آموز
fore
U
پیشین
ci devant
U
پیشین
primitive
U
پیشین
apriori
U
پیشین
previous
U
پیشین
antecedents
U
پیشین
antecedent
U
پیشین
anterior
U
پیشین
ventral
U
پیشین
one-time
U
پیشین
primeval
U
پیشین
pristine
U
پیشین
telencephalon
U
مغز پیشین
past masters
U
استاد پیشین
past master
U
استاد پیشین
cerebra
U
مغز پیشین
antecendent phenomenon
U
پدیده پیشین
the old ways
U
رسمهای پیشین
the magi of old
U
مجوسیان پیشین
the days of old
U
روزگار پیشین
protext
U
عبارت پیشین
primogenitors
U
نیاکان پیشین
cerebrum
U
مغز پیشین
early poets
U
شعرای پیشین
langsyne
U
در روزگار پیشین
foretime
U
روزگار پیشین
instatu quo
U
بحالت پیشین
incisor
U
دندان پیشین
prior
U
پیشین جلوی
incisive tooth
U
دندان پیشین
cerebrums
U
مغز پیشین
olden
U
پیشین سابق
paleocrystic
U
یخ بسته از زمانهای پیشین
incisive
U
دندان پیشین ثنایا
former
U
قالب گیر پیشین
orbital frontal cortex
U
قشر پیشین حدقهای
Do you want an inheritance from your father?THen a.
<proverb>
U
میراث پدر خواهى علم پدر آموز.
Dahomey
U
نام پیشین کشور بنین
to rest on ones laurels
U
بجایزههای پیشین خودخرسند بودن
to run the f.
U
جاده پیشین رادوباره رفتن
constable of france
U
فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
track records
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
og
U
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
track record
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
prestation
U
خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
sanhedrim
U
سهندرین :دادگاه وشورای عالی بنی اسرائیل دراورشلیم درزمانهای پیشین
hush ship
U
کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
gramary
U
دانش
gramarye
U
دانش
kenning
U
دانش
scholarships
U
دانش
science
U
دانش
gramarey
U
دانش
know how
U
دانش
sciences
U
دانش
scholarship
U
دانش
wisdom
U
دانش
realising
[British]
U
دانش
cognisance
[British]
U
دانش
cognition
U
دانش
knowledge
U
دانش
realizing
U
دانش
knowledge
U
دانش
understanding
U
دانش
know-how
U
دانش
knowledge domain
U
قلمرو دانش
architectonic
U
دانش معماری
maieutic
U
دانش مامایی
teacher's college
U
دانش سرا
normal school
U
دانش سرا
knowledge representation
U
نمایش دانش
kith
U
دانش و معرفت
knowing faculty
U
قوه دانش
knowlege representation
U
نمایش دانش
knowledge engineer
U
مهندسی دانش
knowledge base
U
پایگاه دانش
knowledge representation
U
بازنمود دانش
ominscience
U
دانش بی پایان
omniscience
U
دانش بی پایان
schoolfellow
U
کسب دانش
physical science
U
دانش مادی
life sciences
U
دانش زیستی
life science
U
دانش زیستی
technical know how
U
دانش فنی
witting
U
معلومات دانش
to reach for knowledge
U
دانش کوشیدن
onomastics
U
دانش نام
organum
U
وسیله دانش
philomath
U
دانش پرست
pansophism
U
دانش مطلق
patrons of learning
U
دانش پروران
photology
U
دانش روشنایی
polyhistor
U
دانش بسیار
polymathy
U
دانش زیاد
to a knowledge
U
دانش اندوختن
pupil
U
دانش اموز
striker
U
دانش اموز
pupils
U
دانش اموز
letter
U
معرفت دانش
letters
U
معرفت دانش
student
U
دانش اموز
students
U
دانش اموز
academies
U
انجمن دانش
academy
U
انجمن دانش
schoolboy
U
دانش اموز
schoolboys
U
دانش اموز
alumnus
U
دانش اموخته
learning
U
دانش یادگیری
erudition
U
فضل و دانش
aeronautics
U
دانش هوانوردی
strikers
U
دانش اموز
treatise
U
دانش نویسه
treatises
U
دانش نویسه
postgraduate
U
دانش اموخته
postgraduates
U
دانش اموخته
thermodynamics
U
دانش دماپویایی
scholar
U
دانش پژوه
scholars
U
دانش پژوه
educate
U
دانش اموختن
educates
U
دانش اموختن
educating
U
دانش اموختن
smattering
U
دانش سطحی
an encourouges of science
U
دانش پرور
schooling
U
کسب دانش
computer awarness
U
دانش کامپیوتر
in ken
U
د رحدود دانش
computer literacy
U
دانش کامپیوتر
grader
U
دانش اموز
metaphsics
U
دانش ماورای طبیعت
metaphsics
U
نسبت بهشتی و دانش
geology
U
دانش زمین شناسی
superficiality
U
دانش سطحی بیمایگی
nonrated man
U
دانش اموز دریایی
he is a prodigy of learning
U
اعجوبه ایست در دانش
equivalent knowledge credit
U
تصدیق دانش علمی
To acquire knowledge.
U
دانش فرا گرفتن
knowledge
U
نرم افزاری که دانش
geogeny
U
دانش زمین پیدایی
aeronautical
U
مربوط به دانش هوانوردی
liturgiology
U
دانش ایین نمازliturgist
geogony
U
دانش زمین پیدایی
domain knowledge
U
دانش محیط کاربرد
gynecology
U
دانش امراض زنانه
statics
U
دانش پایداری نیروها
psychologt
U
دانش قواوکارهای ذهنی
phonics
U
دانش صدا وپژواک
technologies
U
دانش فنی تکنولوژی
academician
U
عضو انجمن دانش
technology
U
دانش فنی تکنولوژی
logic
U
دانش تفکرات و دلایل
paleology
U
دانش چیزهای کهنه
relativity of knowledge
U
نسبی بودن دانش
reservoir of knowledge
U
مخزن یا گنج دانش
rudimentary knowledge
U
دانش مقدماتی یا نخستین
cardiology
U
دانش قلب شناسی
savoir vivre
U
دانش اداب ومعاشرت
summa
U
اثار دانش بشری
aeronautic
U
مربوط به دانش هوانوردی
podiatry
U
دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
His knowledge has no limits.
U
دانش اوحد واندازه ای ندارد
sophy
U
پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
encyclopedias
U
دایره العلوم دانش جنگ
seaman recruit
U
دانش اموز ملوانی دریایی
phonology
U
دانش دگرگونی صدا در زبان
psychics
U
دانش قوا وکارهای ذهنی
macrobiotics
U
دانش طولانی کردن عمر
acadmist
U
عضو انجمن دانش یافرهنگستان
encyclopaedias
U
دایره العلوم دانش جنگ
encyclopedia
U
دایره العلوم دانش جنگ
technology
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics
U
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
technologies
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
extracurricular
U
فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
old school tie
U
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
acodemian
U
عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
academical
U
ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
women students
U
زنان دانش اموز محصلین اناث
caddying
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
learning curve
U
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
caddie
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
misology
U
بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
There is no royal road to learning .
<proverb>
U
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
informatics
U
دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
caddied
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
lore
U
دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
actinochemistry
U
مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
caddies
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
to make a p of one's learing
U
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
computer literacy
U
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
cbt
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
matricular
U
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
No less than half the students failed the test.
U
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com