Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
classicist
U
دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
classicists
U
دانشمند ادبیات باستانی وپیروسبکهای باستانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
classic
U
ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
classics
U
ادبیات باستانی یونان و روم باستانی
classical
U
وابسته به ادبیات باستانی
classicize
U
درزمره ادبیات باستانی
classicality
U
مطابقت با ادبیات وصنایع باستانی
humanist
U
دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
delphine classics
U
چاپ ادبیات باستانی لاتین که برای پسر مهتر لوئی چهاردهم درست شد
antiques
U
باستانی
antiquaries
U
باستانی
older
U
باستانی
old
U
باستانی
oldest
U
باستانی
antique
U
باستانی
age old
U
باستانی
relics
U
باستانی
relic
U
باستانی
antiquary
U
باستانی
classically
U
باستانی
archaic
<adj.>
U
باستانی
antiquarian
U
باستانی
gray
U
باستانی
ancient
U
باستانی
traditionary
U
باستانی
age-old
U
باستانی
classicism
U
سبک باستانی
primer
U
باستانی ابتدایی
primers
U
باستانی ابتدایی
northman
U
اسکاندیناوی باستانی
in ancient times
U
در روزگار باستانی
ancient relics
U
اثار باستانی
aramaean
U
زبان باستانی
norseman
U
اسکاندیناوی باستانی
ethiopic
U
زبان باستانی حبشه
paleographic
U
وابسته بخطوط باستانی
paleograph
U
نسخه خطی باستانی
primeval
U
بسیار کهن باستانی
diplomatics
U
شناسایی خطوط باستانی
avestan
U
زبان باستانی ایران
classical
U
پیرو سبکهای باستانی
Antiquity
U
جهان باستانی
[تاریخ]
in ancient times
U
در اوقات جهان باستانی
the Classical World
[the Ancient World]
U
جهان باستانی
[تاریخ]
Monumental design
U
طرح آثار باستانی
agonistical
U
وابسته به مسابقههای باستانی یونان
gaul
U
اهل کشور باستانی گل فرانسوی
classicalism
U
پیروی سبکهاوانشاهاوادبیات وصنایع باستانی
veda
U
کتاب مقدس باستانی هند
agonistic
U
وابسته به مسابقات باستانی یونان
pelta
U
سپر یونانیان ورومیان باستانی
traditional
U
مبنی بر حدیث یا خبر باستانی
dorian
U
وابسته به DORISیکی ازشهرهای باستانی یونانnightjar
classicize
U
ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
traditionalism
U
سنت پرستی اعتقاد برسوم باستانی
dithyramb
U
سرود درهم برهم ووحشیانه یونانیان باستانی
reliquaries
U
فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
reliquary
U
فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
persepolis
U
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
corinthian
U
اهل قرنت یکی ازشهرهای باستانی یونان
doge
U
لقب رئیس جمهوردرجمهوریهای باستانی venice aoneg
phygian
U
فریژی وابسته به یکی ازکشورهای باستانی اسیای صغیر
mithra
U
نام دارگونه روشنایی یا خورشید در میان ایرانیان باستانی
catastasis
U
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
Are there any antiquities here?
U
آیا اینجا آثار باستانی
[اشیا عتیقه و جاهای قدیمی]
وجود دارد؟
Greek Revival
U
[سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
Ouroboros
U
نمادی باستانی که در بسیاری از فرهنگها موجود میباشد و بصورت اژدها یا ماریست که دم خود را می جود.
Ancient Greece
U
یونان باستانی
[یونان جهان باستان]
purgation
U
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
belles lettres
U
ادبیات
literature
U
ادبیات
belles letters
U
ادبیات
letters
U
کاغذ ادبیات
letter
U
کاغذ ادبیات
hagiology
U
ادبیات مقدس
erotica
U
ادبیات عاشقانه
literary history
U
تاریخ ادبیات
literary
U
ادیب وابسته به ادبیات
oracle
U
دانشمند
oracles
U
دانشمند
pundit
U
دانشمند
scholarly
U
دانشمند
pundits
U
دانشمند
mage
U
دانشمند
learned
U
دانشمند
litterateur
U
دانشمند
learnted
U
دانشمند
scientist
دانشمند
sapient
U
دانشمند
savant
U
دانشمند
sciential
U
دانشمند
scientists
U
دانشمند
predicate
U
گزاره
[در دستور زبان]
[ادبیات]
humanism
U
نوع دوستی ادبیات وفرهنگ
sinology
U
مطالعه ادبیات ورسوم چین
morphologist
U
دانشمند مورفولوژی
literator
U
دانشمند نما
walking library
U
شخص دانشمند
erudite
U
عالم دانشمند
pandits
U
دانشمند هندی
pandit
U
دانشمند هندی
prettyism
U
اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
selenologist
U
دانشمند ماه شناس
stratigrapher
U
دانشمند چینه شناس
prosodist
U
دانشمند عروض وبدیع
polyhistor
U
دانشمند بزرگ پایه
martyrologist
U
دانشمند تذکره شهدا
polymath
U
دانشمند همه چیزدان
polymaths
U
دانشمند همه چیزدان
That is what I call a scientist . There is a scientist for you .
U
به این می گویند دانشمند
a highly esteemed scientist
U
یک دانشمند بسیار محترم
volcanologist
U
دانشمند اتشفشان شناس
Edwardian
U
ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
post classical
U
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
germanist
U
دانشمند فرهنگ و زبان المانی
metaphysician
U
دانشمند علوم ماوراء طبیعی
latinist
U
دانشمند در زبان وفرهنگ لاتین
humanism
U
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
cosmologist
U
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
theologue
U
متخصص الهیات دانشمند علم دین
He is the greatest scientist on earth.
U
بزرگترین دانشمند روی زمین است
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress .
U
ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
theolog
U
دانشمند علم دین طلبه علوم دینی
objectivism
U
ادبیات و هنر مادی مادی گرایی
rocketeer
U
هدایت کننده پرتابه یا موشک دانشمند پرتابه شناس
mythologist or ger
U
دانشمند در تاریخ اساطیر اساطیر دان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com