English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
agriculturalist U دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
agriculturist U دانشجوی دانشکدهء کشاورزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
agribusiness U تجارت محصولات کشاورزی کار و کسب کشاورزی
farm technology U روش فنی کشاورزی تکنولوژی کشاورزی
elevator U انبار غله | [کشاورزی] | جای غله خیز [کشاورزی]
medico U دانشجوی طب
academical U دانشجوی دانشگاه
flying cadet U دانشجوی هوایی
kiwi U دانشجوی هوانوردی
kiwis U دانشجوی هوانوردی
cadet U دانشجوی نظامی
cadets U دانشجوی نظامی
juniors U دانشجوی سال سوم
junior U دانشجوی سال سوم
graduate student U دانشجوی بعد از لیسانس
hebraist U دانشجوی زبان عبری
sophomores U دانشجوی سال دوم
cadet U دانشجوی دانشکده افسری
cadets U دانشجوی دانشکده افسری
undergraduate U دانشجوی دوره لیسانس
undergraduates U دانشجوی دوره لیسانس
freshman U دانشجوی سال اول
freshmen U دانشجوی سال اول
sophomore U دانشجوی سال دوم
student U دانشجوی دورههای تخصصی نظامی
students U دانشجوی دورههای تخصصی نظامی
freshman U دانشجوی سال اول دانشکده
freshmen U دانشجوی سال اول دانشکده
plebeians U دانشجوی سال اول نیروی دریایی
plebe U دانشجوی سال اول نیروی دریایی
midshipman U دانشجوی سال دوم نیروی دریایی
junior U دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
middy U دانشجوی سال دوم نیروی دریایی
plebeian U دانشجوی سال اول نیروی دریایی
juniors U دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
gymnasiast U دانشجوی دانشکده یاگیمنازدرالمان یاکشورهای دیگر
academist U عضو فرهنگستان فارغ التحصیل یا دانشجوی اکادمی
student teacher U شاگرو دانشسرای عالی دانشجوی تعلیم وتربیت
freshers U نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
fresher U نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
rushee U دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
pleb U خشن ورذل دانشجوی سال اول نیروی دریایی
humanist U دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
salutatorian U دانشجوی ایراد کننده نطق افتتاحیه جشن فارغ التحصیلی
plantership U کشاورزی
arboretum U کشاورزی
agronomic U کشاورزی
agronomy U کشاورزی
tillage U کشاورزی
rural U کشاورزی
farming U کشاورزی
agriculture U کشاورزی
husbandry U کشاورزی
agricultural U کشاورزی
farm yields U بازده کشاورزی
to follow the plough U کشاورزی کردن
vegetable soil U خاک کشاورزی
farm surplus U مازاد کشاورزی
farming U کشاورزی برزیگری
manure U کود کشاورزی
agricultural economics U اقتصاد کشاورزی
agricultral waste U پسماند کشاورزی
agricultural credit U اعتبار کشاورزی
agricultural pollution U الودگی کشاورزی
agricultural sector U بخش کشاورزی
agricultural revolution U انقلاب کشاورزی
agricultural projects U طرحهای کشاورزی
agricultural implements U الات کشاورزی
agriculture U کشاورزی برزگری
agricultural cooperatives U تعاونیهای کشاورزی
farm labors U کارگران کشاورزی
agricultural investigation U تجسسات کشاورزی
extensive agriculture U کشاورزی وسیع
agricultural fluctuations U نوسانهای کشاورزی
agricultural products U محصولات کشاورزی
extensive agriculture U کشاورزی سطحی
hay loader U لودر یونجه [کشاورزی]
agricultural extension services U خدمات ترویج کشاورزی
agricultural mechanization U ماشینی کردن کشاورزی
agricultural planning U برنامه ریزی کشاورزی
sovkhoz U موسسه کشاورزی وروستایی
outturn U محصول کشاورزی یاصنعتی
geoponic U مربوط به کشاورزی یاکشتکاری
extensive agricultuse U کشاورزی غیر محدود
anticrop agent U عامل ضدمحصولات کشاورزی
agroecosystem U بوم سازگان کشاورزی
ageicultural U مربوطبه کشاورزی یاکشتکاری
elevator U انبار دانه [کشاورزی]
agricultural support policy U سیاست حمایت از کشاورزی
raw produce U محصول طبیعی یا کشاورزی
georgic U وابسته به کشاورزی روستایی
agricultural labor productivity U بهره دهی کارگر کشاورزی
He reanimated the Iranian agriculture. U کشاورزی ایران رازنده کرد
farm price supports U حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
hacienda U بنگاه کشاورزی یا معدن ومانند ان
granger U عضو انجمن پشتی بانان کشاورزی
basic crops U محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
agricultural price policy U سیاست تعیین قیمت محصولات کشاورزی
combine [combine harvester] U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher [rare] U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
latifundium U ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
extensive cultivation U بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
corn harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
valedictorian U دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
valedictorians U دانشجوی ممتاز فارغ التحصیل که خطابه جشن فارغ التحصیلی را میخواند
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
food and agricultural organization U از موسسات وابسته به سازمان ملل متحدکه به سال 5491 تاسیس وهدفش بررسی وضع تولیدمحصولات کشاورزی و سایراغذیه است
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
agroecosystem U اکوسیستم کشاورزی اکوسیستم زراعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com