English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
noah's ark trap U دام کشتی نوح در روی لوپس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lopez bishop U فیل لوپس
ruy lopez U روی لوپس
ruy lopez opening U گشایش روی لوپس
closed defence U دفاع بسته در روی لوپس
marshall attack U حمله مارشال در روی لوپس
cozio defence U دفاع کوتسیو در روی لوپس
bord's defence U دفاع برد در روی لوپس
morphy's defence U دفاع مورفی در روی لوپس شطرنج
spanish game U بازی شطرنج اسپانیایی روی لوپس
breslau variation U واریاسیون برسلاو در روس لوپس شطرنج
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
carinae U کشتی
board U کشتی
carina U کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
bottom U کشتی
wrestling U کشتی
on shipboard U در کشتی
ark U کشتی
hulks U کشتی
foreship U سر کشتی
boarded U کشتی
vessel U کشتی
argo U کشتی
flat U پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
bilge U اب ته کشتی
ship haven U یک کش کشتی
vessels U کشتی
aft U در پس کشتی
catch U کشتی کج
flattest U پل کشتی
decks U پل کشتی
ship کشتی
on board a ship U در کشتی
decked U پل کشتی
puppis U کشتی دم
ships U کشتی
on the water U در کشتی
afloat U در کشتی
by water U با کشتی
hulk U کشتی
on the sea U در کشتی
bottoms U کشتی
collier U کشتی
deck U پل کشتی
wreck U کشتی شکستگی
packet boat U کشتی نامه بر
patrolling U کشتی اکتشافی
patrolled U کشتی اکتشافی
patrol U کشتی اکتشافی
steamship U کشتی بخاری
sea gauge U اب نشین کشتی
shipwrecks U کشتی شکستگی
towing boat U کشتی یدک کش
wrecks U کشتی شکستگی
passenger liner U کشتی مسافری
parent ship U کشتی مادر
sea fight U جنگ کشتی ها
battleship U کشتی جنگی
passenger liner U کشتی مسافربری
wrecking U کشتی شکستگی
pancratist U کشتی گیر
sea anchor U لنگر کشتی
battleships U کشتی جنگی
cargo U محموله کشتی
double-deckers U کشتی دوعرشهای
strand U به گل نشستن کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
shipbuilding U کشتی سازی
rhumb U خط سیر کشتی
predial or prae U کشتی روستایی
stranding U به گل نشستن کشتی
pleasure boat U کشتی تفرجی
double-decker U کشتی دوعرشهای
roadstead U کشتی گاه
cargoes U محموله کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
docked U تعمیرگاه کشتی
rhumb line U خط انحراف کشتی
docks U تعمیرگاه کشتی
berth U خوابگاه کشتی
berthed U خوابگاه کشتی
berthing U خوابگاه کشتی
berths U خوابگاه کشتی
tonnage U فرفیت کشتی
bulkhead U تیغه در کشتی
sailing vessel U کشتی بادبانی
propeller U پروانه کشتی
screwpropeller U پروانه کشتی
wrestling U کشتی گیری
bulkheads U تیغه در کشتی
shipwreck U کشتی شکستگی
shipwrecked U کشتی شکستگی
sailer U کشتی بادبانی
dockyards U تعمیرگاه کشتی
wrecked U کشتی شکسته
bo's'n U افسر کشتی
bos'n U افسر کشتی
bosun U افسر کشتی
bosuns U افسر کشتی
fob U تحویل کشتی
tricks U فن و بندهای کشتی
pilotage U راهنمایی کشتی
privateer U کشتی مسلح
war ship U کشتی جنگی
coxswain U مباشر کشتی
lumber carrier U کشتی تیر بر
cuddy U اطاقک کشتی
cutwater U دماغه کشتی
deadman U مهاربند کشتی
the rudder of a ship U سکان کشتی
deck gang U ملوان پل کشتی
deck plan U صفحه پل کشتی
deck plan U افق پل کشتی
deck seamanship U ملوان پل کشتی
the ship is in d. U کشتی در خطراست
lime juicer U کشتی انگلیسی
doutful category U کشتی مشکوک
cook house U اشپزخانه کشتی
lumper U باربر کشتی
merchantman U کشتی تجارتی
merchant ship U کشتی تجارتی
wrech U کشتی شکستگی
wrech U کشتی شکسته
matman U کشتی گیر
mate's receipt U رسیدکاپیتان کشتی
coal whipper U زغال کش کشتی
cockswain U پیشکارکارکنان کشتی
combatant vessel U کشتی جنگی
marker ship U کشتی نماینده
commercial marine U کشتی تجاری
commondo ship U کشتی نیروبر
the roll of a ship U غلت کشتی
war vessel U کشتی جنگی
the ship leaks U کشتی اب تو میدهد
dressing ship U تزیین کشتی
lighter aboard ship U کشتی دوبه بر
to take ship U با کشتی بردن
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
he went aboard the ship به کشتی درآمد
hermaphrodite brig U کشتی دو دگله
lading U بار کشتی
kelson or keelson U سقف ته کشتی
ice breaker U کشتی یخ شکن
icebreaker U کشتی یخ شکن
imbark U در کشتی گذاشتن
in the hold U در انبار کشتی
inboard U داخل کشتی
keel shaped U شبیه ته کشتی
kedge U تغییرجهت کشتی
greco roman U کشتی فرنگی
three point U فن 3 امتیازی کشتی
exs U تحویل از کشتی
troopship U کشتی سرباز بر
ferry boat U کشتی گذاره
tramp vessel U کشتی ازاد
fire ship U کشتی اتش زن
lee shore U کشتی بادپناه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com