Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gill net
U
دامی که چون ماهی دران بیافتد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deadfall
U
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
fence month
U
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
marinades
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinaded
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading
U
اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
retiary
U
دامی
bestial
U
دامی
it is bound to nappen
U
مقدراست اتفاق بیافتد
big head
U
انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
big heads
U
انواع بیماریهای دامی که نشان آن آماس سر وگردن است
He just missed going to jail.
U
چیزی نمانده بود بزندان بیافتد
Dont let the grass grow under your feet.
U
نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
combination shot
U
ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
Nothing on earth will induce him to go there again.
اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
wait up for
<idiom>
U
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
landing net
U
تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
crosscourt shot
U
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
pomfret
U
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse
U
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
U
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
escolar
U
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
latest event time
U
دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
fished
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
guppy
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
fish
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
haddock
U
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
mackerel
U
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
guppies
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
flight
U
پرواز بلند و طولانی توپ پس از ضربه یا توپ زدن بطوری که ناگهان به زمین بیافتد
grayfish
U
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
therein
U
دران
sea calf
U
گوساله ماهی سگ ماهی
offing
U
دران نزدیکی ها
therabout
U
دران حدود
slideway
U
راهی که دران سر
thereabout
U
دران حدود
it is not subject to review
U
دران روا نیست
therewith
U
دران هنگام بدانوسیله
then
U
انگاه دران هنگام
nautch
U
که دران رقاص میرقصند
pickerel
U
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
swimming bath
U
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
errors slipped in
U
اشتباهاتی دران راه یافت
scrinium
U
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
polytonality
U
ایجاد چندلحن دران واحد
thereis not a p of truth init
U
ذرهای راستی دران نیست
polytony
U
ایجادچند لحن دران واحد
thumbhole
U
حفرهای که شست دران جابگیرد
i had no voice in that matter
U
من دران قضیه رایی نداشتم
pot liquor
U
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
oast
U
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
crate
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dish water
U
ابی که دران فرف شسته باشند
dish wash
U
ابی که دران فرف شسته باشند
mainstream
U
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
dripping pan
U
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
crates
U
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
cellaret
U
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
flashingpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
actinology
U
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
the bill defined his powers
U
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
crematorium
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heath
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
there is nothing in it
U
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
vortex filament
U
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
heaths
U
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
slugfest
U
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
dies non
U
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
book message
U
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
crematoria
U
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
bearbaiting
U
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
coulisse
U
ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
lyophobic
U
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
clearinghouse
U
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
oxyhydrogen blowpipe
U
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
isocracy
U
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
polyandry
U
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
ringthe bull
U
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
he is a proficient that art
U
در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
the room was seated for 00
U
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
turbulent flow
U
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
jardiniere
U
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
catastasis
U
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
mince pie
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
indirect speech
U
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
register
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
tragi comedy
U
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
mince pies
U
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
polygram
U
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
vasculum
U
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
ready reckoner
U
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
tie in sales
U
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
registers
U
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
pot pourri
U
کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
group contracts
U
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
fugues
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
water hole
U
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
fugue
U
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
handy dandy
U
بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
paranoia or noea
U
دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
free on quay
U
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
light trap
U
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
pantechnicons
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicon
U
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
to prove an a
U
اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
sachets
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachet
U
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
teleost
U
ماهی استخوانی وابسته به ماهی استخوانی
rigging position
U
وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
ex ship
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
ex quay
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
funeral home
U
محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
portmark
U
علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
universal legacy
U
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
free trade
U
شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
log rolling
U
دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
dramatic monologue
U
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
ostensory
U
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
compound bending
U
خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
delivered at frontier
U
یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
open cycle reactor system
U
سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
esturm
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
positive economics
U
شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
hemophilia
U
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
estrus
U
مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
replenishing phase
U
بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal
U
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube
U
وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny
U
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation
U
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
isocratic
U
دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
incorporating mill
U
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
solariums
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
solarium
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
precatory words
U
عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
compound compression
U
فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
plenum method
U
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
turboprop
U
توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
cyclotron
U
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
exhibitionism
U
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal
U
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
canard
U
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards
U
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
tuna
U
ماهی تن
per mensem
U
ماهی
mermaids
U
زن ماهی
piscium
U
ماهی
pisces
U
ماهی
fumade
U
ماهی
gar
U
سگ ماهی
tartar sauce
U
سس ماهی
caudal fin
U
دم ماهی
tuna fish
U
ماهی تن
sturgeon
U
سگ ماهی
lunar
U
ماهی
fishes
U
ماهی
dogfish
U
سگ ماهی
haberdine
U
ماهی
mermaid
U
زن ماهی
fish
U
ماهی
fished
U
ماهی
chocked nozzle
U
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
fishbone
U
خار ماهی
sea needle
U
نیزه ماهی
needle fish
U
نیزه ماهی
gar
U
نیزه ماهی
halieutics
U
ماهی گیری
game fish
U
ماهی موردنظر
gurnet
U
ماهی سرگنده
gurnet
U
سرخ ماهی
guitarfish
U
ماهی گیتار
ground gudgeon
U
ماهی تیان
goggle eye
U
نوعی ماهی
grampus
U
گاو ماهی
i went to fish
U
ماهی بگیرم
green bone
U
نیزه ماهی
fingerling
U
ماهی ازاد
fish backed
U
گرده ماهی
fish bone
U
استخوان ماهی
fish culture
U
ماهی پروری
fish culture
U
تربیت ماهی
fish fag
U
زن ماهی فروش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com