Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
anthelmintic
U
دافع کرم روده مربوط بداروی ضد کرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emunctory
U
مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
gastrointestinal
U
مربوط به معده و روده
insecticidal
U
دافع حشره مربوط به حشره کشی
I´m as hungry as a horse.
U
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter
<idiom>
U
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
hydragogue
U
دافع اب
repeller
U
دافع
loathsome
U
دافع
repellents
U
دافع
repellent
U
دافع
propulsive
U
دافع
preclusive
U
دافع
water proof
U
دافع اب
water repellent
U
دافع اب
expulsive
U
دافع
ejaculatory
U
دافع
eductor
U
دافع
dejectory
U
دافع
waterproof
U
دافع اب
waterproofed
U
دافع اب
waterproofs
U
دافع اب
repulsive
U
دافع
exterminators
U
دافع حشرات
buffer body
U
بدنه دافع
icteric
U
دافع یرقان
preventively
U
بطور دافع
muzzle brake
U
دافع دهانه
bechic
U
دافع سرفه
recoil cylinder
U
استوانه دافع
recoil system
U
سیستم دافع
forbidding
U
دافع ناخوانده
self repelling
U
دافع همدیگر
bombproof
U
دافع بمب
exterminator
U
دافع حشرات
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
ischuretic
U
دافع حبس پول
buffer
U
دافع اطاق خرج
loathful
U
دافع بیرغبت سازنده
larvicide
U
دافع کرم حشره
recoil system
U
دستگاه دافع توپ
expellant
U
خارج کننده دافع
repulsively
U
بطور زننده یا دافع
acopic
U
دافع خستگی و کوفتگی
antasthmatic
U
دافع تنگی نفس
expellent
U
خارج کننده دافع
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
sledges
U
کشوی عاید و دافع توپ
sledge
U
کشوی عاید و دافع توپ
fungicides
U
ماده دافع یا نابودکننده قارچ
rejecter
U
دافع دستگاه دفع پارازیت
fungicide
U
ماده دافع یا نابودکننده قارچ
rejector
U
دافع دستگاه دفع پارازیت
muzzle compensator
U
دافع دهانه لوله توپ یا تفنگ
muzzle bell
U
دافع دهانه شیپوری لوله توپ
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
sleighs
U
درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
sleigh
U
درشکه برقی دستگاه کشوی عاید و دافع
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
garbage
U
روده
gut
U
روده
gut
U
دل و روده
gutting
U
دل و روده
gutting
U
روده
guts
U
دل و روده
gill
U
روده
enteron
U
روده
ileum
U
چم روده
in a tangle
U
روده
bowel
U
روده
guts
U
روده
bowels
U
روده
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
intestine
U
روده امعاء
enteralgia
U
درد روده
cecum
U
روده کور
caecum
U
روده کور
enterectomy
U
روده بری
tormina
U
قولنج روده
enteritis
U
اماس روده
knuckle
U
قرحه روده
saburra
U
اخلاط روده
intestines
U
روده امعاء
rectum
U
راست روده
rectums
U
راست روده
coecum
U
روده کور
ascarid
U
کرم روده
screaming
U
روده برکننده
small intestine
U
روده باریک
small intestine
U
روده کوچک
embowel
U
روده در اوردن از
embowel
U
در روده گذاردن
knuckles
U
قرحه روده
enterocele
U
فتق روده
enterography
U
شرح روده ها
jejunum
U
تهی روده
large intestine
U
روده بزرگ
long windedness
U
روده درازی
disembowels
U
روده دراوردن از
disembowelling
U
روده دراوردن از
disembowelled
U
روده دراوردن از
disemboweling
U
روده دراوردن از
disemboweled
U
روده دراوردن از
disembowel
U
روده دراوردن از
gutting
U
روده دراوردن از
guts
U
روده دراوردن از
ileum
U
روده دراز
purtenance
U
دل و روده متعلقات
enterology
U
روده شناسی
enterotomy
U
روده شکافی
enterotomy
U
عمل روده
intestinal
U
روده دار
haruspex
U
روده بین
gut
U
روده دراوردن از
helminth
U
کرم روده
hindgut
U
روده خلفی
mesentery
U
روده بند
yack
U
روده درازی
viscerate
U
روده در اوردن از
hysterical
U
روده بر کننده
hysterically
U
روده بر کننده
colons
U
ستون روده
colon
U
ستون روده
chitlins
U
روده کوچک خوک
sidesplitting
U
روده براز خنده
chitterlings
U
روده کوچک خوک
chitlings
U
روده کوچک خوک
peritoneum
U
برون شامه روده ها
eventration
U
بیرون ریختگی روده
proctoptosis
U
سقوط روده راست
prolixity
U
پرگویی روده درازی
duodenitis
U
اماس روده اثناعشر
endamoeba
U
امیب انگل روده
to roar with laughter
<idiom>
U
از خنده روده بر شدن
mesenteritis
U
اماس روده بند
to split one's sides
U
از خنده روده برشدن
in wards
U
شکمبه و روده واردات
to set in a roar
U
از خنده روده برکردن
to die of laughing
U
ارخنده روده برشدن
large intestine
U
قولون روده فراخ
jejunal
U
وابسته به روده تهی
chatterbox
U
ادم روده دراز
invagination
U
پیچ خوردن روده
chatterboxes
U
ادم روده دراز
windbag
U
نطاق روده دراز
octopus
U
روده پای هشت پا
ileal
U
وابسته به روده دراز
windbags
U
نطاق روده دراز
hookworm
U
نوعی کرم روده
ileitis
U
اماس روده دراز
mesenterical
U
وابسته به روده بند
mesenteric
U
مانند روده بند
ileac
U
وابسته به روده دراز
mesenteric
U
وابسته به روده بند
octopuses
U
روده پای هشت پا
yaks
U
وراجی کردن روده درازی
proctoscope
U
الت معاینه روده راست
colitis
U
ورم مخاط روده بزرگ
eviscerate
U
روده یا چشم و غیره رادراوردن
ileus
U
انسداد روده قولنج الیاوسی
eventration
U
جنین بی شکم یابی روده
duodenums
U
روده اثنی عشر دوازدهه
prolix
U
خسته کننده روده دراز
yak
U
وراجی کردن روده درازی
He hasnt got a single straight intestine.
<proverb>
U
یک روده راست در شکمش نیست .
duodenum
U
روده اثنی عشر دوازدهه
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
sausages
U
روده محتوی گوشت چرخ شده
sausage
U
روده محتوی گوشت چرخ شده
introsusception
U
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
typhlitis
U
اماس روده کور ورم اعور
intussusception
U
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
roundworm
U
انواع کرم های گرد انگل روده
buffer chamber
U
جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع
it is proof against cold
U
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
deodorants
U
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
deodorant
U
برطرف کننده بوی بد ماده دافع بوی بد
entozoa
U
انگلهای داخلی بطور اعم وبخصوص کرمهای روده
pinworm
U
کرم ریزسنجاقی انگل روده انسان ازدسته نماته ها
laparectomy
U
برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
wind bag
U
سخنران پرگو نطاق روده دراز کیسه باد سینه
catgut
U
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
weedicide
U
علف کش داروی دافع علف هرز
oil buffer
U
ضربت گیر روغنی یا دافع روغنی
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com