Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fictionalised
U
داستان سرایی کردن
fictionalises
U
داستان سرایی کردن
fictionalising
U
داستان سرایی کردن
fictionalize
U
داستان سرایی کردن
fictionalized
U
داستان سرایی کردن
fictionalizes
U
داستان سرایی کردن
fictionalizing
U
داستان سرایی کردن
fictionize
U
داستان سرایی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
narrate
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrates
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrating
U
داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
Other Matches
keenest
U
نوحه سرایی کردن
sonneteer
U
غزل سرایی کردن
sonnetize
U
نغمه سرایی کردن
sonnetize
U
غزل سرایی کردن
keen
U
نوحه سرایی کردن
rant
U
سرزنش کردن یاوه سرایی
ranted
U
سرزنش کردن یاوه سرایی
ranting
U
سرزنش کردن یاوه سرایی
chorusing
U
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
choruses
U
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
chorus
U
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
rants
U
سرزنش کردن یاوه سرایی
ranten
U
سرزنش کردن یاوه سرایی
chorused
U
هم سرایی کردن دسته خوانندگان
ranted
U
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rant
U
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranten
U
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
rants
U
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
ranting
U
لفافی کردن یاوه سرایی کردن بیهوده گفتن
drooled
U
افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
drools
U
افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
drooling
U
افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
drool
U
افهارخوشحالی کردن یاوه سرایی کردن
this story is improbable
U
این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
follow up
U
تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
lyrism
U
غزل سرایی
elegize
U
مرثیه سرایی
carols
U
نغمه سرایی
poetry
U
چامه سرایی
lyricism
U
غزل سرایی
dirges
U
نوحه سرایی
dirge
U
نوحه سرایی
carol
U
نغمه سرایی
eulogium
U
مدح مدیحه سرایی
jeremiad
U
نوحه سرایی سوگنامه
elocution
U
حس تقریر سخن سرایی
fable
U
داستان
fables
U
داستان
conte
U
داستان
apologue
U
داستان
anecdotage
U
داستان
tale
U
داستان
tales
U
داستان
novella
U
داستان
story
U
داستان
marchen
U
داستان
narratives
U
داستان داستانسرایی
narrators
U
گوینده داستان
narrator
U
گوینده داستان
whodunit
U
داستان پلیسی
storytellers
U
داستان سرا
novels
U
کتاب داستان
novel
U
کتاب داستان
epitasis
U
حداعلای داستان
storyteller
U
داستان سرا
novelet
U
داستان کوتاه
underplot
U
داستان فرعی
flashback
U
بازگوی داستان
flashbacks
U
بازگوی داستان
narration
U
داستان داستانسرایی
hero
U
پهلوان داستان
novelette
U
داستان کوتاه
heroes
U
پهلوان داستان
fairy tales
U
داستان جن و پری
catastrophes
U
عاقبت داستان
fairy tale
U
داستان جن و پری
hermitically
U
هلوان داستان
catastrophe
U
عاقبت داستان
short stories
U
داستان کوتاه
in a narrative style
U
بسبک داستان
short story
داستان کوتاه
novelettes
U
داستان کوتاه
fictionist
U
داستان نویس
narrative
U
داستان داستانسرایی
episodes
U
داستان فرعی
fiction
U
داستان اختراع
conte
U
داستان کوتاه
fictions
U
داستان اختراع
an interesting story
U
داستان با مزه
parables
U
داستان اخلاقی
parable
U
داستان اخلاقی
storybook
U
کتاب داستان
storybook
U
داستان نامه
decameron
U
داستان نامه
episode
U
داستان فرعی
to invent stories
U
داستان ساختن
whodunnits
U
داستان پلیسی
to spin yarns
U
داستان ساختن
an iliad of woes
U
داستان بدبختبی
make-up
U
داستان ساختگی
whodunits
U
داستان پلیسی
fictionalized
U
بصورت داستان دراوردن
That's not so!
U
داستان اینطوری نیست!
sob story
U
داستان گریه اور
fictionalising
U
بصورت داستان دراوردن
cliff hanger
U
مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger
U
مطلب یا داستان جالب
fictionalize
U
بصورت داستان دراوردن
fictionalizes
U
بصورت داستان دراوردن
sob stories
U
داستان گریه اور
catastrophical
U
مربوط به عاقبت داستان
fairy tale
U
داستان باور نکردنی
novelistic
U
وابسته به داستان و رمان
story
U
اشکوب داستان گفتن
fairy tales
U
داستان باور نکردنی
sob story
<idiom>
U
داستان اشک آور
fictionalised
U
بصورت داستان دراوردن
fictionalizing
U
بصورت داستان دراوردن
novelize
U
بشکل داستان در اوردن
cliff-hangers
U
مطلب یا داستان جالب
anecdotal evidence
U
شواهد داستان گونه
story
U
بصورت داستان در اوردن
personages
U
شخصیت بازیگران داستان
story recall test
U
ازمون یاداوری داستان
science fiction
U
داستان تخیلی علمی
donnee
U
موضوع داستان یا درام
invention of a false story
U
جعل داستان دروغی
fictionize
U
بصورت داستان دراوردن
ruise
U
شایعات داستان ساختگی
serialist
U
داستان نویس سریال
personage
U
شخصیت بازیگران داستان
fictionalises
U
بصورت داستان دراوردن
lay
U
تخم گذاردن داستان منظوم
heroines
U
زنی که قهرمان داستان باشد
tracts
U
داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
iliad
U
داستان حماسی منسوب به هومر
lays
U
تخم گذاردن داستان منظوم
heroically
U
زنی که قهرمان داستان باشد
cartoons
U
تصویر مضحک داستان مصور
cartoon
U
تصویر مضحک داستان مصور
to be back to square one
<idiom>
U
دوباره به اول داستان رسیدن
The scene of the nover is laid in scotland.
U
صحنه داستان دراسکاتلند است
tract
U
داستان یانمایشنامه ویاحوادث مسلسل
heroine
U
زنی که قهرمان داستان باشد
What's behind all this?
U
معنی این داستان چه است؟
make up
U
ساختمان یاحالت داستان ساختگی
character
U
شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
yarns
U
الیاف داستان افسانه امیز
romances
U
کتاب رمان داستان عاشقانه
yarn
U
الیاف داستان افسانه امیز
make a picture story test
آزمون داستان سازی مصور
romance
U
کتاب رمان داستان عاشقانه
pastorale
U
شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
characters
U
شخصیتهای نمایش یا داستان نوشتن
this play does not stage well
U
این داستان خوب در نمایش در نمیاید
Her sad story moved us to tears.
U
داستان غم انگیزش همه ما را بگریه انداخت
That's another story.
U
این داستان
[قضیه]
دیگری است.
cycled
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycles
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
skald
U
شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
The whole story was faked up .
U
تمام داستان قلابی وساختگه بود
The moral of the story is that …
U
نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
cock and bull story
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
folktale
U
افسانههای قومی واجدادی داستان ملی
That story is as old as the hills.
U
داستان خیلی طول و دراز است.
cock-and-bull story
U
داستان جعلی برای تعریف ازخود
The moral point of this story is that…
U
مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
subplot
U
داستان یا موضوع فرعی وتبعی رمان یانمایشنامه
achilles
اشیل یا اخلیوس قهرمان داستان ایلیاد هومر
pick wickian
U
شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
rhapsody
U
اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
rhapsodies
U
اشعار حماسی مخصوص نقالان و داستان گویان شعررزمی
sikt
U
قطعه خوش مزه داستان مضحک کاباره هاونمایشهای واریته
roman a clef
U
داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
agamemnon
U
اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
Let me back up and explain how ...
U
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
What followed was the usual recital of the wife and children he had to support.
U
سپس داستان منتج شد به بهانه مرسوم زن و بچه ها که او
[مرد]
باید از آنها حمایت بکند.
dramatic monologue
U
نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
the story is probale
U
این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
name part
U
بازی کننده نمایش که نامش را روی داستان نمایش می گذارند
romanticizes
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticizing
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticized
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticize
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticising
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticised
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
romanticises
U
بصورت خیالی دراوردن داستان خیالی نوشتن
Once upon a time .
U
یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
graustark
U
سر زمین خیالی داستان خیالی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com