Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overdose
U
داروی بیش از حد لزوم
overdoses
U
داروی بیش از حد لزوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exsiccant
U
داروی خشکاننده داروی خشکی اور
exsiccative
U
داروی خشکاننده داروی خشکی اوز
antimalarial
U
داروی مربوط بدرمان مالاریا داروی ضد مالاریا
requisteness
U
لزوم
exigencies
U
لزوم
occasioned
U
لزوم
needing
U
لزوم
irrevocability
U
لزوم
exigency
U
لزوم
requisiteness
U
لزوم
occasioning
U
لزوم
needfulness
U
لزوم
occasion
U
لزوم
needed
U
لزوم
necessity
U
لزوم
occasions
U
لزوم
need
U
لزوم
inherence or rency
U
لزوم ذاتی
too
U
بیش از حد لزوم
unnecessarily
U
بیش از حد لزوم
supplying
U
موجودی لزوم
on occasion
U
هنگام لزوم
unnecessary
U
بیش از حد لزوم
needlessness
U
عدم لزوم
supply
U
موجودی لزوم
inherency
U
لزوم ذاتی
needs
U
بر حسب لزوم
if necessary
U
در صورت لزوم
supplied
U
موجودی لزوم
inhesion
U
لزوم ذاتی
incumbency
U
وفیفه لزوم
inherence
U
لزوم ذاتی
to become a necessity
U
لزوم پیدا کردن
overcompensation
U
جبران بیش از حد لزوم
underexpose
U
کمتر از حد لزوم در معرض
supererogatory
U
زائد بیش از حد لزوم
long game
U
بازی با لزوم ضربههای طولانی
overstuff
U
بیش ازحد لزوم انباشتن
fattest
U
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fat
U
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
hypertrophy
U
بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم
fats
U
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
ceremonialism
U
اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
fatter
U
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
factionalism
U
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
outstay
U
بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
tyrannicide
U
اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر
excess stock
U
ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
referee in case of need
U
داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
dynamic
U
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
dynamically
U
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
defense emergency
U
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
constitutionalism
U
اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
antifebrine
U
داروی تب بر
pulmonic
U
داروی شش
febrifnge
U
داروی تب بر
antipyretic
U
داروی تب بر
pyretic
U
داروی تب بر
liverwort
U
داروی جگر
eye wash
U
داروی چشم
pain killer
U
داروی درد کش
ataraxic
U
داروی مسکن
miticide
U
داروی موش کش
jalap
U
داروی مسهل
psoric
U
داروی جرب
psychoactive drug
U
داروی روانگردان
haematogen
U
داروی خون زا
galactopoietic
U
داروی شیرزا
galenical
U
داروی گیاهی
gossypium
U
داروی فشار
aperient
U
داروی ملین
anesthetic
U
داروی بیحسی
all heal
U
داروی هردرد
narcitic
U
داروی مخدر
allheal
U
داروی هر درد
nepenthe
U
داروی غمزدا
ataractic
U
داروی مسکن
nepenthes
U
داروی غمزدا
obstruent
U
داروی قابض
carminative
U
داروی ضد نفخ
antiparalytic
U
داروی ضدفلج
antimanic ru
U
داروی ضد شیدایی
cephalalgic
U
داروی سردرد
antihistamine
U
داروی ضد هیستامین
antidepressive
U
داروی ضد افسردگی
antidepressant
U
داروی ضد افسردگی
anticonvulsive
U
داروی ضد تشنج
cholagogue
U
داروی زرداب کش
anesthetic
U
داروی بیهوشی
corrobrant
U
داروی نیروبخش
digestant
U
داروی گوارنده
bute
U
داروی ضد درد
drugged
U
داروی مخدر
drugging
U
داروی مخدر
drugs
U
داروی مخدر
drug
U
داروی مخدر
eyewash
U
داروی چشم
psychedelic
U
داروی توهم زا
pep pills
U
داروی انگیزان
pep pill
U
داروی انگیزان
sedative
U
داروی مسکن
sedatives
U
داروی مسکن
depilatory
U
داروی ازاله مو
rubella
U
داروی محمره
anodyne
U
داروی دردزا
downers
U
داروی مسکن
tickicide
U
داروی کنه کش
patent medicines
U
داروی اسپسیالیته
patent medicines
U
داروی اختصاصی
stimulant drug
U
داروی محرک
vomitoryt
U
داروی قی اور
toxicant
U
داروی سمی
wormroot
U
داروی ضد کرم
patent medicine
U
داروی اختصاصی
patent medicine
U
داروی اسپسیالیته
downer
U
داروی مسکن
wormseed
U
داروی ضد کرم
anorexic
U
داروی اشتها کم کن
relaxant
U
داروی بیحالی
roborant
U
داروی نیروبخش
vending machines
U
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
control rocket
U
راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
vending machine
U
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
permissible dosage
U
میزان داروی مجاز
parturifacient
U
داروی درد تند کن
antihistamines
U
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
sudatory
U
داروی عرق اور
splenetic
U
اسپرزی داروی اسپرز
tranquilizer
U
داروی تسکین دهنده
odontalgic
U
داروی دندان درد
downers
U
داروی خواب آور
anti-histamines
U
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamine
U
داروی ضد حساسیت یا آلرژی
narcotize
U
داروی مسکن دادن
narcotism
U
اثر داروی مخدر
narcitic
U
داروی خواب اور
psychedelic
U
داروی روان گردان
vomitive
U
برگرداننده داروی قی اور
truth drug
U
داروی کشف حقیقت
downer
U
داروی خواب آور
anaesthetic
U
بی حسی داروی بیهوشی
salve
U
داروی تسکین دهنده
injection
U
داروی تزریق کردنی
dope
U
اگاهی داروی مخدر
patent medicine
U
داروی ثبت شده
ataraxic
U
داروی ارام کننده
detergent
U
داروی پاک کننده
antiphlogistic
U
داروی اماس نشان
detergents
U
داروی پاک کننده
alleviative
U
داروی تسکین دهنده
acopon
U
داروی نیرو بخش
anaesthesia
U
بی حسی داروی بیهوشی
restrictive
U
داروی پیش گیر
dopes
U
اگاهی داروی مخدر
aphrodisiac
U
داروی مقوی غرایزجنسی
anesthetics
U
بی حسی داروی بیهوشی
aphrodisiacs
U
داروی مقوی غرایزجنسی
anaesthetics
U
بی حسی داروی بیهوشی
cure-alls
U
داروی همه درد
elixir of life
U
داروی زندگی بخش
cure-all
U
داروی همه درد
ataractic
U
داروی ارام کننده
ophthalmic
U
داروی چشم درد
haemostatic
U
داروی خون بند
astringent
U
سفت داروی قابض
panaceas
U
داروی همه درد
soporific
U
داروی خواب اور
escharotic
U
داروی سوزاننده یا خشکاننده
patent medicines
U
داروی ثبت شده
panacea
U
داروی همه درد
emetics
U
داروی استفراغ اور
emetic
U
داروی استفراغ اور
expandsionism
U
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
intervener
U
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
to drug somebody
U
به کسی داروی مخدر دادن
toxin
U
ترکیب زهردار داروی سمی
tonic medicine
U
داروی نیرو بخش یامقوی
sternutator
U
داروی عطسه واشک اور
toxins
U
ترکیب زهردار داروی سمی
suppressant
U
داروی جلوگیر
[مثال اشتها]
sympathomimetic drug
U
داروی برانگیزنده دستگاه سمپاتیک
hydragogue
U
داروی پیشاب اور یادافع اب
vulnerary
U
بهبود دهنده داروی زخم
styptic
U
داروی بند اور خون
disinfectant
U
داروی ضد عفونی ماده گندزدا
galenical
U
دوای نباتی داروی جالینوسی
calefacient
U
داروی گرم کننده گرمی ده
arcanum
U
راز کیمیاگری داروی سری
mercurochrome
U
داروی ضدعفونی قرمز رنگ
anesthetic
U
داروی بی هوشی بی هوش کننده
agglutinant
U
چسب داروی جوش دهنده
psychomotor stimulant
U
داروی محرک روانی- حرکتی
elaterium
U
داروی مسهل که ازشیره خرخیارمیسازند
psychoactive drug
U
داروی فعال کننده روان
under the counter
U
داروی بدون نسخه وغیر مجاز
patent medicines
U
داروی دارای جواز وزارت بهداری
herb doctor
U
پزشکی که با داروی گیاهی به مداوا میپردازد
patent medicine
U
داروی دارای جواز وزارت بهداری
methadon
U
داروی ارام بخش ومخدرومسکن درد
tetanic
U
داروی ایجاد کننده تشنجات کزازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com