Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
monogamous
U
دارای یک زن یا یک شوهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bigamous
U
دارای دو زن یا دو شوهر
monandrous
U
دارای یک شوهر
Other Matches
brother in low
U
برادر شوهر شوهر خواهر باجناغ
brorher in law
U
برادر شوهر شوهر خواهر
uncle
U
شوهر عمه شوهر خاله
uncles
U
شوهر عمه شوهر خاله
bachelors
U
زن بی شوهر
trigamist
U
زن سه شوهر
bachelor
U
زن بی شوهر
wedded
U
زن و شوهر
hubby
U
شوهر
couples
U
زن و شوهر
mans
U
شوهر
man
U
شوهر
coupled
U
زن و شوهر
couple
U
زن و شوهر
spouses
U
زن یا شوهر
hubbies
U
شوهر
pair
U
زن و شوهر
discovert
U
بی شوهر
hub or hub by
U
شوهر
husband
U
شوهر
husbands
U
شوهر
spouse
U
زن یا شوهر
feme sole
U
زن بی شوهر
give in marriage
U
شوهر دادن
brother in law
U
شوهر خواهر
brother-in-law
U
شوهر خواهر
brothers-in-law
U
شوهر خواهر
polygamist
U
شوهر چند زن
father in law
U
پدر شوهر
polyandrist
U
زن چند شوهر
step son
U
پسرزن یا شوهر
matrons
U
زن شوهر دار
stepfather
U
شوهر مادر
monandry
U
اعتیاد به یک شوهر
mothers-in-law
U
مادر شوهر
espousing
U
شوهر دادن
espouses
U
شوهر دادن
monandry
U
زندگی با یک شوهر
cuckolded
U
شوهر زن زانیه
cuckolding
U
شوهر زن زانیه
cuckolds
U
شوهر زن زانیه
marry
U
شوهر دادن
marriageable
U
تنه شوهر
cuckold
U
شوهر زن زانیه
stepfathers
U
شوهر مادر
marries
U
شوهر دادن
espoused
U
شوهر دادن
matron
U
زن شوهر دار
mother-in-law
U
مادر شوهر
mother in low
U
مادر شوهر
father-in-law
U
پدر شوهر
fathers-in-law
U
پدر شوهر
wed
U
زن یا شوهر دادن
married
U
شوهر دار
espouse
U
شوهر دادن
polygamous
U
چند شوهر ه چندگان
privacy between husband and wife
U
خلوت بین زن و شوهر
mother in law
U
مادر شوهر نامادری
admetus
U
شوهر السس تیس
nubility
U
تنه شوهر بودن
judicial separaion
U
جدایی زن و شوهر از نظرحقوقی
jointure
U
دارایی مشترک زن و شوهر
sister in law
U
خواهر شوهر زن برادر
he got off his daughters
U
دخترهایش را شوهر داد
her much older husband
U
شوهر بسیار مسن تر از او
[زن]
nephew
U
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
to wear breeches
U
بر شوهر خود مسلط بودن
nephews
U
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
step daughter
U
دختر اندر دخترزن یا شوهر
pin money
U
پول جیبی شوهر به همسرش
her next was a merchant
U
شوهر بعدی وی بازرگان بود
polyandric
U
چند شوهره وابسته بچند شوهر
to live like cat and dog
U
دائما با هم جنگ و دعوا داشتن
[زن و شوهر]
polyandrous
U
چند شوهره وابسته بچند شوهر
single a
U
زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
chaperon
U
زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
paraphernalia
U
دارایی شخصی زن که بعد ازمرگ شوهر علاوه بر جهیزیه و منضمات ان به وی می رسد
telegony
U
انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
wife's equity
U
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange .
زن و شوهر بگو مگوشان شد
[بگو مگو کردند]
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
pin money
U
وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
restitution of conjugal rights
U
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
tenant by curtesy
U
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
quarantines
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantine
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantined
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
quarantining
U
در موارد ذیل درCL مورد استفاده است زن بیوه پنجاه روز از مرگ شوهر فرصت دارد که بادریافت جهیزیه و حق الارث خود از منزل خارج شود مدت قرنطینه کشتیهایی که ازکشورهای الوده به بیماریهای واگیر می ایندپنجاه perch از زمین
digamy
U
دو زن گیری دو شوهر گیری
pentadactyl
U
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
three legged
U
دارای سه پا
bilabiate
U
دارای دو لب
iodic
U
دارای ید
footy
U
دارای پا
fraught with
U
دارای
trilinear
U
دارای سه خط
odoriferous
U
دارای بو
glochidiate
U
دارای مو
three-legged
U
دارای سه پا
titlist
U
دارای عنوان
lean to
U
دارای چارطاقی
splashes
U
دارای ترشح
prerogative
U
دارای حق ویژه
splashing
U
دارای ترشح
prerogatives
U
دارای حق ویژه
myrrhy
U
دارای بوی مر
longheaded
U
دارای سردراز
lobated
U
دارای نرمه
lobate
U
دارای نرمه
lippy
U
پر رو دارای لب اویزان
formal
U
دارای فکر
nucleate
U
دارای هسته
ledgy
U
دارای طاقچه
myrrhic
U
دارای بوی مر
salaried
U
دارای حقوق
splash
U
دارای ترشح
nitrous
U
دارای شوره
of that ilk
U
دارای همان جا
hook-nosed
U
دارای بینی کج
overlapping
U
دارای اشتراک
bodily
U
دارای بدن
divan
U
دارای دوفرفیت
divans
U
دارای دوفرفیت
bifocal
U
دارای دو کانون
bifocals
U
دارای دو کانون
syntonic
U
دارای بسامدمشابه
swell butted
U
دارای ته گنده
sulfureous
U
دارای گوگرد
isometric
U
دارای یک میزان
isometrics
U
دارای یک میزان
ambivalence
U
دارای دو جنبه
hook nosed
U
دارای بینی کج
terahenous
U
دارای 4 مادگی
iodous
U
دارای یود
tinctorial
U
دارای ته رنگ
tinct
U
دارای ته رنگ
twofold
U
دارای دو چیز
knock kneed
U
دارای زانوی کج
knarred
U
دارای برامدگی
kibed
U
دارای شکاف
keratinous
U
دارای موادشاخی
testate
U
دارای وصیت
ternal
U
دارای سه تغییر
elective
U
دارای حق انتخاب
keeled
U
دارای تبر ته
keyed
U
دارای جاانگشتی
electives
U
دارای حق انتخاب
behind
U
دارای پس افت
backed
U
دارای پشت
unidirectional
U
دارای یک جهت
underweight
U
دارای کسروزن
undersigned
U
دارای امضاء
umbrageous
U
دارای سوفن
monatomic
U
دارای یک جوهرفرد
miasmatic
U
دارای دمه بد بو
miasmal
U
دارای دمه بد بو
two way
U
دارای دو راه
two handed
U
دارای دو دست
monometallic
U
دارای یک فلز
monopetalous
U
دارای یک گلبرگ
muciferous
U
دارای مخاط
mammilate
U
دارای پستان
magneto
U
دارای مغناطیس
unifilar
U
دارای یک سیم یا نخ
unifoliate
U
دارای یک برگ
unipod
U
دارای یک پایه
short range
U
دارای برد کم
short-range
U
دارای برد کم
weak sighted
U
دارای چشم کم سو
rifled
U
دارای خان
weak eyed
U
دارای چشم کم سو
warty
U
دارای زگیل
wapper jawed
U
دارای ارواره کج
vivific
U
دارای حیات
viniferous
U
دارای شراب
monoclinal
U
دارای یک شیب
varietal
U
دارای تنوع
vagility
U
دارای تحرک
vagile
U
دارای تحرک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com