Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
semidouble
U
دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heteropetalous
U
دارای گلبرگهای غیر همشکل
ligulate
U
زبانه دار دارای گلبرگهای تسمهای
extras
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra-
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra
U
اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
unorthodox
U
دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول
wide-angle
U
دارای زاویه دید بیش از معمول
wide angle
U
دارای زاویه دید بیش از معمول
ahead
U
دارای امتیاز بیشتر
transuranic
U
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
transuranium
U
دارای عدداتمی بیشتر از اورانیم
supercharged
U
موتور دارای دستگاه رساننده هواوسوخت بیشتر
multimult
U
پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
non-directional design
U
طرح فراگیر
[این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.]
homogamy
U
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
upper memory
U
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
Family prayer rug
U
فرش محرابی صف گونه
[اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.]
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
U
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
in vogue
U
معمول
in
U
معمول
usage
U
معمول
in-
U
معمول
usual
U
معمول
usages
U
معمول
going
U
معمول
off the map
U
غیر معمول
To overstep the mark. To go too far.
U
از حد معمول گذراندن
to be in f.
U
معمول بودن
by usage
U
یا معمول سابق
vogue
U
رسم معمول
in character
<idiom>
U
مثل معمول
enchorial
U
معمول متعارفی
undersized
U
کوچکتر از معمول
as usual
U
مطابق معمول
slow down
<idiom>
U
از حد معمول آرامتر
usual conditions
U
شرایط معمول
out of the common
U
غیر معمول
as usual
<idiom>
U
طبق معمول
normal
U
هنجار معمول
to set in
U
معمول شدن
it is usual with him
U
معمول اوست
out of the ordinary
U
غیر معمول
practice
U
معمول به عادت
eccentrically
U
بطورغیر معمول
fashionably
U
مطابق معمول
off season
U
ارزان تر از معمول
consuetudinary
U
عادی معمول
usu
U
مخفف معمول
After the usual courtesies.
U
پس از تعارفات معمول
quite the thing
U
مطابق بارسم معمول
oversleep
U
بیش از حد معمول خوابیدن
oversleeping
U
بیش از حد معمول خوابیدن
habitualness
U
معمول بودن معتادیت
overslept
U
بیش از حد معمول خوابیدن
oversleeps
U
بیش از حد معمول خوابیدن
gangling
U
بلند تراز حد معمول
intercolonial
U
معمول در میان مستعمرات
it is our usual p to
U
معمول ما این است که
such dresses are the vogue
U
اینجورلباسهامتداول معمول است
institution
U
رسم معمول عرف
price current
U
صورت نرخهای معمول
introduction
U
معمول سازی ابداع
introductions
U
معمول سازی ابداع
it is unusually large
U
ازاندازه معمول بزرگتراست
international practice
U
طریقه معمول به بین المللی
cupola practice
U
روش معمول کوره کوپل
fair wear and tear
U
خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
shorter
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
executive course
U
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
shortest
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
executive length course
U
زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
substandard
U
زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
short
U
تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
characteristically
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
fashionableness
U
توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
characteristic
U
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
bow-pew
U
[نوعی نیمکت معمول در قرن هجدهم انگلیس و آمریکا]
gondolas
U
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
gondola
U
نوعی قایق که در کانالهای شهر ونیز ایتالیا معمول است
mancipation
U
یکجورایین انتقال یاواگذاری که درازادکردن بردگان وکودکان معمول بود
cylix
U
ابخوری پایه دار ودسته که درقدیم معمول بوده است
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
The capacity of a battery is typically expressed in milliamp-hours.
U
ظرفیت باتری به طور معمول در میلی آمپر در ساعت بیان می شود.
production run
U
اجرای یک برنامه اصلاح شده که بطور معمول اهدافش راباتمام می رساند
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
Advanced Technology Attachment
U
حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
underdistance
U
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
refresher
U
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
negligence
U
اهمال تفریط معیار ان در CL رفتارو دقتی است که یک فرد بافهم و شعور عادی در امورخود معمول می دارد
bourgeois
<adj.>
U
از ویژگی های این طبقه متوسط، به طور معمول با اشاره به ارزشهای مادی ادراک شده و یا نگرش مرسوم
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
cross-in-square
U
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
addressing
U
استفاده از کلمه آدرس کوتاهتر از معمول تا عمل کشف آدرس سریع تر انجام شود
coalitions
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition
U
مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
further
U
بیشتر
the more
U
بیشتر
mostly
U
بیشتر
furthering
U
بیشتر
furthers
U
بیشتر
more
U
بیشتر
mainly
U
بیشتر
more and more
U
هی بیشتر
more than
U
بیشتر از
the more better the best
U
هر چه بیشتر
for the most part
U
بیشتر
rather
U
بیشتر
large adv
U
بیشتر
it is mostly iron
U
بیشتر
furthered
U
بیشتر
principally
U
بیشتر
as early aspossible
U
هر چه بیشتر
as much as possible
U
هر چه بیشتر
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
so many menŠso many minds
U
عقیده بیشتر
outshines
U
بیشتر درخشیدن
oddson
U
بیشتر محتمل
not any more
U
دیگر نه
[بیشتر نه]
outshone
U
بیشتر درخشیدن
so many menŠso many minds
U
هر چه اشخاص بیشتر
outshining
U
بیشتر درخشیدن
rather ... than
U
بیشتر ...تا
[ترجیحا ... تا]
most people
U
بیشتر مردم
nine times out ten
U
بیشتر اوقات
the many
U
بیشتر مردم
better
U
نیکوتر بیشتر
most of them
U
بیشتر انها
to overcomein number
U
بیشتر بودن از
the most that i can do
U
بیشتر انها
surviver
U
بیشتر عمرکننده
outshine
U
بیشتر درخشیدن
more and more
U
بیشتر ازبیشتر
further information
U
آگاهی بیشتر
in the main
U
بیشتر اصلا
The more the better .
U
هر چه بیشتر بهتر
by superir wisdom
U
با خرد بیشتر
no longer
U
نه بیشتر
[زمانی]
major
U
بیشتر اعظم
majored
U
بیشتر اعظم
majoring
U
بیشتر اعظم
over-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بیشتر از حد متوسط
over crowding
U
بیشتر باشد
multichannel
U
با بیشتر از یک کانال
no more
U
نه دیگر
[بیشتر]
better part
U
قسمت بیشتر
outstand
U
بیشتر ایستادن
outsit
U
بیشتر نشستن از
hypercard
U
یات بیشتر
outlive
U
بیشتر دوام اوردن
as soon as possible
U
بزودی هرچه بیشتر
outvote
U
بیشتر رای بردن از
outliving
U
بیشتر دوام اوردن
outlast
U
بیشتر طول کشیدن از
outlasts
U
بیشتر طول کشیدن از
put someone's best foot forward
<idiom>
U
بیشتر تلاش کردن
outlasting
U
بیشتر طول کشیدن از
outvoted
U
بیشتر رای بردن از
at full pelt
U
با شتاب هر چه بیشتر سراسیمه
outlived
U
بیشتر زنده بودن از
outlives
U
بیشتر دوام اوردن
outlives
U
بیشتر زنده بودن از
outlive
U
بیشتر زنده بودن از
outbidded
U
بیشتر توپ زدن از
outbidding
U
بیشتر توپ زدن از
outbid
U
بیشتر توپ زدن از
outbids
U
بیشتر توپ زدن از
outlasted
U
بیشتر طول کشیدن از
outvoting
U
بیشتر رای بردن از
outliving
U
بیشتر زنده بودن از
outvotes
U
بیشتر رای بردن از
outlived
U
بیشتر دوام اوردن
full drive
U
باشتاب هرچه بیشتر
more the merrier
<idiom>
U
هرچی بیشتر بهتر
mare
U
مادیان 4 ساله یا بیشتر
mares
U
مادیان 4 ساله یا بیشتر
outstand
U
بیشتر تحمل کردن
outwatch
U
بیشتر بیدار ماندن از
outwear
U
بیشتر دوام کردن
outwork
U
بیشتر کار کردن از
overlive
U
بیشتر زنده بودن از
read mostly memory
U
حافظه بیشتر خواندنی
outwalk
U
بیشتر راه رفتن از
roundabout production
U
تولید با کارائی بیشتر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com