Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
equicaloric
U
دارای کالری و نیروی مساوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isodynamic
U
دارای نیروی مغناطیسی مساوی
langley
U
واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isoelectric
U
دارای فشارالکتریکی مساوی
isotonic
U
دارای کشش مساوی
isodiametric
U
دارای قطر مساوی
isodiametric
U
دارای ابعاد مساوی
equidistant
U
دارای مسافت مساوی
three square
U
دارای سه ضلع مساوی
equiangular
U
دارای زوایای مساوی
isotonic
U
دارای اهنگ مساوی هم توان
equimolal
U
دارای غلظت ملکولی مساوی
like as we lie
U
طرفین دارای ضربات مساوی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
isotherm
U
خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
isallobaric
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
isallobar
U
خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
progenitive
U
دارای نیروی تولید
youthful
U
دارای نیروی شباب
magnetic
U
دارای نیروی مغناطیسی
proton
U
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
protons
U
هسته اتم سبک و دارای تعداد مساوی اتم هیدروژن
self energizing
U
دارای نیروی خود کار
dynamoelectric
U
دارای نیروی محرکه برقی
isomagnetic
U
دارای نیروی مغناطیسی متساوی
steamrollered
U
جاده صاف کن دارای نیروی بخار
steamrollering
U
جاده صاف کن دارای نیروی بخار
steamroller
U
جاده صاف کن دارای نیروی بخار
steamrollers
U
جاده صاف کن دارای نیروی بخار
cal
U
کالری
international table calorie
U
کالری
cal.
U
کالری
cals
U
کالری
heat unit
U
کالری
calory
U
کالری
calorie
U
کالری
calories
U
کالری
therms
U
کالری کوچک
therm
U
کالری کوچک
calorimeter
U
کالری سنج
caloric
U
مربوط به کالری
ration strenght
U
کالری جیره
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
gini coefficient
U
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
hikiwate
U
مساوی
no set
U
مساوی
draws
U
مساوی
even
<adj.>
U
مساوی
equalise
U
مساوی
bracketed
U
مساوی
plus/equals key
U
مساوی
draw
U
مساوی
square
U
مساوی
all
U
مساوی
squared
U
مساوی
squares
U
مساوی
squaring
U
مساوی
all-
U
مساوی
split
U
مساوی
all square
U
مساوی
save off
U
مساوی
tie
U
مساوی
identical
U
مساوی
peel
U
مساوی
peels
U
مساوی
adequate
U
مساوی
equivalents
U
مساوی
ties
U
مساوی
identic
U
مساوی
euqal
U
مساوی
equivalent
U
مساوی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
part
U
جزء مساوی
equal
U
برابر مساوی
equalling
U
برابر مساوی
just as well
<adv.>
U
به طور مساوی
even
U
تراز مساوی
equalled
U
برابر مساوی
On an equal footing.
U
بر پایه مساوی
moiety
U
قسمت مساوی
dead even
U
کاملا مساوی
equaled
U
برابر مساوی
equaling
U
برابر مساوی
paripassu
U
مساوی همدرجه
measure up
<idiom>
U
مساوی بودن
go halves
<idiom>
U
تقسیم مساوی
equals
U
برابر مساوی
equally
<adv.>
U
به طور مساوی
equalises
U
مساوی کردن
equidistance
U
مسافت مساوی
equalising
U
مساوی کردن
adequate
U
مساوی ساختن
nonpareil
U
غیر مساوی
equalizing
U
مساوی کردن
equalizes
U
مساوی کردن
tie vote
U
اراء مساوی
equalize
U
مساوی کردن
equalized
U
مساوی کردن
equalised
U
مساوی کردن
equated
U
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equates
U
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equate
U
برابرگرفتن مساوی پنداشتن
chronologer
U
مساوی است بازاقخگخمخلهسف
equaliser
U
امتیاز مساوی کننده
homographic
U
مساوی از حیث املاء
stand-offs
U
مساوی یاهیچ به هیچ
stand off
U
مساوی یاهیچ به هیچ
stand-off
U
مساوی یاهیچ به هیچ
fair play
<idiom>
U
عدالت ،مساوی ،عمل درست
equalize
U
مساوی یاهم شکل کردن
equalizing
U
مساوی یاهم شکل کردن
skittering
U
ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
amortization
U
پرداخت بدهی به اقساط مساوی
equalizes
U
مساوی یاهم شکل کردن
aliquot
U
بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
tie break
U
بهم خوردن وضع مساوی
equalling
U
: برابر شدن با مساوی بودن
equalised
U
مساوی یاهم شکل کردن
tie-break
U
بهم خوردن وضع مساوی
equalized
U
مساوی یاهم شکل کردن
tie-breaks
U
بهم خوردن وضع مساوی
to add equals
U
اعداد مساوی را با هم جمع کردن
equalled
U
: برابر شدن با مساوی بودن
even money
U
مبلغ مساوی در شرط بندی
equally
U
بیک درجه بطور مساوی
equalises
U
مساوی یاهم شکل کردن
equaled
U
: برابر شدن با مساوی بودن
spacing
U
در فواصل مساوی تقسیم بندی
equaling
U
: برابر شدن با مساوی بودن
ana
U
ازهر کدام بمقدار مساوی
equals
U
: برابر شدن با مساوی بودن
deuce
U
مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
equal
U
: برابر شدن با مساوی بودن
coursed rubble masonry
U
سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
equalising
U
مساوی یاهم شکل کردن
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
furlong
U
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
velocity stacks
U
لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
trisect
U
بسه بخش مساوی تقسیم کردن
furlongs
U
واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
quarter
U
به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
sou
U
مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
sit on a lead
U
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
isochronal
U
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
sit on the ball
U
بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
neck and neck
<idiom>
U
درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
To swindle (fleece) someone .
U
سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
bifid
U
بوسیله شکاف بدو قسمت مساوی تقسیم شده
imparity
U
غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
halved
U
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halve
U
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
neutral soil
U
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
equalized
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes
U
مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
ballade
U
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com