English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
objective U دارای وجود خارجی
objectives U دارای وجود خارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
in nature U همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
Other Matches
objectiveness U با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
preexistent U دارای تقدم در وجود
gonidium U یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
adscititious U دارای منبع خارجی
extrinsic U دارای مبداء خارجی
behind the scenes U در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
positive externalities U صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
an fitting U رابطهایی برای اتصال لولههای پخدار یا قیفی شکل که دارای زاویه 73 درجه میباشند و فاصلهای بین تمام شدن دندانه ها و شروع قسمت پخدار وجود دارد
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity U جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
foreign exchange U پول خارجی ارز خارجی
outwork U استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
wilson U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
being U وجود
in spite U با وجود
presence U وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . U با وجود
entities U وجود
individuation U وجود
entity U وجود
personality U وجود
existence U وجود
personalities U وجود
neer do well or well U پی وجود
despite U با وجود
existences U وجود
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
person U وجود ذات
individuality U وجود فردی
pantheist U معتقدبوحدت وجود
d. of constitution U نازکی وجود
begetter U وجود اور
body and soul <idiom> U با تمام وجود
to be there U وجود داشتن
d. constitution U وجود نازک
regardless U با وجود علیرغم
drink hail U گوارای وجود
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
Despite the fact that… U با وجود اینکه
nonetheless U بااین وجود
systems U اصول وجود
reality U اصالت وجود
self assertiveness U ابراز وجود
be U وجود داشتن
viruses U وجود دارد
virus U وجود دارد
exist U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
exists U وجود داشتن
universe U عالم وجود
realities U اصالت وجود
essence U وجود ماهیت
preexistence U تقدم وجود
none the less U با وجود این
quality U وجود خصوصیت
pre existence U تقدم وجود
persons U وجود ذات
qualities U وجود خصوصیت
fact U وجود مسلم
in spite of that U با وجود این
non ego U غیر وجود
facts U وجود مسلم
system U اصول وجود
back berm U سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
know nothing U منکر وجود خدا
beget U سبب وجود شدن
pantheism U ایین وحدت وجود
oxaluria U وجود جوهر ترشک
hemoglobinuria U وجود هموگلوبین درادرار
cosmology U نظام عالم وجود
cosmologies U نظام عالم وجود
hydrometeor U وجود بخاراب در هوا
and there an end. U و پایان وجود دارد.
hematuria U وجود خون در ادرار
begets U سبب وجود شدن
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
in the face of such odds U با وجود این تفاوت
animalization U وجود مواد حیوانی
cosmos U نظام عالم وجود
nevertheless U با این وجود علیرغم
preexist U قبلا وجود داشتن
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
numen U وجود الهی خدا
for all that U با وجود همه اینها
begetting U سبب وجود شدن
atheism U انکار وجود خدا
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
phosphaturia U وجود فوسفات زیاد در پیشاب
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
reacting U تغییر به علت وجود یک ماده
reacted U تغییر به علت وجود یک ماده
fetches U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
react U تغییر به علت وجود یک ماده
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
reacts U تغییر به علت وجود یک ماده
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
agnostic U عرفای منکر وجود خدا
agnostics U عرفای منکر وجود خدا
pantheism U همه خدایی وحدت وجود
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
She was a fine woman ( person ) . U وجود بسیار نازنینی بود
fetched U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
To put ones heart and soul into a job . U باتمام وجود کاری را انجام دادن
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
albinism U عدم وجود رنگ دانه در بدن
cosmologist U دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
homogamy U وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
androgyny U وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
lactosuria U وجود ماده قندی شیر درپیشاب
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
outward U خارجی
oversea U خارجی
externals U خارجی
gringo U خارجی
gringos U خارجی
abextra U خارجی
alien U خارجی
extras U خارجی
extra- U خارجی
extra U خارجی
aliens U خارجی
outboard U خارجی
outsides U خارجی
outsider U خارجی
exotic U خارجی
exoteric U خارجی
exosphere U خارجی
external U خارجی
outside U خارجی
exteriors U خارجی
exogenous U خارجی
peripheral U خارجی
exterior U خارجی
foreign U خارجی
outer U خارجی
extern U خارجی
international line U خط خارجی
extraneous U خارجی
outsiders U خارجی
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
xanthoma U وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
Inquietude U حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Where theres will theres a way . <proverb> U تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
cosmogony U خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
However hard he tried ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
strangest U خارجی غریبه
renvoi U تبعیدشخص خارجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com