Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
nitrous
U
دارای نیتروژن با طرفیت پایین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nitrogenize
U
دارای نیتروژن کردن
nitric
U
دارای نیتروژن با فرفیت بالا
equipotent
U
هم طرفیت
decurved
U
دارای انحنا به پایین
low browed
U
پایین افتاده دارای سردر کوتاه
infrasonic
U
دارای تواتر و نوسانی پایین تر از شنوایی بشر
azote
U
نیتروژن
nitrogen
U
نیتروژن
nitrification
U
نیتروژن گیری
nitriding
U
نیتروژن دادن
nitrogen bases
U
بازهای نیتروژن
nitrometer
U
نیتروژن سنج
liquid nitrogen
U
نیتروژن مایع
nitration
U
نیتروژن دارشدن
denitrification
U
نیتروژن دهی
denitration
U
نیتروژن دهی
nitrogen
U
گاز نیتروژن
azotometer
U
نیتروژن سنج
nitrogen fixation
U
تثبیت نیتروژن
nitrogen tetroxide
U
تتراکسید نیتروژن
nitrous oxide
U
نیتروژن مونوکسید
laughing gas
U
نیتروژن مونوکسید
nitrogen rule
U
قاعده نیتروژن
nitrogen monoxide
U
نیتروژن مونوکسید
nitrogenous
U
نیتروژن دار
nitrogenize
U
با نیتروژن ترکیب کردن
denitrogenation
U
جدا کردن نیتروژن
azotic
U
وابسته به نیتروژن ازت دار
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
down
U
سوی پایین بطرف پایین
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
sub-
U
یا پایین تر
lowers
U
پایین تر
infara
U
پایین تر
below
<adv.>
U
در پایین
lower
U
پایین تر
lowered
U
پایین تر
hypogenous
U
پایین رو
lowering
U
پایین تر
hereinafter
[formal]
<adv.>
U
در پایین
infara
U
پایین
neath or neath
U
پایین
short
U
پایین تر
bottoms
U
پایین
down stairs
U
پایین
below
U
پایین
shorter
U
پایین تر
beneath
U
پایین تر
beneath
U
پایین
dowm
U
پایین
neath or neath
U
پایین تر
de-
U
پایین
shitu
U
پایین
bottom
U
پایین
shortest
U
پایین تر
lower
U
پایین
lower limit
U
حد پایین
flattest
U
پایین
further down
U
پایین تر
underneath
U
پایین
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
U
در پایین
subteen
U
پایین تر از سن 31
tailwater
U
پایین اب
low
U
پایین
subatmospheric
U
پایین تر از جو
low level
U
پایین
submiss
U
پایین
flat
U
پایین
lower most
U
پایین تر
vide infara
U
پایین
bal
U
از مچ پا به پایین
hereafter
<adv.>
U
در پایین
down
U
پایین
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
subordinated
U
فرعی پایین تر
subordinate
U
فرعی پایین تر
the lower world
U
جهان پایین
to sink in the scale
U
پایین رفتن
the masses
U
دستههای پایین تر
download
U
بارگیری پایین
From top to bottom.
U
ازبالاتا پایین
subordinates
U
فرعی پایین تر
downfield
U
میدان پایین
downfeed
U
تغذیه رو به پایین
bottommost
U
پایین ترین
lee
U
پایین باد
lower threshold
U
استانه پایین
At lower levels.
U
در سطوح پایین تر
lower limit
U
کران پایین
subordinating
U
فرعی پایین تر
to set down
U
پایین اوردن
to reach down
U
پایین اوردن
to come down
U
پایین امدن
lower classes
U
طبقه پایین
shuts
U
پایین اوردن
lower mast
U
دکل پایین
to bring down
U
پایین اوردن
to beat down
U
پایین اوردن
bottom up
U
از پایین به بالا
to get down
U
پایین رفتن
to go down
U
پایین رفتن
the valley lies below
U
ده در پایین است
downmost
U
پایین ترین
to look down
U
پایین امدن
downward stroke
U
ضربه رو به پایین
top down
U
از بالا به پایین
top-down
U
از بالا به پایین
lower class
U
طبقه پایین
to let down
U
پایین کردن
shutting
U
پایین اوردن
down stroke
U
ضربه رو به پایین
downward
U
پایین زیرین
downstairs
U
طبقه پایین
low wing
U
بال پایین
lower bound
U
کران پایین
low energy
U
انرژی پایین
let down
U
پایین کردن
desceht
U
پایین امدن
up and down
U
بالا و پایین
alow
U
روبه پایین
uoppon pyon soon koot
U
کف دست پایین
dim light
U
نور پایین
bate
U
پایین اوردن
nether
U
زیر پایین
decurrent
U
پایین افتاده
downward
U
روبه پایین
descends
U
پایین امدن
look down
U
پایین امدن
drives
U
ضربه از پایین
drive
U
ضربه از پایین
descend
U
پایین امدن
low activity
U
فعالیت پایین
low altitude
U
ارتفاع پایین
nether
U
واقع در پایین
mean low water
U
اب پایین میانگین
low frequency
U
فرکانس پایین
beneath
U
از زیر پایین تر از
down current
U
جریان رو به پایین
lowest
U
پایین ترین
low order
U
پایین رتبه
catabatic
U
پایین اینده
down draft
U
جریان رو به پایین
comedown
U
پایین رفتن
low order
U
مرتبه پایین
low pass
U
پایین گذر
low resolution
U
تفکیک پایین
lowpass
U
پایین گذار
low resolution
U
وضوح پایین
degrade
U
پایین دادن
degrades
U
پایین دادن
neath or neath
U
پایین زیرین
depressions
U
پایین دادن
depression
U
پایین دادن
lower most
U
پایین ترین
submaxilla
U
ارواره پایین
undermost
U
پایین ترین
disrate
U
پایین اوردن
low level
U
در سطح پایین
nether world
U
جهان پایین
lowermost
U
پایین ترین
push down stack
U
پایین فشردنی
low
U
پایین ضعیف
foot
U
پایین بادبان
downward movement
U
حرکت رو به پایین
oars down
U
پارو پایین
downward compatible
U
سازگار رو به پایین
low
U
پایین اهسته
nutate
U
پایین افتادن
downward compatibility
U
سازگارمتمایل به پایین
downtrend
U
سیربطرف پایین
res
U
noitaloseR پایین
downward swing
U
نوسان رو به پایین
pushdown
U
پایین فشردنی
downward travel
U
ضربه رو به پایین
overhand
U
از پایین ببالا
infrahuman
U
پایین تر از انسان
on the down grade
U
پایین رونده
feet
U
پایین دامنه
hereinbelow
U
ازاین پایین تر
minor
U
پایین رتبه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com