Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
officially represented
U
دارای نماینده رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sheriff
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriffs
U
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
coloury
U
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
lagate a latere
U
نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
parlementaire
U
نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
registered nurse
U
پرستار دیپلمه دارای پروانه رسمی
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
yamen
U
اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
return
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
U
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
officious
U
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviewing
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary
U
مامور رسمی مقام رسمی
reviewed
U
بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form
U
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
U
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
representatives
U
نماینده
representatives
U
نماینده ها
nominees
U
نماینده
nominee
U
نماینده
factors
U
نماینده
factor
U
نماینده
doer
U
نماینده
agent
U
نماینده
dept
U
نماینده
indicator
U
نماینده
agencies
U
نماینده
agency
U
نماینده
doers
U
نماینده
commissioners
U
نماینده
commissioner
U
نماینده
depts
U
نماینده
representative
U
نماینده
agents
U
نماینده
delegates
U
نماینده ها
proxy
U
نماینده
delegated
U
نماینده
deputy
U
نماینده
proctor
U
نماینده
delegating
U
نماینده
delegate
U
نماینده
mercantile agent
U
نماینده
delegates
U
نماینده
deputies
U
نماینده
indicatory
U
نماینده
indicant
U
نماینده
attorney
U
نماینده
deligate
U
نماینده
attorneys
U
نماینده
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
Members of Parliament
U
نماینده مجلس
represented
U
نماینده بودن
Member of Parliament
U
نماینده مجلس
walking delegate
U
نماینده سیار
representative elements
U
عناصر نماینده
permanent deligate
U
نماینده دایمی
pathognomic
U
نماینده ناخوشی
pathognomomical
U
نماینده ناخوشی
priority indicator
U
نماینده اولویت
overseas agent
U
نماینده خارجی
sole agent
U
نماینده انحصاری
legate
U
نماینده پاپ
representation
U
تمثال نماینده
sales agent
U
نماینده فروش
representations
U
تمثال نماینده
represent
U
نماینده بودن
stack indicator
U
نماینده پشته
represents
U
نماینده بودن
sales representative
U
نماینده فروش
envoys
U
مامور نماینده
legates
U
نماینده پاپ
envoy
U
مامور نماینده
opostolic delegate
U
نماینده پاپ
manufacturer's agent
U
نماینده سازنده
assignee
U
نماینده مامور
envoi
U
مامور نماینده
law agent
U
نماینده قضایی
internunico
U
نماینده پاپ
law agent
U
نماینده حقوقی
customs agent
U
نماینده گمرکی
insurance agent
U
نماینده بیمه
consular agent
U
نماینده کنسولی
deputies
U
وکیل نماینده
manufacturers' agent
U
نماینده تولیدکننده
manufacturer's agent
U
نماینده تولیدکننده
manufacturers' agent
U
نماینده سازنده
election
U
انتخاب نماینده
marker ship
U
کشتی نماینده
deputations
U
نماینده نمایندگی
jack and gill
U
دونامه نماینده ........
parliamentarian
U
نماینده مبرز
by depty
U
بوسیله نماینده
deputation
U
نماینده نمایندگی
expessive
U
حاکی نماینده
check indicator
U
نماینده مقابله
deputy
U
وکیل نماینده
parliamentarians
U
نماینده مبرز
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
envoy extraordiinary
U
نماینده فوق العاده
full length
U
نماینده تمام قدانسان
special agent
U
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
forwarding agent
U
نماینده حمل و نقل
sole representative
U
نماینده منحصر بفرد
senators
U
نماینده مجلس سنا
sole agent
U
نماینده منحصر بفرد
senator
U
نماینده مجلس سنا
overseas agent
U
نماینده درکشور بیگانه
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
factors
U
حق العمل کار نماینده
phraseogram
U
خط یا خطوط نماینده عبارات
guidon
U
پرچم نماینده واحد
polyphonic
U
نماینده چندین صدا
polyphonous
U
نماینده چندین صدا
exponents
U
شرح دهنده نماینده
regents
U
نماینده پادشاه رئیس
regent
U
نماینده پادشاه رئیس
legate
U
نماینده پاپ حاکم
to act for somebody
U
نماینده کسی بودن
ho stands for water
U
نماینده اب است O2H
exponent
U
شرح دهنده نماینده
delegacy
U
نماینده هیئت نمایندگان
legates
U
نماینده پاپ حاکم
shipping agent
U
نماینده شرکت کشتیرانی
lord lieutenant
U
نماینده پادشاه در ایالات
factor
U
حق العمل کار نماینده
home service agent
U
نماینده فروش داخلی
legates
U
ایلچی نماینده تام الاختیار
ship's husband
U
مباشر و مالک نماینده کشتی
impersonify
U
ادم ساختن نماینده بودن از
typify
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
legate
U
ایلچی نماینده تام الاختیار
genotype
U
نوع معرف و نماینده یک جنس
symptomatic
U
مطابق نشانه بیماری نماینده
typified
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typifying
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typifies
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
g man
U
نماینده مخصوص دایره بازرسی
unseating
U
محروم کردن نماینده از کرسی
agent
U
نماینده عامل شیمیایی خرج
unseats
U
محروم کردن نماینده از کرسی
unseated
U
محروم کردن نماینده از کرسی
marker ship
U
ناو نماینده یاجلودار ستون
syndic
U
نماینده یا وکیل یک شرکت یادانشگاه
agents
U
نماینده عامل شیمیایی خرج
unseat
U
محروم کردن نماینده از کرسی
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
to act
[as somebody]
U
عمل کردن
[به عنوان نماینده کسی]
subagent
U
عامل دست دوم نماینده فرعی
he voted by proxy
U
بوسیله وکیل یا نماینده رای داد
High Commissioners
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
lexigraphy
U
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
High Commissioner
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
resident
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
residents
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
program music
U
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
residency
U
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
persona grata
U
نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
to speak on behalf of
[as representative]
U
از طرف
[کسی]
صحبت کردن
[به عنوان نماینده]
state attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
phonotypy
U
چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
proxy
U
نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
jeap &gill
U
دو نام نماینده برای پسران ودختران که درحکایات یامثل هابگویند
phonetic system of spelling
U
اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
embassies
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
noting
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
liberal gift
U
بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
notes
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
note
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
minister plenipotentiary
U
نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
roundhead
U
نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
full power
U
اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
solemn
U
رسمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com