English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bicipital U دارای ماهیچه دوسر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bicipital U مربوط به ماهیچه دوسر
double entendres U دوسر
double-entendres U دوسر
bicephalous U دوسر
double entendre U دوسر
two headed U دوسر
dicephalous U دوسر
double ended U دوسر
double header U دوسر
pike U کلنگ دوسر
whipsaw U اره دوسر
biceps U عضله دوسر
double U دوسر المثنی
doubled U دوسر المثنی
pickaxe U کلنگ دوسر
pickaxes U کلنگ دوسر
mattock U کلنگ دوسر
double head wrench U اچار دوسر
pickax U کلنگ دوسر
double p U پاروی دوسر
doubled up U دوسر المثنی
oatmeal U ارد جو دوسر
pitsaw U اره دوسر
double ended spanner U اچار رینگی دوسر
oatmeal U شوربای اردجو دوسر
double end wrench U اچار تخت دوسر
double ended box wrench U اچار رینگی دوسر
big end up ingot U شمش دوسر گرد
fixed beam U تیر دوسر گیردار
piolet U کلنگ دوسر ویژه کوهنوردی
sowens U شوربای سبوس ارد جو دوسر
brawn U ماهیچه
fillets U ماهیچه
filleting U ماهیچه
triceps U ماهیچه سه سر
core U ماهیچه
haunches U ماهیچه
haunch U ماهیچه
cores U ماهیچه
muscles U ماهیچه
torus U ماهیچه
muscular strength U وی ماهیچه
taenia U ماهیچه
filleted U ماهیچه
fillet U ماهیچه
muscle U ماهیچه
buccinator U ماهیچه شیپوری
smooth muscle U ماهیچه صاف
unstriped muscle U ماهیچه صاف
core box U قالب ماهیچه
splenius U ماهیچه سر جنبان
myoclonus U تشنج ماهیچه
striate muscle U ماهیچه مخطط
myology U ماهیچه شناسی
popliteus U ماهیچه پس زانو
buccinal muscle U ماهیچه شیپوری
rotator U ماهیچه گردنده
muscled U ماهیچه دار
pronator U ماهیچه مکب
rectus U ماهیچه راست
quadriceps U ماهیچه چهارسر
psoas U ماهیچه کمر
dystaxia U رعشه در ماهیچه ها
jerk U انقباض ماهیچه
muscularly U با نیروی ماهیچه
myalgia U درد ماهیچه
myasthenia U سستی ماهیچه
haunch U ماهیچه طاق
muscling U نمایش ماهیچه ها
myologist U ماهیچه شناس
myography U شرح ماهیچه
myocardium U ماهیچه قلب
jerked U انقباض ماهیچه
jerking U انقباض ماهیچه
obturator U ماهیچه مسدود
myositis U اماس ماهیچه
myopathy U ناخوشی ماهیچه
myonicity U انقباض ماهیچه
gluteus U ماهیچه سرین
haunches U ماهیچه طاق
jerks U انقباض ماهیچه
lumbrical U ماهیچه انگشت یا پنجه
thewed U ماهیچه دار نیرومند
myocarditis U اماس ماهیچه قلب
bradyarthria U کندگویی عصبی- ماهیچه یی
triceps extension U تمرین تقویت ماهیچه سه سر
inotropic U موجب انقباض ماهیچه
myogenic U وابسته به ریشه ماهیچه
emg U برق نگاری ماهیچه
psittacine magnus U ماهیچه بزرگ کمر
psittacine parvus U ماهیچه کوچک کمر
myomatous U وابسته به اماس ماهیچه
myoma U غده بافت ماهیچه
sarcology U گفتار در ماهیچه هاوگوشتهای تن
d.muscle U ماهیچه انبساط دهنده
corrugator U ماهیچه چین دهنده
rhomboid muscle U ماهیچه چهارگوش معین
core print U تکیه گاه ماهیچه
myograph U واکنش نگار ماهیچه
sphincter U ماهیچه باسطه چلانه
constrictor U ماهیچه جمع کننده
electromyography U برق نگاری ماهیچه
brawny U گوشتالو ماهیچه دار
hyperkinesia or sis U تشنج کش واکش ماهیچه
unstriped muscle U ماهیچه غیر مخطط
musculation U بخش یا ترکیب ماهیچه هادربدن
charley horse U سختی وگرفتگی دردناک ماهیچه
kinesalgia U دردی که ازجنبش ماهیچه پیداشود
mussculature U بخش یا ترتیب ماهیچه هادربدن
myoscope U الت دیدن انقباض ماهیچه
musculature U وضع وترتیب ماهیچه ها ساختمان عضلانی
masseter U ماهیچه مخصوص جویدن عضله مضغ
d. muscle U ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
cramp U گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramps U گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cringed U چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringing U چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
interspinalis U ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
cringes U چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringe U چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
accelerator winding U سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
myocarditis U اماس ماهیچه قلب ورم عضله قلب
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
calves U نرمه ساق پا ماهیچه ساق پا
calf نرمه ساق پا ماهیچه ساق پا
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl U دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
glochidiate U دارای مو
fraught with U دارای
footy U دارای پا
odoriferous U دارای بو
iodic U دارای ید
three legged U دارای سه پا
three-legged U دارای سه پا
trilinear U دارای سه خط
bilabiate U دارای دو لب
melodious U دارای ملودی
bumpiness U دارای برامدگی
buckish U دارای خوی بز
energetic U دارای انرژی
bichrome U دارای دو رنگ
geniculate U دارای زانویی
glanduliferous U دارای غد دکوچک
glary U دارای تشعشع
bimolecular U دارای دوملکول
bimorphemic U دارای دوشکل
portentous U دارای فال بد
bimotored U دارای دوموتور
deadbeats U دارای سکون
foliolate U دارای برگچه
floaty U دارای اب نشین کم
cingulate U دارای کمربند
chymiferous U دارای کیموس
aulait U دارای شیر
azotic U دارای ازت
chinned U دارای چانه
cephalous U دارای کله
basined U دارای ابگیر
calcic U دارای اهک
calcareous U دارای کلسیم
bicentric U دارای دومرکز
synonymous U دارای تشابه
fibrinous U دارای مودلیفی
synonymous U دارای ترادف
deadbeat U دارای سکون
binaural U دارای دو گوش
biradial U دارای دوشعاع
bipartite U دارای دوقسمت
in defect U دارای کاستی
in flower U دارای شکوفه
binucleated U دارای دو هسته
in force U دارای اعتبار
binucleate U دارای دو هسته
in power U دارای اختیارات
binuclear U دارای دو هسته
indued with charm U دارای فریبندگی
binocular U دارای دو چشم
inflorescent U دارای گل اذین
innervate U دارای پی کردن
biramous U دارای دو شاخه
ill neighboured U دارای محیط بد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com