Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
substantivize
U
دارای ماهیت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
substantive
U
دارای ماهیت واقعی حقیقی
transubstantiate
U
قلب ماهیت کردن
denature
U
طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
objectify
U
خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
identifies
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmuted
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmuting
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
identifying
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
transmute
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
natures
U
ماهیت
quiddity
U
ماهیت
nature
U
ماهیت
essence
U
ماهیت
navigate
U
ماهیت
navigated
U
ماهیت
navigates
U
ماهیت
navigating
U
ماهیت
transubstantiation
U
قلب ماهیت
transmutation
U
قلب ماهیت
mertis of the case
U
ماهیت دعوی
human nature
U
ماهیت آدم
denaturation
U
قلب ماهیت
mattering
U
ماهیت جوهر
mattered
U
ماهیت جوهر
matter
U
ماهیت جوهر
matters
U
ماهیت جوهر
essence
U
وجود ماهیت
nature
U
ماهیت خوی
natures
U
ماهیت خوی
nature of the operation
U
ماهیت عملیات
transmutation
U
قلب ماهیت تکامل
transshape
U
تغییر ماهیت دادن
transmutative
U
قلب ماهیت یافتنی
transmutable
U
قلب ماهیت یافتنی
coessentiality
U
هم جوهری وحدت ماهیت
substantiates
U
ماهیت جسمانی دادن به
substantiate
U
ماهیت جسمانی دادن به
substantiated
U
ماهیت جسمانی دادن به
substantiating
U
ماهیت جسمانی دادن به
ipso facto
U
بواسطه ماهیت خود فعل
the nature of the case
U
ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
qualities
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
demurs
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demur
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
anthroposophy
U
علم شناسایی طبیعت و ماهیت انسانی
quality
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
demurred
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
His speech was in the nature of an apology.
U
ماهیت سخنرانی او
[مرد]
عذرخواهی بود.
nature
[of things]
U
سرشت
[ماهیت]
[خوی]
[ذات]
[طبیعت]
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
innervate
U
دارای پی کردن
identification
U
حرف که بر کامپیوتر میزبان ارسال میشود تا ماهیت و محل کامپیوتر دور یا ترمینال مشخص شود
gift
U
دارای استعداد کردن
body
U
دارای جسم کردن
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
bodies
U
دارای جسم کردن
fluoridate
U
دارای فلورید کردن
tooth
U
دارای دندان کردن
systemize
U
دارای همست کردن
hydrogenate
U
دارای هیدروژن کردن
hydroxylate
U
دارای هیدروکسیل کردن
zigzag
U
دارای پیچ و خم کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
castellate
U
دارای استحکامات کردن
ensoul
U
دارای روح کردن
varnish
U
دارای فاهرخوب کردن
tinkle
U
دارای طنین کردن
tinkled
U
دارای طنین کردن
whipstitch
U
دارای مرز کردن
populating
U
دارای جمعیت کردن
populates
U
دارای جمعیت کردن
populate
U
دارای جمعیت کردن
insoul
U
دارای روح کردن
index
U
:دارای فهرست کردن
zigzagged
U
دارای پیچ و خم کردن
zigzagging
U
دارای پیچ و خم کردن
zigzags
U
دارای پیچ و خم کردن
crenellate
U
دارای کنگره کردن
crenelate
U
دارای کنگره کردن
varnishing
U
دارای فاهرخوب کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
tinkles
U
دارای طنین کردن
tinkling
U
دارای طنین کردن
varnished
U
دارای فاهرخوب کردن
varnishes
U
دارای فاهرخوب کردن
transistorize
U
دارای ترانسیتور کردن
vallum
U
دارای استحکامات کردن
freckle
U
خال دارای کک مک کردن
indexes
U
:دارای فهرست کردن
personified
U
دارای شخصیت کردن
personifies
U
دارای شخصیت کردن
personify
U
دارای شخصیت کردن
indexed
U
:دارای فهرست کردن
embrasures
U
دارای منفذ کردن
nationalizes
U
دارای ملیت کردن
nitrogenize
U
دارای نیتروژن کردن
nationalize
U
دارای ملیت کردن
nationalising
U
دارای ملیت کردن
nationalises
U
دارای ملیت کردن
nationalised
U
دارای ملیت کردن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
potentialize
U
دارای استعداد کردن
nationalizing
U
دارای ملیت کردن
rampart
U
دارای استحکامات کردن
embrasure
U
دارای منفذ کردن
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
prong
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
prongs
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
to p a thing person with athing
U
کسی را دارای چیزی کردن
granulate
U
دارای ذرات ریز کردن
methodize
U
دارای روش یاقاعدهای کردن
to p a thing for a person
U
کسی را دارای چیزی کردن
pane
U
دارای جام شیشه کردن
bedevil
U
دارای روح شیطانی کردن
bedevilled
U
دارای روح شیطانی کردن
reengine
U
دارای موتور تازه کردن
bedevilling
U
دارای روح شیطانی کردن
bedevils
U
دارای روح شیطانی کردن
rehabilitates
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitated
U
دارای امتیازات اولیه کردن
tat
U
دارای حاشیه توری کردن
rehabilitate
U
دارای امتیازات اولیه کردن
panes
U
دارای جام شیشه کردن
wig
U
دارای گیس مصنوعی کردن
flyspeck
U
دارای لکه مگس کردن
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
criss-cross
U
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossed
U
دارای نقش چلیپایی کردن
ravines
U
دارای دره تنگ کردن
criss-crosses
U
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-crossing
U
دارای نقش چلیپایی کردن
ravine
U
دارای دره تنگ کردن
rehabilitating
U
دارای امتیازات اولیه کردن
fulcrum
U
دارای نقطه اتکاء کردن
tongues
U
گفتن دارای زبانه کردن
wigs
U
دارای گیس مصنوعی کردن
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
russify
U
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
substantialize
U
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
retrench
U
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
woofs
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
woof
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
bells
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bell
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
masterminds
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivate
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
mastermind
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivates
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivating
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
shoeing
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
shoe
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminded
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
shoes
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminding
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
systemmatize
U
دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
systematize
U
دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com