Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
underemployed
U
دارای شغل کم تخصص و کم پاداش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
speciality
U
تخصص
inexpert
U
بی تخصص
expert knowledge
U
تخصص
proficiency
U
تخصص
specialities
U
تخصص
specialty
U
تخصص
specialization
U
تخصص
specialises
U
تخصص یافتن
careers
U
تخصص رستهای
technology
U
تخصص شناسی
careered
U
تخصص رستهای
career
U
تخصص رستهای
specializing
U
تخصص داشتن
specializing
U
تخصص یافتن
technologies
U
تخصص شناسی
health nursing
U
تخصص پرستاری
specializes
U
تخصص داشتن
specialize
U
تخصص داشتن
specialize
U
تخصص یافتن
specialising
U
تخصص داشتن
specialising
U
تخصص یافتن
specialises
U
تخصص داشتن
specializes
U
تخصص یافتن
careering
U
تخصص رستهای
specialization
U
تخصص یافتن
proficiency
U
مهارت تخصص
civilian occupational specialty
U
تخصص غیر ارتشی
military occupational speciality
U
تخصص شغلی نظامی
profession of arms
U
تخصص نظامی گری
analysts
U
شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analyst
U
شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
residency
U
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
laboratorian
U
کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
trial attorney
U
وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
packets
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packet
U
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
comparative cost
U
اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
allowance
U
پاداش
rewardless
U
بی پاداش
solatium
U
پاداش
premium
U
پاداش
premiums
U
پاداش
allowances
U
پاداش
guerdon
U
پاداش
rewarding
U
پر پاداش
rewardable
U
پاداش
quittance
U
پاداش
bonus
U
پاداش
unvalued
U
بی پاداش
incentives
U
پاداش
nonreward
U
بی پاداش
mense
U
پاداش
back
U
پاداش
backs
U
پاداش
incentive pay
U
پاداش
remunerations
U
پاداش
incentive
U
پاداش
bonuses
U
پاداش
fee
U
پاداش
compensation
U
پاداش
compensations
U
پاداش
gratuities
U
پاداش
rewards
U
پاداش
reward
U
پاداش
rewarded
U
پاداش
gratuity
U
پاداش
recompense
U
پاداش
reinforcement
U
پاداش
remuneration
U
پاداش
consideration
U
پاداش
recompensing
U
پاداش
recompenses
U
پاداش
considerations
U
پاداش
recompensed
U
پاداش
requites
U
پاداش دادن
rewardable
U
پاداش دادن
compensative
U
پاداش دهنده
rewardable
U
پاداش دادنی
requiting
U
پاداش دادن
feoff
U
پول پاداش
secondary reward
U
پاداش ثانوی
smart money
U
پاداش زیان
extra premium
U
پاداش اضافی
extrinsic reward
U
پاداش برونی
reward
U
پاداش دادن
reward training
U
اموزش با پاداش
compensable
U
قابل پاداش
hay
U
تختخواب پاداش
meed
U
پاداش ارزش
negative reward
U
پاداش منفی
rewarded
U
پاداش دادن
bonuses
U
پاداش قرضه
external reward
U
پاداش برونی
bonus
U
پاداش قرضه
incentive pay
U
پاداش کار
award
U
پاداش دادن
testimonial
U
پاداش جایزه
requite
U
پاداش دادن
rewards
U
پاداش دادن
testimonials
U
پاداش جایزه
requited
U
پاداش دادن
premiums
U
پاداش عوض
awards
U
پاداش تقدیر
premium
U
پاداش عمل
premium
U
پاداش نیکو
come-uppance
U
پاداش عمل بد
valuable consideration
U
پاداش پربها
premium
U
پاداش عوض
yielder
U
پاداش دهنده
awards
U
پاداش دادن
award
U
پاداش تقدیر
awarded
U
پاداش دادن
awarded
U
پاداش تقدیر
awarding
U
پاداش دادن
premiums
U
پاداش عمل
awarding
U
پاداش تقدیر
premiums
U
پاداش نیکو
independent computer
U
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
point fund
U
پاداش پایان فصل
primage
U
پاداش ناخدای کشتی
self rewarding
U
پاداش دهنده بخود
incentive bonus scheme
U
طرح پاداش تشویقی
rewarder
U
جایزه یا پاداش دهنده
warison
U
پاداش شیپور حمله
to merit reward
U
سزاوار پاداش بودن
dispatch money
U
پاداش سرعت کار
hand-out
<idiom>
U
پاداش ،معمولا از طرف دولت
despatch money
U
پاداش جهت بارگیری یاتخلیه سریع
lostlabour
U
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
reward is an iduce to toil
U
چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
inexpertly
U
ازروی عدم تخصص یا عدم خبرگی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
compensate
U
پاداش دادن عوض دادن
compensates
U
پاداش دادن عوض دادن
compensated
U
پاداش دادن عوض دادن
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
U
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
fraught with
U
دارای
three-legged
U
دارای سه پا
iodic
U
دارای ید
glochidiate
U
دارای مو
bilabiate
U
دارای دو لب
odoriferous
U
دارای بو
three legged
U
دارای سه پا
footy
U
دارای پا
trilinear
U
دارای سه خط
bizonal
U
دارای دومنطقه
bodied
U
دارای بدن
biramous
U
دارای دو شاخه
bisulcate
U
دارای دوشکاف
buckish
U
دارای خوی بز
bumpiness
U
دارای برامدگی
biradial
U
دارای دوشعاع
dimply
U
دارای فرورفتگی
dipteran
U
دارای دو بال
dipetalous
U
دارای دوگلبرگ
bimorphemic
U
دارای دوشکل
bimotored
U
دارای دوموتور
binaural
U
دارای دو گوش
binocular
U
دارای دو چشم
entitative
U
دارای وجودخارجی
binuclear
U
دارای دو هسته
binucleate
U
دارای دو هسته
dyslogistic
U
دارای خاطرات بد
double tongued
U
دارای دوقول
binucleated
U
دارای دو هسته
dipolar
U
دارای دو قطب
bipartite
U
دارای دوقسمت
diplopodous
U
دارای هزار پا
bimolecular
U
دارای دوملکول
calcareous
U
دارای کلسیم
calcic
U
دارای اهک
chymiferous
U
دارای کیموس
cingulate
U
دارای کمربند
diandrous
U
دارای دوپرچم
cirrous
U
دارای اویز
declinatory
U
دارای تمایل
cloven foot
U
دارای پا یا سم شکافته
dartrous
U
دارای تبخال
to be fraught
[with]
U
دارای ... بودن
cretaceous
U
دارای گچ فراوان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com