Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
superfine
U
دارای دانههای خیلی ریز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
needle bath
U
شستشو در زیر ابی که با دانههای خیلی ریز بر تن میریزد
granular
U
دارای دانههای ریز
granulary
U
دان دان دارای دانههای ریز
brut
U
دارای مقدار خیلی کمی الکل
hypersensitive
U
دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
blockbuster
U
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
blockbusters
U
بمب دارای قدرت تخریبی زیاد شخص یاچیز خیلی موثر وسخت
storage granules
U
دانههای اندوزش
rice
U
دانههای برنج
nissl granules
U
دانههای نیسل
prayer beads
U
دانههای تسبیح
oaten
U
مرکب از دانههای جو
measles
U
دانههای سرخک
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
pruinose
U
پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
moniliform
U
مثل دانههای تسبیح
to pulp coffee beans
U
دانههای قهوه را مغز کن
bead
U
دانههای حاصل ازجوشکاری
beads
U
دانههای حاصل ازجوشکاری
catenary
U
چون دانههای زنجیر
chromogen
U
دانههای رنگی گیاهان
globular seeds
U
دانههای گوی سان
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
beadings
U
آراستن لباس با دانههای مروارید
beading
U
آراستن لباس با دانههای مروارید
granular snow
U
برف سفت با دانههای درشت
haricot
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
catenate
U
چون دانههای زنجیر مسلسل کردن
haricots
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
coffee mills
U
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
hominy grits
U
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
pulper
U
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
blizzards
U
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
granulation
U
شکل و اندازه دانههای خرج نوع حبه باروت
blizzard
U
باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
wed thickness
U
حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
pebrine
U
یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
regression rate
U
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر
slivers
U
دانههای خرج نیم سوخته بقایای باروت خرج
emergency
U
خیلی خیلی فوری
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
routh
U
خیلی
dumpiness
U
خیلی
highly
U
خیلی
very
U
خیلی
copious
U
خیلی
very little
U
خیلی کم
many
U
خیلی
ten
U
خیلی
not a few
U
خیلی ها
damn
U
خیلی
to a large extent
U
خیلی
abysmal
<adj.>
U
خیلی بد
far and away
U
خیلی
for long
U
خیلی
dammit
U
خیلی
in large quantities
U
خیلی خیلی
villainous
U
خیلی بد
get up the nerve
<idiom>
U
خیلی شلوغ
precipitates
U
خیلی سریع
lots
U
خیلی زیاد
precipitated
U
خیلی سریع
thank you very much
U
خیلی متشکرم
swith
U
خیلی عظیم
superrabundant
U
خیلی زیاد
immediate
U
خیلی فوری
(as) old as the hills
<idiom>
U
خیلی قدیمی
fortissimo
U
خیلی بلند
precipitate
U
خیلی سریع
hit bottom
<idiom>
U
خیلی پست
span new
U
خیلی تازه
confidential
U
خیلی محرمانه
oodles
U
خیلی زیاد
subminiature
U
خیلی کوچک
to spread like wildfire
U
خیلی زودمنتشرشدن
flying high
<idiom>
U
خیلی شادوشنگول
toploftiness
U
خیلی متکبر
open-and-shut
U
خیلی سهل
whacking
U
خیلی بزرگ
open and shut
U
خیلی سهل
She is very pretentious.
U
خیلی ادعادارد
in no time
U
خیلی زود
niftier
U
خیلی خوب
bone dry
U
خیلی خشک
number one
U
خیلی خوب
nifty
U
خیلی خوب
parlous
U
خیلی مهیب
(go over with a) fine-toothed comb
<idiom>
U
خیلی بادقت
He is a loose card .
U
خیلی ول است
I had an awful time .
U
به من خیلی بد گذشت
To take with a pinch of salt.
U
خیلی جدی نگرفتن
ultraconservative
U
خیلی محتاط
superabundant
U
خیلی زیاد
niftiest
U
خیلی خوب
very light
U
خیلی سبک
precipitating
U
خیلی سریع
whackings
U
خیلی بزرگ
skinless
U
خیلی حساس
by leaps and bounds
U
خیلی تند
hand in glove
U
خیلی نزدیک
faraway
U
خیلی دور
piping hot
U
خیلی داغ
iam in bad
U
خیلی محتاجم
stentorian
U
خیلی بلند
immensurable
U
خیلی قدیم
giantess
U
زن خیلی قدبلند
it is very easily done
U
خیلی به اسانی
level best
U
خیلی عالی
whopping
U
خیلی بزرگ
level best
U
خیلی خوب
hand in glove
U
خیلی صمیمی
hand and glove
U
خیلی نزدیک
benedicite
U
خیلی خوب
before you can say knife
U
خیلی زود
corking
U
خیلی زیبا
dead slow
U
خیلی اهسته
far and away
U
خیلی دور
far off
U
خیلی دور
at most
U
خیلی باشد
as stiff as a poker
U
خیلی خشک
as good as
U
خیلی خوب
far
U
زیاد خیلی
hand and glove
U
خیلی صمیمی
pitch-black
U
خیلی سیاه
pitch black
U
خیلی سیاه
pianissmo
U
خیلی نرم
pixilated
U
خیلی حساس
precisian
U
خیلی دقیق
primely
U
خیلی خوب
pluperfect
U
خیلی عالی
extreme
U
خیلی زیاد
raff
U
خیلی زیاد
Neanderthal
U
خیلی کهنه
ritzy
U
خیلی شیک
rotundily
U
چاقی خیلی
sappy
U
خیلی احساساتی
overstrung
U
خیلی حساس
oftentimes
U
خیلی اوقات
lily white
U
خیلی سفید
lower most
U
خیلی پست تر
many people
U
خیلی از مردم
many people
U
خیلی اشخاص
many persons
U
خیلی اشخاص
precise
U
خیلی دقیق
much was said
U
خیلی حرفهازده شد
much worse
U
خیلی بدتر
jolly
U
بذله گو خیلی
decrepit
U
خیلی پیر
of vital importance
U
خیلی ضروری
senseful
U
خیلی حساس
on any number of occasions
<adv.>
U
خیلی از اوقات
in seventh heaven
<idiom>
U
خیلی خوشحال
mad as a hornet
<idiom>
U
خیلی عصبانی
not so hot
<idiom>
U
نه خیلی خوب
Many thanks!
U
خیلی ممنون!
often
U
خیلی اوقات
really sick
U
خیلی محشر
in cold blood
<idiom>
U
خیلی خونسرد
highs
U
خیلی بزرگ
highest
U
خیلی بزرگ
oft
[archaic, literary]
<adv.>
U
خیلی از اوقات
often
<adv.>
U
خیلی از اوقات
many times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
frequently
<adv.>
U
خیلی از اوقات
a lot of times
<adv.>
U
خیلی از اوقات
I spoke my mind.
U
من خیلی رک گفتم.
high
U
خیلی بزرگ
really wicked
U
خیلی محشر
Nothing more, thanks.
خیلی متشکرم.
sick
[British E]
<adj.>
U
خیلی خوب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com