Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vivific
U
دارای حیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
biogenesis
U
تکامل حیات پیدایش حیات
alkahest
U
اب حیات
divan
U
حیات
life
U
حیات
lives
U
حیات
diwan
U
حیات
brio
U
حیات
subsistence
U
حیات
intravitam
U
در طی حیات
intravital
U
در طی حیات
vita
U
حیات
wildlife
U
حیات وحش
base-court
U
حیات بیرونی
alive
U
در قید حیات
life test
U
ازمون حیات
life giving
U
حیات بخش
renascence
U
تجدید حیات
life force
U
نشاط حیات
enliven
U
حیات بخشیدن
revitalization
U
تجدید حیات
vital energy
U
قوه حیات
resuscitative
U
حیات بخش
enlivening
U
حیات بخشیدن
enlivens
U
حیات بخشیدن
vitalism
U
حیات گرایی
vivific
U
حیات بخش
rebirth
U
تجدید حیات
aboveground
U
در قید حیات
enlivened
U
حیات بخشیدن
vivification
U
حیات بخشی
staff of life
U
مایه حیات
vivifier
U
حیات بخش
vitalization
U
حیات بخشی
resurgence
U
تجدید حیات
embolden
U
حیات تازه بخشیدن
hearten
U
حیات تازه بخشیدن
encourage
U
حیات تازه بخشیدن
reanimate
U
حیات تازه بخشیدن
elate
U
حیات تازه بخشیدن
countenance
[encourage]
U
حیات تازه بخشیدن
unregenerate
U
دوباره حیات نیافته
renascent
U
تجدید حیات کننده
wildlife management
U
مدیریت حیات وحش
To be in the land of the living .
U
درقید حیات بودن
reanimate
U
حیات تازه بخشیدن
unregenerated
U
دوباره حیات نیافته
viability
U
امکان ادامه حیات
vitalism
U
اعتقاد به اصالت حیات
biocid
U
زیست کش مانع حیات
biotic
U
مربوط به حیات وزندگی
endemic wildlife
U
حیات وحش بومی
refuges
U
اواره گاه حیات وحش
revivification
U
تجدید حیات رونق تازه
refuge
U
اواره گاه حیات وحش
antibiotics
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
biocid
U
قاطع حیات کشنده حشرات
antibiotic
U
جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
To the end of time.
U
حیات ابد (زندگی جاویدان )
refocillate
U
تجدید حیات کردن بخود اوردن
biologic
U
وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
reviver
U
تجدید حیات کننده بهوش اورنده
zombiism
U
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
bioastronautics
U
مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
metabolisms
U
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
biologism
U
اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
metabolism
U
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
advancement
U
سهم الارثی که در زمان حیات پدر به فرزندان می دهند پیش قسط
abio
U
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension
U
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind
U
دارای چشم تار دارای دید کم
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous
U
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
U
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
moslem league
U
اولین حزب پاکستان که درزمان حیات محمد علی جناح که رهبر ان بود مقتدرترین حزب پاکستان محسوب می شد
biochemistry
U
شیمی حیات
[زیست شیمی]
biological chemistry
U
شیمی حیات
[زیست شیمی]
vitalize
U
زندگی بخشیدن حیات بخشیدن
tree of life
U
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
U
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
tenant by curtesy
U
عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
Indo-persian rug
U
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
U
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
monadelphous
U
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic
U
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
winey
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy
U
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
U
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
bilabiate
U
دارای دو لب
odoriferous
U
دارای بو
footy
U
دارای پا
iodic
U
دارای ید
trilinear
U
دارای سه خط
glochidiate
U
دارای مو
fraught with
U
دارای
three-legged
U
دارای سه پا
three legged
U
دارای سه پا
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
U
دارای مزیت
declinatory
U
دارای تمایل
dartrous
U
دارای تبخال
useful
<adj.>
U
دارای مزیت
cretaceous
U
دارای گچ فراوان
crepitant
U
دارای صدای خش خش
copperbottomed
U
دارای ته مسی
cloven foot
U
دارای پا یا سم شکافته
diandrous
U
دارای دوپرچم
dichotomous
U
دارای دو بخش
dimorphic
U
دارای دو شکل
dimply
U
دارای فرورفتگی
dipetalous
U
دارای دوگلبرگ
diplopodous
U
دارای هزار پا
dipolar
U
دارای دو قطب
dipteran
U
دارای دو بال
dolose
U
دارای قصدجرم
cirrous
U
دارای اویز
cingulate
U
دارای کمربند
chymiferous
U
دارای کیموس
valuable
<adj.>
U
دارای مزیت
bipartite
U
دارای دوقسمت
biradial
U
دارای دوشعاع
biramous
U
دارای دو شاخه
bisulcate
U
دارای دوشکاف
bizonal
U
دارای دومنطقه
bodied
U
دارای بدن
utilitarian
[useful]
<adj.>
U
دارای مزیت
buckish
U
دارای خوی بز
bumpiness
U
دارای برامدگی
calcareous
U
دارای کلسیم
calcic
U
دارای اهک
capitated
U
دارای سرمجزا
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
U
دارای مزیت
cephalous
U
دارای کله
chinned
U
دارای چانه
double tongued
U
دارای دوقول
dyslogistic
U
دارای خاطرات بد
hexameter
U
دارای شش وزن
homolographic
U
دارای قرینه
humous
U
دارای موادالی
sedulous
<adj.>
U
دارای پشتکار
ill neighboured
U
دارای همسایه بد
ill neighboured
U
دارای محیط بد
in defect
U
دارای کاستی
in flower
U
دارای شکوفه
in force
U
دارای اعتبار
in power
U
دارای اختیارات
indued with charm
U
دارای فریبندگی
inflorescent
U
دارای گل اذین
innervate
U
دارای پی کردن
insectile
U
دارای حشره
industrious
<adj.>
U
دارای پشتکار
instinct with force
U
دارای زور
intercommunicate
U
دارای مراوده
heterogamous
U
دارای مادگی ها
hearted
U
دارای قلب ...
haired
U
دارای موی ...
serviceable
<adj.>
U
دارای مزیت
helpful
<adj.>
U
دارای مزیت
entitative
U
دارای وجودخارجی
far reaching
U
دارای اثرزیاد
febile
U
دارای حالت تب
feldspathic
U
دارای فلدسپار
fibrinous
U
دارای مودلیفی
floaty
U
دارای اب نشین کم
foliolate
U
دارای برگچه
handy
[useful]
<adj.>
U
دارای مزیت
expedient
<adj.>
U
دارای مزیت
beneficial
<adj.>
U
دارای مزیت
geniculate
U
دارای زانویی
glanduliferous
U
دارای غد دکوچک
glary
U
دارای تشعشع
studious
<adj.>
U
دارای پشتکار
hardworking
<adj.>
U
دارای پشتکار
cuspidal
U
دارای برامدگی
splashing
U
دارای ترشح
twofold
U
دارای دو چیز
assistant
<adj.>
U
دارای مزیت
elective
U
دارای حق انتخاب
electives
U
دارای حق انتخاب
hook nosed
U
دارای بینی کج
hook-nosed
U
دارای بینی کج
overlapping
U
دارای اشتراک
bodily
U
دارای بدن
divan
U
دارای دوفرفیت
divans
U
دارای دوفرفیت
bifocal
U
دارای دو کانون
bifocals
U
دارای دو کانون
isometric
U
دارای یک میزان
isometrics
U
دارای یک میزان
ambivalence
U
دارای دو جنبه
behind
U
دارای پس افت
splashes
U
دارای ترشح
splash
U
دارای ترشح
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com