English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
amphiploid U دارای حداقل کرموسوم ارثی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recombinant U موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
autosomal U مربوط به کرموسوم غیرجنسی
minimim wage law U قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
minimum range U حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
successive U ارثی
heritable U ارثی
patrimonial U ارثی
congenital U ارثی
inherited U ارثی
coparcenery U هم ارثی
genetic U ارثی
hereditary U ارثی
hereditarianism U ارثی نگری
geneticists U ارثی نگر
genomotives U انگیزههای ارثی
be in one's blood <idiom> U ارثی بودن
genotype U سنخ ارثی
geneticist U ارثی نگر
geneticism U ارثی نگری
genetic endowment U موهبت ارثی
bequest U ارثی که بنابوصیت رسیده
genetic endowment U ساز و برگ ارثی
diathesis U بیماری پذیری ارثی
prerogative U امتیاز مخصوص حق ارثی
bequests U ارثی که بنابوصیت رسیده
prerogatives U امتیاز مخصوص حق ارثی
principal U رئیس موسسه اثاثه ارثی
principals U رئیس موسسه اثاثه ارثی
legitimism U هواخواه سلطنت ارثی ومشروع
sex linked U واقع در کروموزم جنسی ارثی
legitimist U هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
dysgenic U مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
Generosity runs in the family. U سخاوت دراین خانواده ارثی است
recapitulating U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
inviable U عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
recapitulates U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulate U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
incross U اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
gene U عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
genes U عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
minim U حداقل
minims U حداقل
minimal U حداقل
minimally U حداقل
minimum U حداقل
min U حداقل
minimum stock level U حداقل
minimised U به حداقل رساندن
minimises U به حداقل رساندن
minimising U به حداقل رساندن
minimum charge U حداقل هزینه
danger warning level U حداقل موجودی
global minimum U حداقل مطلق
price floor U حداقل قیمت
minim U وابسته به حداقل
base wage rate U حداقل دستمزد
minimizing U به حداقل رساندن
minimum U حداقل کمینه
neap tide U جذر و مد حداقل اب
least cost U حداقل هزینه
minimum charge U حداقل قیمت
minims U وابسته به حداقل
least price U حداقل قیمت
minimum price U حداقل قیمت
minimum elevation U حداقل درجه
minimum size U اندازه حداقل
minimum range U حداقل برد
relative minimum U حداقل نسبی
minimization U به حداقل رسانیدن
trough U حداقل موج
troughs U حداقل موج
minimize U به حداقل رساندن
bottom price U حداقل قیمت
minimum wage U حداقل دستمزد
minimizes U به حداقل رساندن
minimized U به حداقل رساندن
minimum mortality U حداقل مرگ و میر
least cost combination U ترکیب حداقل هزینه
least squares estimates U براورد حداقل مربعات
minimum standard of living U حداقل سطح زندگی
minimum elevation U حداقل ارتفاع لوله
minimum subsistence level U سطح حداقل معیشت
thermal resolution U حداقل سنجش حرارت
thermal resolution U حداقل اختلاف حرارت
cost minimization U حداقل کردن هزینه
maximum and minimum thermometer U گرماسنج حداقل و حداکثر
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
neap U حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
cut off ratio U حداقل نرخ قابل قبول
ordinary least square method U روش حداقل مربعات معمولی
meantide U حداقل جذر و مدهای اب دریا
double amplitude peak value U مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
two stage least squares method U روش حداقل مربعات دومرحلهای
pilot line production U تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
minimum down payment U حداقل میزان پیش پرداخت
minimum elevation U حداقل درجه مربوط به مانع
extremum U حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
short term U حداقل مدت تنبیه و زندانی
to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
on the deck U پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
skeleton crew U حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
minimum clearance U حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
efficiency point U حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
at least [no less than] [not less than] <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
at a [the] minimum <adv.> U کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridges U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
discrimination U حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
weighted least square method U روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
error handling U به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
wed thickness U حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
limit velocity U حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
aces U رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
perigee U نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
ace رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
team roping U مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
three stage least squares method U روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
fair trade laws U قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
coming in speed U حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
optimal merge tree U نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
optimum schedule U مطلوبترین برنامه اجرائی برنامه ایکه مخارج پروژه رابه حداقل می رساند
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
neap tide U کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
mobilization base U حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
contra preferentum rule U درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
polyisotopic U دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
off colored U دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
pentadactyl U دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
footy U دارای پا
trilinear U دارای سه خط
fraught with U دارای
bilabiate U دارای دو لب
iodic U دارای ید
three legged U دارای سه پا
odoriferous U دارای بو
three-legged U دارای سه پا
glochidiate U دارای مو
pinnular U دارای برگچه
calcareous U دارای کلسیم
weighted U دارای وزن
calcic U دارای اهک
portentous U دارای فال بد
deadbeats U دارای سکون
far reaching U دارای اثرزیاد
deadbeat U دارای سکون
synonymous U دارای ترادف
petiolate U دارای دمگل
petiolated U دارای دمگل
febile U دارای حالت تب
pileate U دارای کلاهک
pinnular U دارای بالچه
feldspathic U دارای فلدسپار
bimotored U دارای دوموتور
capitated U دارای سرمجزا
plumose U دارای دسته پر
palmy U دارای نخل
pelliculate U دارای پوسته
binaural U دارای دو گوش
bizonal U دارای دومنطقه
binocular U دارای دو چشم
binuclear U دارای دو هسته
biramous U دارای دو شاخه
biradial U دارای دوشعاع
bipartite U دارای دوقسمت
binucleated U دارای دو هسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com