Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tat
U
دارای حاشیه توری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tat
U
حاشیه توری گذاشتن
tatting
U
توری حاشیه لباس
tat
U
توری حاشیه بافتن
drawnwork
U
حاشیه توری پارچه
penicillate
U
دارای شبکه توری فریف
filet
U
توری دارای اشکال مربع
sinuate
U
دارای حاشیه موجی
crisfate
U
دارای حاشیه موجی
repand
U
دارای حاشیه موجی
rosette border
U
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
Zipper selvage
U
حاشیه زیپ شکل
[در مناطق کرد نشین شرق ترکیه عده ای از بافندگان حاشیه های فرش خود را بصورت دندانه زیپ می بافند بطوری که کل حاشیه شکل یک زیپ بسته را نشان می دهد.]
minor border
U
حاشیه فرعی
[حاشیه کناری]
[این طرح بصورت نواری باریک در کنار حاشیه اصلی قرار دارد و تعداد آن بستگی به محل بافت و نوع طرح متفاوت است. معمولا بین دو تا هشت عدد متغیر است.]
racking
U
تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
Kufic border
U
حاشیه کوفی
[این نوع حاشیه بافی دیگر کمتر رایج بوده و اقتباسی است از خط کوفی]
ragged
U
متن چاپ شده با حاشیه سمت چپ هم سطح , حاشیه سمت راست غیر مسط ح
ragged
U
متن چاپ شده با حاشیه سمت راست هم سطح و حاشیه سمت چپ غیر مسط ح
frieze
U
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
friezes
U
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
turtle border
U
حاشیه سماوری
[در بعضی از فرش های ساروق، هراتی و مناطق دیگر در حاشیه از طرححی سماور کل استفاده می کنند که عده ای آنرا شبیه لاک پشت نیز دانسته اند.]
purfle
U
حاشیه راتزئین کردن
bordering
U
حاشیه دار کردن
bordered
U
حاشیه دار کردن
border
U
حاشیه دار کردن
fringes
U
حاشیه دار کردن
purfle
U
حاشیه دوزی کردن
fringe
U
حاشیه دار کردن
margins
U
مشخص کردن اندازه و حاشیه
faggots
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
fagot
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
faggot
U
ریشه کردن حاشیه پارچه
margin
U
مشخص کردن اندازه و حاشیه
commentated
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentates
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentate
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
commentating
U
حاشیه نوشتن یادداشت کردن
margin
U
اندک حاشیه دار کردن
margins
U
اندک حاشیه دار کردن
flouncing
U
چین دار کردن حاشیه لباس
skirts
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
flounced
U
چین دار کردن حاشیه لباس
flounce
U
چین دار کردن حاشیه لباس
skirt
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
flounces
U
چین دار کردن حاشیه لباس
left justification
U
زوج کردن حاشیه سمت چپ متن
lacevi
U
بستن با بند سفت کردن حاشیه دارکردن
indent
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indents
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indenting
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
cloud band border
[حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
reciprocal border
U
حاشیه قرینه
[گاه لبه انتهایی فرش بصورت اشکال قرینه و تکراری جفتی تزئین می شود و نوع شکل انتخابی گردا گرد فرش را می پوشاند. تنوع رنگی این نوع حاشیه در مراکز بافت مختلف، متفاوت می باشد.]
right
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
Herati border
U
طرح حاشیه هراتی
[این حاشیه یا با استفاده از گل های شاه عباسی و یا بصورت پیچشی از گل ها، شکوفه ها و پیچک های اسلیمی که برگ های شاه عباسی از آن آویزان شده اند جلوه گر شده.]
gadroon
U
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
gratings
U
توری
net
U
توری
nets
U
توری
grids
U
توری
filter
U
توری
filters
U
توری
lacing
U
توری
grid
U
توری
grating
U
توری
hairnet
U
توری سر
nett
U
توری
meshing
U
توری
mesh
U
توری
meshes
U
توری
hairnets
U
توری سر
laces
U
توری
lace
U
توری
incandescent mantle
U
توری چراغ
diffraction grating
U
توری پراش
networks
U
شبکه توری
meshwork
U
توری بافی
imitation lace
U
توری نما
lattices
U
توری منظم
fancywork
U
توری دوزی
lanterns
U
چراغ توری
mantles
U
توری چراغ
control grid
U
توری کنترل
mantles
U
کلاه توری
imitation lace
U
توری بدل
mantle
U
توری چراغ
netting
U
توری دوزی
lantern
U
چراغ توری
mantle
U
کلاه توری
lattice
U
توری منظم
ruche
U
پارچه توری
scramble net
U
پله توری
wire gauze
U
توری سیمی
brass screen
U
توری برنجی
meat safe
U
قفسه توری
Flugelaltar
U
توری کاری
screen grid
U
توری غربال
network
U
شبکه توری
ruching
U
پارچه توری
jet blast deflector
U
توری محافظ
mantle burner
U
چراغ توری
mantle lamp
U
چراغ توری
reflection grating
U
توری بازتاب
mesh connection
U
اتصال توری
rainbow border
U
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
flashback screen
U
توری مانع شعله
fan tracery
U
طاق توری کاری
metal gauze
U
بافت توری فلزی
wire netting
U
بافت توری سیمی
Lattice
[order]
U
توری
[ترتیب]
[ریاضی]
guipure
U
پارچه توری گلدار
gauze brush
U
زغال توری شکل
lattice network
U
شبکه توری منظم
star thistle
U
قنطوریون ستارهای گل توری
macrame knot
U
گره توری بافی
gauze
U
نوعی بافت توری
macrame
U
توری ضخیم و ریشه دار
bobbinet
U
نوعی توری نخی یا ابریشمی
racked
U
توری مشبک اشغال گیر
wracks
U
توری مشبک اشغال گیر
rack
U
توری مشبک اشغال گیر
wracked
U
توری مشبک اشغال گیر
the drop the veil
U
توری یانقاب خودراپایین انداختن
trampoline
U
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
trampolines
U
توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
tiffany
U
پارچه توری ابریشمی نازک
caul
U
نوعی روسری مشبک توری
to raise the v
U
توری یانقاب ازروی برداشتن
racks
U
توری مشبک اشغال گیر
picot
U
حلقه زینتی توری بافی
screens
U
تور سیمی پنجره توری دار
lattic-moulding
U
[ابزار بند مشبک یا توری مانند]
screening, screenings
U
تور سیمی پنجره توری دار
live bag
U
توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
screen
U
تور سیمی پنجره توری دار
screened
U
تور سیمی پنجره توری دار
grillage
U
زمینه و طرح مشبک توری و غیره
goffer
U
اهنی که باان توری راچین میدهند
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
batting cage
U
حصار توری برای تمرین بیس بال
mechlin
U
توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
ruche
U
یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
mignonette
U
یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
ruching
U
یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
centaury
U
گیاه سن توری که از ریشه آن رنگینه زرد به دست می آید
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
tulle
U
پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
decoys
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
jobot
U
توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
innervate
U
دارای پی کردن
bolstered
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
crenelate
U
دارای کنگره کردن
embrasure
U
دارای منفذ کردن
tinkle
U
دارای طنین کردن
embrasures
U
دارای منفذ کردن
zigzag
U
دارای پیچ و خم کردن
populate
U
دارای جمعیت کردن
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
systemize
U
دارای همست کردن
tinkling
U
دارای طنین کردن
tinkles
U
دارای طنین کردن
vallum
U
دارای استحکامات کردن
bodies
U
دارای جسم کردن
populating
U
دارای جمعیت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com