English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gamey U دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gamy U دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
pork pies U کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
pork pie U کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
putrescine U ماده سمی در گوشت فاسد
How do I notice when the meat is off? U چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
scurvied U دارای خون فاسد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
green old wound U زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
necrotic U دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
carunculate U دارای گوشت پاره
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
pot-shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shots U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
sparling U ماهی قزل الا دارای گوشت لذید
doughface U دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
knickers U شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
to be corrupt to the bones <idiom> U تا مغز استخوان فاسد بودن [کسی که ذاتا فاسد است]
orthotone U که ازخود دارای تیکه باشد
hexahydrate U ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
an idiomatic experssion U عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
pentaptote U اسمی که دارای پنج حالت باشد
spondee U وتدی که دارای دوهجای دراز باشد
tedradynamous U دارای شش پرچمی که دوپرچمش بلندتر باشد
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
prelatess U زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد
proceleusmatic U وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
sloe gin U عرق گندم که دارای اب میوه گوجه باشد
chloramine U هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
contour map U نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
topographic map U نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
club car U واگن راه اهنی که دارای میزناهارخوری باشد
Queen Mothers U ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
oxer U اغل گاو که دارای نرده یاپرچین باشد
lagate a latere U نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
proceleusmatic foot وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
ox fence U اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
Queen Mother U ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
vacuole U گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
spoils U فاسد کردن فاسد شدن
spoiling U فاسد کردن فاسد شدن
spoil U فاسد کردن فاسد شدن
spoiled U فاسد کردن فاسد شدن
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
biddable U دارای دست قوی که قابل توپ زدن باشد پیشنهادشدنی
double-faced U فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
knight marshal U کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
trapped U زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
vanity boxŠcaseŠor bag U قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
salami U گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
coincidence circuit U یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
pomace U گوشت سیب گوشت میوه
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
hermaprodite U کسی که هم دارای حالات زنانگی وهم حالات مردانگی باشد
dactyl U کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
Hanbel U [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
club steak U قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
Medici Mamluk rug U قالی مدیسه مملوک [این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
defective U فاسد
peccant U فاسد
depraved U فاسد
sedition U فاسد
untoward U فاسد
putrid U فاسد
reprobate U فاسد
corrupt U فاسد
sinister U فاسد
villainous U فاسد
irregular U فاسد
dissolute U فاسد
corrupts U فاسد
vicious U فاسد
gamey U فاسد
rotten U فاسد
rammish U فاسد
gamy U فاسد
corrupted U فاسد
corrupting U فاسد
rantipole U فاسد
reechy U فاسد
reprobatory U فاسد
reprobates U فاسد
peat U زن فاسد
perverse U فاسد
abandoned U فاسد
spoilt U فاسد
immoral U فاسد
roue U فاسد
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
incorruptness U فاسد نشدگی
invalid sale U بیع فاسد
indecomposable U فاسد نشدنی
harlots U فاسد الاخلاق
harlot U فاسد الاخلاق
invalid contract U عقد فاسد
addle U فاسد شدن
decomposable U فاسد شدنی
deprave U فاسد کردن
fox wood U چوب فاسد
invalid U نامعتبر فاسد
vile U فاسد بداخلاق
viler U فاسد بداخلاق
vilest U فاسد بداخلاق
degenerative U فاسد کننده
addle U گندیده فاسد
addle U فاسد کردن
vendable U پولکی فاسد
vendible U پولکی فاسد
highs U اندکی فاسد
invalids U نامعتبر فاسد
high U اندکی فاسد
depraver U فاسد کننده
putrefactive U فاسد کننده
imperishable U فاسد نشدنی
incorruptible U فاسد نشدنی
perishable U فاسد شدنی
Adegenerate ( decadent ) race . U نژاد فاسد
to go to the bad U فاسد شدن
tainted U فاسد دارایکیفیتپائین
cankery U فاسد کننده
corrupt U فاسد کردن
foxed U فاسد شده
vitiate U فاسد شدن
vitiate U فاسد کردن
eroded U فاسد شدن
erodes U فاسد شدن
corrosive U فاسد کننده
love alce U ادم فاسد
rake U بد اخلاق فاسد
rakes U بد اخلاق فاسد
raking U بد اخلاق فاسد
to be off [British E] U فاسد شدن
to be spoiled U فاسد شدن
erode U فاسد شدن
disintegrating U فاسد شدن
ruin U فاسد کردن
vitiating U فاسد شدن
vitiating U فاسد کردن
rankly U بطور فاسد
vitiates U فاسد کردن
vitiated U فاسد شدن
ruining U فاسد کردن
vitiated U فاسد کردن
ruins U فاسد کردن
disintegrate U فاسد شدن
disintegrates U فاسد شدن
spoiler U فاسد سازنده
rotter U ادم فاسد
heretic U فاسد العقیده
viciously U بطور فاسد
spoiling U فاسد کردن
spoiled U فاسد کردن
spoil U فاسد کردن
corrupts U فاسد کردن
heretics U فاسد العقیده
vitiates U فاسد شدن
corrupting U فاسد کردن
highest U اندکی فاسد
corrupted U فاسد کردن
spoils U فاسد کردن
to be spoiled U فاسد کردن
rotters U ادم فاسد
eroding U فاسد شدن
to be off [British E] U فاسد کردن
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com