English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
spirituous U دارای حالت روحانی
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
secretary U محرم اسرار
confidantes U محرم اسرار
confidants U محرم اسرار
Shrouded in mystrey. U در پرده اسرار
trade secret U اسرار بازرگانی
gnostic U اسرار امیز
trade secrets U اسرار بازرگانی
secretaries U محرم اسرار
confidant U محرم اسرار
mysterious U اسرار امیز
confidante U زن محرم اسرار
self repression U حفظ اسرار خود
mystagogue U مفسر اسرار دین
privy U محرم اسرار اختصاصی
occult U اسرار امیز مستتر کردن
sedition U خیانت در حفظ اسرار نظامی
tipster U فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
tipsters U فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
confidnetial relationship with client U حفظ اسرار صاحب کار
backstair U نهانی
lasted U نهانی
underhand U نهانی
lasts U نهانی
subterraneous U نهانی
surreptitious U نهانی
backstairs U نهانی
suberranean U نهانی
by stealth U نهانی
necessary house U نهانی
undercover U نهانی
on the sly U نهانی
last U نهانی
secret U نهانی
jackes U نهانی
clandestinely U نهانی
in concealment U نهانی
surreptitiously U نهانی
covertly U نهانی
privily U نهانی
subterranean U نهانی
occult U نهانی
on the quiet U نهانی
secrets U نهانی
kabbala U رازیاعلم نهانی
furtive U پنهان نهانی
tip off U اطلاع نهانی
potential U نهانی پنهانی
spy into U نهانی دیدن
tip-offs U اطلاع نهانی
tip-off U اطلاع نهانی
cabbalah U علوم اسرار امیز ازقبیل علم ارواح
cabbala U علوم اسرار امیز ازقبیل علم ارواح
cabala U علوم اسرار امیز ازقبیل علم ارواح
potentially U با داشتن استعداد نهانی
irreptitious U نهانی داخل شده
f.marriage U عروس نهانی یازیرجلی
potential energy U انرژی نهانی نیروی ذخیره
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
deep laid U امیخته به زیرکی یا حیله نهانی
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
fully U از قبیل هر قطعه نوری یا نهانی
under the rose U نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
intriguingly U با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
self discovery U کشف باطن واستعدادهای نهانی ونقاط ضعف خود شناسایی نفس
unfrocked U روحانی
spiritualists U روحانی
ethereal U روحانی
unwordly U روحانی
marabout U روحانی
sacred U روحانی
marabou U روحانی
spiritually U روحانی
anagogic U روحانی
heavenly U روحانی
herdsman U روحانی
herdsmen U روحانی
spiritualist U روحانی
unworldly U روحانی
clergymen U روحانی
clergyman U روحانی
etherean U روحانی
spiritual U روحانی
hush ship U کشتی جنگی که درجنگ بزرگ پیشین نهانی ساخته شده وبسیار کلان و تندرو بود
hierarch U رئیس روحانی
temporal U غیر روحانی
prelacy U حکومت روحانی
etherealize U روحانی کردن
perdition U مرگ روحانی
laywoman U زن غیر روحانی
heavenliness U روحانی الوهیت
hymn U سرود روحانی
hymns U سرود روحانی
lay U غیر روحانی
lays U غیر روحانی
copartnership U ردای روحانی
spirilual nutriment U غذای روحانی
spiritualize U روحانی کردن
pastors U پیشوای روحانی
pastor U پیشوای روحانی
pater U پدر روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
spiritual U روحانی معنوی
residentiary U روحانی مقیم
padres U پدر روحانی
spirituality U عالم روحانی
padre U پدر روحانی
charisma U جذبه روحانی
heaven U خدا عالم روحانی
laymen U شخص غیر روحانی
laicism U غیر روحانی بودن
secularising U غیر روحانی کردن
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
secularises U غیر روحانی کردن
apostle U عالیترین مرجع روحانی
deconsecrate U غیر روحانی کردن
secularised U غیر روحانی کردن
rapture U شعف وخلسه روحانی
priests U روحانی کشیشی کردن
priest U روحانی کشیشی کردن
rapture U وجد روحانی ربایش
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
raptures U وجد روحانی ربایش
raptures U شعف وخلسه روحانی
layman U شخص غیر روحانی
secular songs U سرودهای غیر روحانی
religious U تارک دنیا روحانی
secularized U غیر روحانی کردن
heavens U خدا عالم روحانی
twice born U تولدتازه روحانی یافته
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
secularizing U غیر روحانی کردن
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
secularize U غیر روحانی کردن
apostles U عالیترین مرجع روحانی
secularizes U غیر روحانی کردن
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
hiearchic U وابسته به سران روحانی
subdeacon U معاون گماشته روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
laity U مردم غیر روحانی ناشی
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
confidnetial relationship with client U حفظ اسرار موکل حفظ اسرارمشتری
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
to take orders U منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
godchild U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
procuratrix U زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian U کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
it is wrapt in mystery U پوشیده است نهانی است
outrigged U دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
presbytery U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries U داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
idiomorphic U دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
end stopped U دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions U دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com