English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gift U دارای استعداد کردن
gifts U دارای استعداد کردن
potentialize U دارای استعداد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
versatile U دارای استعداد و ذوق
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
telegenic U دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
fabllibility U استعداد خطا کردن
gifts U استعداد پیشکش کردن
gift U استعداد پیشکش کردن
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
aptness U استعداد
talented U استعداد
potentiality U استعداد
capacities U استعداد
capacity U استعداد
ingenuity U استعداد
endowment U استعداد
talents U استعداد
unintelligent U بی استعداد
endowments U استعداد
brilliance U استعداد
geniuses U استعداد
talent U استعداد
potentialities U استعداد
cabiler U استعداد
verve U استعداد
inapt U بی استعداد
liability to disease U استعداد
gifted U با استعداد
predispostion U استعداد
property U استعداد
genius U استعداد
capability U استعداد
parted U با استعداد
aptitude U استعداد
turn U استعداد
susceptibility U استعداد
turns U استعداد
amplitude U استعداد
susceptivity U استعداد
ungifted U بی استعداد
talentless U بی استعداد
simpleminded U کم استعداد
aptitudes U استعداد
gormless U کم استعداد
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grated U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates U باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
capacities U گنجایش استعداد
capable U با استعداد صلاحیتدار
occupational aptitude U استعداد شغلی
resistibility U استعداد مقاومت
tendencies U توجه استعداد
capacity U گنجایش استعداد
indisposition U عدم استعداد
capacity U استعداد مقام
tendency U توجه استعداد
shift U نوبتی استعداد
risible faculty U استعداد خنده
war strenght U استعداد جنگی
division slice U استعداد لشگری
shifted U نوبتی استعداد
command strength U استعداد یکان
aptitude test U ازمون استعداد
reproductivity U استعداد تولید
indispositions U عدم استعداد
shifts U نوبتی استعداد
reproductivity U استعداد هم اوری
capacities U استعداد مقام
aptitude tests U ازمون استعداد
capability U استعداد پیشرفت
cleverest U باهوش با استعداد
arts U استعداد استادی
child prodigy U بچهبا استعداد
sconce U جمجمه استعداد
cleverer U باهوش با استعداد
end strength U استعداد نهایی
liability U بدهکاری استعداد
art U استعداد استادی
liabilities U بدهکاری استعداد
artistic aptitude U استعداد هنری
palooka U بوکسور بی استعداد
cleverness U هوشیاری استعداد
frost susceptibility U استعداد یخزدگی
flair U استعداد خصیصه
indisposedness U عدم استعداد
caliber U گنجایش استعداد
clever U باهوش با استعداد
scholastic aptitude U استعداد تحصیلی
academic aptitude U استعداد تحصیلی
imitativeness U استعداد تقلید
mechanical aptitude U استعداد فنی
strengths U استعداد رزمی
strength U استعداد رزمی
authorized strength U استعداد مجاز
artistry U استعداد هنرپیشگی
thread U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads U دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
militarize U جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
incorporate U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating U جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
edge U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges U : دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman U دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
knack U صدای شلاق استعداد
level of strength U میزان استعداد رزمی
allotropy U استعداد تغییر و تبدیل
scholastic aptitude test U ازمون استعداد تحصیلی
potentially U با داشتن استعداد نهانی
natural U مسلم استعداد ذاتی
naturals U مسلم استعداد ذاتی
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
flatlander U موج سوار کم استعداد
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
able با استعداد صلاحیت دار
habiliment U جامه استعداد فکری
talent for musics U استعداد یا ذوق موسیقی
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
level of strength U سطح استعداد رزمی
accountable strength استعداد قابل توجه
gifted U موید شخص با استعداد
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
effective strength U استعداد رزمی موثر
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
edacity U استعداد خوردن شکم پرستی
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
self rating U تعیین میزان استعداد خود
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
rhymester U شاعربی استعداد وکم مایه
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
furnishing U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortifies U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflaming U دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortify U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnish U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes U دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame U دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifying U دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflames U دارای اماس کردن ملتهب کردن
catalyze U دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
innervate U دارای پی کردن
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
green thumb U استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
personify U دارای شخصیت کردن
insoul U دارای روح کردن
crenellate U دارای کنگره کردن
systemize U دارای همست کردن
personalize U دارای شخصیت کردن
personifying U دارای شخصیت کردن
personified U دارای شخصیت کردن
personifies U دارای شخصیت کردن
nationalised U دارای ملیت کردن
embrasures U دارای منفذ کردن
varnishes U دارای فاهرخوب کردن
zigzagged U دارای پیچ و خم کردن
transistorize U دارای ترانسیتور کردن
freckle U خال دارای کک مک کردن
castellate U دارای استحکامات کردن
varnishing U دارای فاهرخوب کردن
hydrogenate U دارای هیدروژن کردن
hydroxylate U دارای هیدروکسیل کردن
zigzag U دارای پیچ و خم کردن
populate U دارای جمعیت کردن
populates U دارای جمعیت کردن
ensoul U دارای روح کردن
whipstitch U دارای مرز کردن
crenelate U دارای کنگره کردن
varnish U دارای فاهرخوب کردن
tinkling U دارای طنین کردن
embrasure U دارای منفذ کردن
fluoridate U دارای فلورید کردن
tinkle U دارای طنین کردن
vitaminize U دارای ویتامین کردن
zigzagging U دارای پیچ و خم کردن
nationalize U دارای ملیت کردن
nationalizes U دارای ملیت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com