Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
expedites
U
تسریع کردن در
expedited
U
تسریع کردن در
precipitates
U
تسریع کردن
expedited
U
تسریع کردن
speeds
U
تسریع کردن
speeding
U
تسریع کردن
precipitated
U
تسریع کردن
speed
U
تسریع کردن
expedites
U
تسریع کردن
precipitate
U
تسریع کردن
advances
U
تسریع کردن
expedite
U
تسریع کردن
expedite
U
تسریع کردن در
advance
U
تسریع کردن
hotfoot
U
تسریع کردن
advancing
U
تسریع کردن
accelerate
U
تسریع کردن
accelerated
U
تسریع کردن
accelerates
U
تسریع کردن
accelerating
U
تسریع کردن
precipitating
U
تسریع کردن
urges
U
تسریع شدن ابرام کردن
urged
U
تسریع شدن ابرام کردن
urge
U
تسریع شدن ابرام کردن
urging
U
تسریع شدن ابرام کردن
vernalize
U
میوه اوری را تسریع کردن
catalytic agent
U
عامل فعل وانفعال شیمیایی بوسیله اثرمجاورتی
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
innervate
U
دارای پی کردن
tinkled
U
دارای طنین کردن
tinkle
U
دارای طنین کردن
embrasure
U
دارای منفذ کردن
indexed
U
:دارای فهرست کردن
index
U
:دارای فهرست کردن
rampart
U
دارای استحکامات کردن
embrasures
U
دارای منفذ کردن
nationalising
U
دارای ملیت کردن
nationalize
U
دارای ملیت کردن
tinkles
U
دارای طنین کردن
populates
U
دارای جمعیت کردن
populating
U
دارای جمعیت کردن
systemize
U
دارای همست کردن
nationalises
U
دارای ملیت کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
personified
U
دارای شخصیت کردن
personifies
U
دارای شخصیت کردن
vallum
U
دارای استحکامات کردن
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
tinkling
U
دارای طنین کردن
potentialize
U
دارای استعداد کردن
whipstitch
U
دارای مرز کردن
bodies
U
دارای جسم کردن
body
U
دارای جسم کردن
populate
U
دارای جمعیت کردن
castellate
U
دارای استحکامات کردن
varnishes
U
دارای فاهرخوب کردن
nationalised
U
دارای ملیت کردن
zigzags
U
دارای پیچ و خم کردن
varnished
U
دارای فاهرخوب کردن
varnish
U
دارای فاهرخوب کردن
transistorize
U
دارای ترانسیتور کردن
zigzag
U
دارای پیچ و خم کردن
hydroxylate
U
دارای هیدروکسیل کردن
ensoul
U
دارای روح کردن
hydrogenate
U
دارای هیدروژن کردن
crenellate
U
دارای کنگره کردن
crenelate
U
دارای کنگره کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
nationalizing
U
دارای ملیت کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
freckle
U
خال دارای کک مک کردن
zigzagging
U
دارای پیچ و خم کردن
varnishing
U
دارای فاهرخوب کردن
tooth
U
دارای دندان کردن
nationalizes
U
دارای ملیت کردن
insoul
U
دارای روح کردن
nitrogenize
U
دارای نیتروژن کردن
zigzagged
U
دارای پیچ و خم کردن
indexes
U
:دارای فهرست کردن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
substantivize
U
دارای ماهیت کردن
personify
U
دارای شخصیت کردن
fluoridate
U
دارای فلورید کردن
bedevilled
U
دارای روح شیطانی کردن
prongs
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
granulate
U
دارای ذرات ریز کردن
to p a thing for a person
U
کسی را دارای چیزی کردن
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
bedevilling
U
دارای روح شیطانی کردن
rehabilitating
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitate
U
دارای امتیازات اولیه کردن
bedevils
U
دارای روح شیطانی کردن
bedevil
U
دارای روح شیطانی کردن
to p a thing person with athing
U
کسی را دارای چیزی کردن
prong
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
rehabilitated
U
دارای امتیازات اولیه کردن
tat
U
دارای حاشیه توری کردن
fulcrum
U
دارای نقطه اتکاء کردن
criss-crossing
U
دارای نقش چلیپایی کردن
wigs
U
دارای گیس مصنوعی کردن
flyspeck
U
دارای لکه مگس کردن
ravine
U
دارای دره تنگ کردن
criss-crosses
U
دارای نقش چلیپایی کردن
reengine
U
دارای موتور تازه کردن
ravines
U
دارای دره تنگ کردن
tongues
U
گفتن دارای زبانه کردن
pane
U
دارای جام شیشه کردن
criss-crossed
U
دارای نقش چلیپایی کردن
panes
U
دارای جام شیشه کردن
criss-cross
U
دارای نقش چلیپایی کردن
methodize
U
دارای روش یاقاعدهای کردن
wig
U
دارای گیس مصنوعی کردن
mastermind
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivate
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
woof
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
russify
U
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
substantialize
U
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
woofs
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
masterminded
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminding
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
bell
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
shoeing
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
retrench
U
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
motivating
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
shoes
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminds
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
motivates
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
bells
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
shoe
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
air condition
U
دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
systematize
U
دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
systemmatize
U
دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
speedup
U
تسریع
acceleration
U
تسریع
expediting
U
تسریع
expeditions
U
تسریع
expedition
U
تسریع
speed up
U
تسریع
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
accelerator board
U
تخته تسریع
hastens
U
تسریع ردن
hastening
U
تسریع ردن
hastened
U
تسریع ردن
expeditor
U
تسریع کننده
precipitation
U
تسریع بارش
stepped up
U
تسریع شده
accelerator
U
تسریع کننده
accelerunt
U
تسریع کننده
acceletor
U
تسریع کننده
accelerators
U
تسریع کننده
accelerative
U
تسریع کننده
stepped-up
U
تسریع شده
hasten
U
تسریع ردن
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
precipitator
U
تعجیل یا تسریع کننده
agio
U
تفاوت هزینه تسریع
quickens
U
تسریع شدن تخمیرکردن
acid precipitation
تسریع بارش اسیدی
quickened
U
تسریع شدن تخمیرکردن
quicken
U
تسریع شدن تخمیرکردن
accelerant
U
ماده تسریع کننده
accelerating agent
U
ماده تسریع کننده
choke bore
U
روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
dovetail
U
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetailing
U
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
dovetails
U
کام و زبانه دم فاختهای دارای کام وزبانه دم کبوتری جفت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com