Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
summery proceedings
U
دادرسی اختصاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
summing up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
U
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summaries
U
اختصاری
summary
U
اختصاری
brevity code
U
کد اختصاری
summary
U
موجز اختصاری
brevity code
U
علامت اختصاری
brevity code
U
رمز اختصاری
summaries
U
موجز اختصاری
summary jurisdictions
U
محاکمات اختصاری
summary trial
U
محاکمه اختصاری
outline utility
U
برنامه یا ویژگی کمکی اختصاری
m
U
علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون
pennyweight
U
سنگ گوهر فروشان که برابر است با 71555/1گرم و نشان اختصاری
hearings
U
دادرسی
justiceship
U
دادرسی
justicing
U
دادرسی
legal procedure
U
دادرسی
litigation
U
دادرسی
trials
U
دادرسی
trial
U
دادرسی
hearing
U
دادرسی
FDDI
U
اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
judgement
U
دادرسی فتوی
speedy trial
U
دادرسی فوری
justiciable
U
قابل دادرسی
judgements
U
دادرسی فتوی
judgment
U
داوری دادرسی
new trial
U
اعاده دادرسی
military justice
U
دادرسی نظامی
with costs
U
با هزینه دادرسی
stay of proceedings
U
تعلیق دادرسی
stay of proceedings
U
توقیف دادرسی
re trial
U
اعاده دادرسی
re hearing
U
اعاده دادرسی
prosecution team
U
تیم دادرسی
public trial
U
دادرسی علنی
trial in presence of the parties
U
دادرسی حضوری
ex parte trial
U
دادرسی غیابی
venue
U
محل دادرسی
costs
U
خسارت دادرسی
costs
U
هزینه دادرسی
procedure
U
ایین دادرسی
judgments
U
دادرسی داوری
judgments
U
دادرسی فتوی
hearings
U
استماع دادرسی
civil litigation
U
دادرسی مدنی
criminal proceedings
U
دادرسی جزائی
judgement
U
دادرسی داوری
judgements
U
دادرسی داوری
hearing
U
استماع دادرسی
costs of proceedings
U
هزینه دادرسی
venues
U
محل دادرسی
taxation of costs
U
مالیات هزینه دادرسی
rehearing
U
جلسه دادرسی مجدد
to delay the proceedings
U
به تأخیر انداختن دادرسی
security for cost
U
تامین هزینه دادرسی
law of criminal procedure
U
ائین دادرسی کیفری
principle of criminal procedure
U
ایین دادرسی کیفری
principle of civil litigation
U
ایین دادرسی مدنی
law of civil procedure
U
ائین دادرسی مدنی
law of procedure
U
قانون ائین دادرسی
civil procedure
U
ایین دادرسی مدنی
hearing incamera
U
دادرسی غیر علنی
code of procedure
U
قانون ایین دادرسی
oyer
U
تقاضای استماع یا دادرسی
bill of costs
U
صورت هزینه دادرسی
with costs
U
بعلاوه هزینه دادرسی
in camera proceedings
U
دادرسی غیر علنی
aluminium
U
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
symbol
U
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
aluminum
U
فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
inquisitorial procedure
U
دادرسی با شکنجه و سخت گیری
civil procedure code
U
قانون ایین دادرسی مدنی
criminal proceedure code
U
قانون ایین دادرسی کیفری
mistrial
U
دادرسی پوچ وبی نتیجه
judging
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
taxing master
U
مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
judges
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
oyez
U
اعلام سکوت و شروع دادرسی در دادگاه
judged
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
judge
U
فتوی یا حکم دادن دادرسی کردن
legal aid
U
معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
lyuch law
U
مجازاتی که مردم بدون دادرسی و پیش خود معین می کنند
the inquisition
U
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
procedendo
U
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
scotland yard
U
اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
refresher
U
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود
summing up evidence
U
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
e mail
U
علامت اختصاری پست الکترونیکی پست الکترونیکی
lord high stew of england
U
رئیس تشریفات تاجگذاری رئیس دادگاه دادرسی
to hear a case
U
دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
wager of battle
U
نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
purgation
U
روش باستانی دادرسی در CL که به موجب ان متهم بایستی دوازده تن ازهمسایگان را به بیگناهی خود به شهادت می گرفت ویااز طریق رفتن در اب جوش یا اب یخ یا اتش بیگناهی خودرا ثابت می کرد
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
judge advocate general
U
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com