English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
suit U دادخواست عرضحال
suited U دادخواست عرضحال
suits U دادخواست عرضحال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
petition U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioned U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitioning U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
petitions U عریضه عرضحال دادخواست دادن تقدیم عرضحال
plaint U شکوائیه دادخواست عرضحال
plaints U شکوائیه دادخواست عرضحال
to sue for damages U عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
Other Matches
request for discharge U عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
declarations U عرضحال
petition U عرضحال
petitions U عرضحال
petitioned U عرضحال
petitioning U عرضحال
applications U عرضحال
declaration U عرضحال
application U عرضحال
lodgement U تسلیم عرضحال
lodge an a appeal U عرضحال دادن
pleader U عرضحال دهنده
petition to court of first instance U عرضحال بدوی
implead U عرضحال دادن
petition to court of appeal U عرضحال استینافی
petitioner U متظلم دادخواه عرضحال
petitioners U متظلم دادخواه عرضحال
suitors U عرضحال دهنده مدعی
sue for dawages U عرضحال خسارت دادن
suitor U عرضحال دهنده مدعی
pleadable U قابل عرضحال دادن
to lodge an a U عرضحال استیناف دادن
suits U دادخواست
suited U دادخواست
suit U دادخواست
petition U دادخواست
bill U دادخواست
plea U دادخواست
bills U دادخواست
pleas U دادخواست
petitions U دادخواست
claim U دادخواست
petitioners U دادخواست
claiming U دادخواست
petitioner U دادخواست
petitioned U دادخواست
claims U دادخواست
petitioning U دادخواست
claimed U دادخواست
pleads U لابه کردن عرضحال دادن
pleaded U لابه کردن عرضحال دادن
plead U لابه کردن عرضحال دادن
sue U عرضحال دادن عارض شدن
suing U عرضحال دادن عارض شدن
sues U عرضحال دادن عارض شدن
sued U عرضحال دادن عارض شدن
petitioners U دادخواست دهنده
bar U رد کردن دادخواست
to go to law U دادخواست دادن
suing U دادخواست دادن
bars U رد کردن دادخواست
declarations U اعلامیه دادخواست
submission of a claim U تسلیم دادخواست
origin writ U دادخواست بدوی
legal suit U دادخواست قانونی
declaration U اعلامیه دادخواست
sue U دادخواست دادن
implead U دادخواست دادن
petitioner U دادخواست دهنده
sues U دادخواست دادن
sued U دادخواست دادن
solicitor U کسی که اسنادومدارک عرضحال را تهیه میکند
solicitors U کسی که اسنادومدارک عرضحال را تهیه میکند
to lodge a complaint U عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
to sue out a writ U حکمی را بوسیله دادن عرضحال گرفتن
we cannot trace the petitioner U نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
petitioned U شکایت کردن دادخواست
libelant U دادخواست دهنده خواهان
libellant U دادخواست دهنده خواهان
petitioning U شکایت کردن دادخواست
petition U شکایت کردن دادخواست
suitors U دادخواست دهنده عارض
suitor U دادخواست دهنده عارض
petitions U شکایت کردن دادخواست
claim U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claimed U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claiming U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
claims U دادخواست ادعانامه ادعا کردن
particulars U دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
replication U جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
main motion [at a party conference etc.] U دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
demurrer U ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com