Perdic | خیلی پر سر وصدا و شلوغ بود. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	(All) hell broke loose. <idiom> U	خیلی پر سر وصدا و شلوغ بود.

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	It's sheer pandemonium. <idiom> U	خیلی پر سر وصدا و شلوغ است.
Other Matches

	get up the nerve <idiom> U	خیلی شلوغ
	I am inundated with work . I am up to my eyes . I am overly occupied these days. U	اینروزها سرم خیلی شلوغ است
	I'm up to my ears with work. U	خیلی سرم با کارهایم شلوغ است.
	serene U	بی سر وصدا
	high sounding U	پر سر وصدا
	racket U	سر وصدا
	obstreperous U	پر سر وصدا
	racquet U	سر وصدا
	tumultuary U	پر سر وصدا
	high-sounding U	پر سر وصدا
	to hush up U	سر وصدا
	rumbler U	پر سر وصدا
	messan U	سگ پر سر وصدا
	noise U	سر وصدا
	scrimmager U	پر سر وصدا
	racquets U	سر وصدا
	noises U	سر وصدا
	loudmouthed U	پر سر وصدا
	bobbery U	سر وصدا
	roarer U	ادم پر سر وصدا
	ballyhoo U	نمایش پر سر وصدا
	whoopla U	جنجال و سر وصدا
	collieshangie U	دعوای پر سر وصدا
	pother U	سر وصدا جنجال
	puffery U	تبلیغات پر سر وصدا
	she has a well poised head U	وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
	i am very keen on going there U	من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
	paint oneself into a corner <idiom> U	گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
	go great guns <idiom> U	موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
	powwow U	مجلس انس پر سر وصدا
	rowdyism U	ایجاد سر وصدا و اشوب
	swash U	با سر وصدا چیزی راشستن
	microfilms U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	microfilming U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	microfilmed U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	microfilm U	فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
	sottovoce U	صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
	donnybrook U	فریاد پرسر وصدا هیاهو
	horselaugh U	خنده بلند وپر سر وصدا
	gaud U	نمایش پرسر وصدا و تو خالی
	very low frequency U	فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
	slapstick U	نمایش خنده دار همراه باشوخی وسر وصدا
	rattling U	خیلی تند خیلی خوب
	ponderous U	خیلی سنگین خیلی کودن
	noises U	شلوغ
	olio U	شلوغ
	noisier U	شلوغ
	noisiest U	شلوغ
	pall mall U	شلوغ
	noise U	شلوغ
	hubble bubble U	شلوغ
	cramped U	شلوغ
	hullabaloo U	شلوغ
	hullabaloos U	شلوغ
	fraise U	شلوغ
	bustling U	شلوغ
	noisy U	شلوغ
	unquiet U	شلوغ
	disorderly U	شلوغ
	raise a cain U	شلوغ کردن
	raise a devil U	شلوغ کردن
	bustles U	شلوغ کردن
	bustled U	شلوغ کردن
	bustle U	شلوغ کردن
	tumult U	غوغا شلوغ
	pell mell U	شلوغ پلوغ
	brattle U	شلوغ کردن
	chockablock U	شلوغ کیپ
	raise a hell U	شلوغ کردن
	make a noise U	شلوغ کردن
	kerfuffles U	شلوغ پلوغی
	rookeries U	جای شلوغ
	kerfuffle U	شلوغ پلوغی
	other fish to fry <idiom> U	شلوغ بودن سر
	messy U	کثیف شلوغ
	jam U	شلوغ کردن
	messy U	شلوغ کار
	mOlTe U	پرازجمعیت شلوغ
	jammed U	شلوغ کردن
	jams U	شلوغ کردن
	rookery U	جای شلوغ
	blatant U	شلوغ کننده خودنما
	overset U	شلوغ کردن واژگونی
	blatantly U	شلوغ کننده خودنما
	busies U	دست بکار شلوغ
	In busy (crowded) streets of Tehran . U	درخیابانهای شلوغ تهران
	overcrowd U	بسیار شلوغ کردن
	bursting U	مملو از آدم - شلوغ
	busied U	دست بکار شلوغ
	beehive U	جای شلوغ و پرفعالیت
	beehives U	جای شلوغ و پرفعالیت
	agoraphobia U	ترس از مکانهای شلوغ
	busier U	دست بکار شلوغ
	busiest U	دست بکار شلوغ
	tumultuous U	شلوغ بهم ریخته
	busying U	دست بکار شلوغ
	busy U	دست بکار شلوغ
	The doctor is a busy man . U	دکتر سرش شلوغ است
	rush-hour traffic U	وقت شلوغ رفت و آمد
	interweave U	نقش شلوغ و درهم بافته
	loudmouth <idiom> U	شلوغ ،شخص پزبده واحمق
	anomal design U	طرح شلوغ و بدون تقارن
	To cause confusion . To kick up a fuss (row). U	شلوغی راه انداختن (شلوغ کردن )
	roughhouse U	بازیهای خرکی و پر سر وصدا بین ساکنان یک اطاق بازی خرکی و پر سر وصداکردن
	emergencies U	خیلی خیلی فوری
	emergency U	خیلی خیلی فوری
	agoraphobic U	شخصی که مبتلا به بیماری ترس از جاهای شلوغ است
	jim dandy U	ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
	mess U	:شلوغ کاری کردن الوده کردن
	messes U	:شلوغ کاری کردن الوده کردن
	constant U	سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
	constants U	سرویس انتقال داده که بخشی از ATM است و برای تضمین نرخهای مشخص ارسال داده روی شبکه حتی شبکههای شلوغ است
	for long U	خیلی
	far and away U	خیلی
	dammit U	خیلی
	very little U	خیلی کم
	highly U	خیلی
	very U	خیلی
	ten U	خیلی
	copious U	خیلی
	damn U	خیلی
	to a large extent U	خیلی
	abysmal <adj.> U	خیلی بد
	in large quantities U	خیلی خیلی
	many U	خیلی
	dumpiness U	خیلی
	villainous U	خیلی بد
	not a few U	خیلی ها
	routh U	خیلی
	sick [British E] <adj.> U	خیلی خوب
	cool <adj.> U	خیلی خوب
	precisian U	خیلی دقیق
	hand in glove U	خیلی نزدیک
	primely U	خیلی خوب
	awesome <adj.> U	خیلی خوب
	great <adj.> U	خیلی خوب
	She is very pretentious. U	خیلی ادعادارد
	raff U	خیلی زیاد
	faraway U	خیلی دور
	oftentimes U	خیلی اوقات
	overstrung U	خیلی حساس
	hand in glove U	خیلی صمیمی
	a lot of times <adv.> U	خیلی از اوقات
	far and away U	خیلی دور
	wicked <adj.> U	خیلی خوب
	level best U	خیلی خوب
	far off U	خیلی دور
	pixilated U	خیلی حساس
	very light U	خیلی سبک
	ultraconservative U	خیلی محتاط
	I had an awful time . U	به من خیلی بد گذشت
	Many thanks! U	خیلی ممنون!
	giantess U	زن خیلی قدبلند
	toploftiness U	خیلی متکبر
	to spread like wildfire U	خیلی زودمنتشرشدن
	pianissmo U	خیلی نرم
	hand and glove U	خیلی صمیمی
	hand and glove U	خیلی نزدیک
	I spoke my mind. U	من خیلی رک گفتم.
	sappy U	خیلی احساساتی
	senseful U	خیلی حساس
	it is very easily done U	خیلی به اسانی
	lower most U	خیلی پست تر
	really sick U	خیلی محشر
	skinless U	خیلی حساس
	span new U	خیلی تازه
	lily white U	خیلی سفید
	in no time U	خیلی زود
	number one U	خیلی خوب
	many people U	خیلی از مردم
	thank you very much U	خیلی متشکرم
	ritzy U	خیلی شیک
	swith U	خیلی عظیم
	iam in bad U	خیلی محتاجم
	superrabundant U	خیلی زیاد
	much worse U	خیلی بدتر
	much was said U	خیلی حرفهازده شد
	rotundily U	چاقی خیلی
	really wicked U	خیلی محشر
	immensurable U	خیلی قدیم
	bone dry U	خیلی خشک
	subminiature U	خیلی کوچک
	many persons U	خیلی اشخاص
	many people U	خیلی اشخاص
	level best U	خیلی عالی
	costs and arm and a leg <idiom> U	خیلی گرونه
	(as) old as the hills <idiom> U	خیلی قدیمی
	infinitely U	خیلی زیاد
	To take with a pinch of salt. U	خیلی جدی نگرفتن
	skin and bones <idiom> U	خیلی لاغر
	exceeding U	خیلی زیاد
	(a) snap <idiom> U	خیلی ساده
	extra U	بسیار خیلی
	extra- U	بسیار خیلی
	highs U	خیلی بزرگ
	highest U	خیلی بزرگ
	whacking U	خیلی بزرگ
	oodles U	خیلی زیاد
	lots U	خیلی زیاد
	often U	خیلی اوقات