English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he has much merit U خیلی قابلیت دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
readers U هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
reader U هر دستگاهی که قابلیت رونویسی از یک وسیله ورودی را دارد
It is much sought after خیلی طالب دارد.
it is wringing U خیلی تراست یا اب دارد
it is of frequent U خیلی مورد دارد
picocomputer U کامپیوتری که قابلیت پردازش داده را در تریلیونیمهای ثانیه دارد
She is too damned fussy U خیلی ادا واطوار دارد
He takes ( heels) much interest in politics. U به سیاست خیلی علاقه دارد
This food is very nourshing . U این غذا خیلی قوت دارد
beau U مردیکه خیلی بزن توجه دارد
image printer U چاپگر نقطه ماتریسی که قابلیت تولید خروجی متن وگرافیک با کیفیت بالا را دارد
self compiling compiler U کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
applesoft basic U نوع توسعه یافته زبان برنامه نویسی BASIC که باریزکامپیوتر قابلیت پردازش اعداد اعشاری را هم دارد
wrought U اهنی که کمتر از سه درصد ذغال دارد و خیلی سخت و چکش خور است
composition and make up terminal U صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
he has a rushing business U کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
She is a bit too copy . U خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
interoperability U قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution U قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility U قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
serviceability U قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
swimming capability U قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
electromagnetic compatability U قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
accession U قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
commensurability U قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
reflectance U قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
ductility U قابلیت کشش قابلیت تورق
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
skill U قابلیت
qualification U قابلیت
credential U قابلیت
competence U قابلیت
habilitation U قابلیت
capability U قابلیت
contemptibility U قابلیت
fitness U قابلیت
adaptability U قابلیت
capacities U قابلیت
abilities U قابلیت
capacity U قابلیت
ability U قابلیت
competence U قابلیت
susceptibility U قابلیت
eligibility U قابلیت
solubility U قابلیت حل
solvability U قابلیت حل
interchangeability U قابلیت تعویض
disability U عدم قابلیت
acceptability U قابلیت قبول
serviceability U قابلیت تعمیر
serviceability U قابلیت استفاده
imitability U قابلیت تقلید
serializability U قابلیت تسلسل
practicableness U قابلیت عبور
adaptability U قابلیت انطباق
vendibility U قابلیت فروش
predicability U قابلیت اسناد
disabilities U عدم قابلیت
productivity U قابلیت تولید
imputability U قابلیت اسناد
interchangeability U قابلیت تبادل
intelligibility U قابلیت فهم
inheritability U قابلیت توارث
inflammability U قابلیت اشتعال
potability U قابلیت شرب
potability U قابلیت حمل
accessibility U قابلیت وصول
inaptly U با عدم قابلیت
severability U قابلیت تقسیم
severability U قابلیت سواشدن
ignitibility U قابلیت احتراق
ignitability U قابلیت احتراق
resilience U قابلیت ارتجاع
visibility U قابلیت رویت
visibility U قابلیت دید
habitableness U قابلیت سکونت
habitability U قابلیت سکنی
reflectance U قابلیت انعکاس
ground visibility U قابلیت دیدزمینی
fusibility U قابلیت گداز
fusibility U قابلیت ذوب
fungibility U قابلیت تعویض
readability U قابلیت خواندن
forgeability U قابلیت اهنگری
reliableness U قابلیت اعتماد
renewability U قابلیت تجدید
ignitability U قابلیت اشتعال
changeableness U قابلیت تغییریاتبدیل
pregnability U قابلیت تسخیر
presentability U قابلیت ارائه
comparability U قابلیت قیاس
retractility U قابلیت انقباض
preventability U قابلیت جلوگیری
resectability U قابلیت برش
punishability U قابلیت مجازات
quench aging property U قابلیت بهسازی
hardenability U قابلیت سختی
reproducibility U قابلیت تکثیر
repeatability U قابلیت تکرار
fordability U قابلیت عبور
tolerability U قابلیت پذیرش
moveability U قابلیت حرکت
motor ability U قابلیت حرکت
tenability U قابلیت تصرف
trustiness U قابلیت اعتماد
trustworthiness U قابلیت اعتماد
meltability U قابلیت گداختن
capability U صلاحیت قابلیت
tempering quality U قابلیت بهبود
tensility U قابلیت کشش
usability U قابلیت استفاده
tensibility U قابلیت کشش
tactility U قابلیت لمس
transportability U قابلیت حمل
navigability U قابلیت کشتیرانی
transmissibility U قابلیت انتقال
trafficability U قابلیت عبور
opposability U قابلیت تقابل
trannlatability U قابلیت ترجمه
penetrability U قابلیت نفوذ
perceptibility U قابلیت درک
permeability U قابلیت تراوایی
tenability U قابلیت نگهداری
efficiency U قابلیت کاردانی
trannlatability U قابلیت انقال
variability U قابلیت تنظیم
transmissibility U قابلیت فرستادن
dependable U قابلیت اطمینان
swivelling feature U قابلیت نوسان
stickability U قابلیت محافظت
stickability U قابلیت مقاومت
portability U قابلیت ترابری
portability U قابلیت حمل
portability U قابلیت انتقال
weldability U قابلیت جوشکاری
wettability U قابلیت خیسی
elasticity U قابلیت ارتجاعی
elasticity U قابلیت ارتجاع
interpretability U قابلیت توجیه
interpretability U قابلیت تفسیر
volatileness U قابلیت تبخیر
vibratility U : قابلیت ارتعاش
conviviality U قابلیت امیزش
veniality U قابلیت اغماض
versatility U قابلیت تغییر
maneuverability U قابلیت مانور
manageability U قابلیت اداره
malleability U قابلیت انعطاف
salability U قابلیت فروش
magnetic susceptibility U قابلیت مغناطیسی
survivability U قابلیت باززیستی
pliability U قابلیت خمیدگی
suability U قابلیت تعقیب
stretchability U قابلیت بسط
machinability U قابلیت تراش
solubility U قابلیت انحلال
throughput U قابلیت عبوردهی
provability U قابلیت اثبات
controllability U قابلیت کنترل
attainability U قابلیت حصول
conductibility U قابلیت هدایت
conductivity U قابلیت هدایت
availability U قابلیت استفاده
approachability U قابلیت تقرب
applicability U قابلیت اجراء
castability U قابلیت ریزش
coagulability U قابلیت انعقاد
calculability U قابلیت شمارش
brushability U قابلیت رنگرزی
combinability U قابلیت ترکیب
combustibility U قابلیت اشتعال
combustiblity U قابلیت احتراق
combustiblity U قابلیت انفجار
combustiblity U قابلیت تراکم
applicability U قابلیت اجرا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com