English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
it is a strain on one's energy U خیلی زور میبرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
light come light g U میبرد
nepenthes U دارویی که غم را از بین میبرد
purse bearer U کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
he leads a miserable life U زندگی نحسی بسر میبرد
halvers U کسی که نیم سهم میبرد
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
sadistic U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
malapropian U کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
sadist U کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
sadistically U کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
gainer U کسیکه سود میبرد استفاده کننده
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
Schadenfreude U لذتی که شخصی از رنج کشیدن دیگران میبرد
hoist line U کابلی که بدنه اسکریپر را بالاو پایین میبرد
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
outside porter U باربری که بنه مسافران را ازایستگاه راه اهن بیرون میبرد
ferrybridge U کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
end U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
sadism U نوعی انحراف جنسی که شخص در اثر ان از ازار دادن لذت میبرد
ends U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
The Pied Piper of Hamelin U نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
The Pied Piper of Hamelin U فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergency U خیلی خیلی فوری
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
easy come, easy go <idiom> U باد آورده را باد میبرد
in large quantities U خیلی خیلی
very little U خیلی کم
for long U خیلی
many U خیلی
copious U خیلی
to a large extent U خیلی
abysmal <adj.> U خیلی بد
villainous U خیلی بد
damn U خیلی
highly U خیلی
dammit U خیلی
ten U خیلی
routh U خیلی
not a few U خیلی ها
very U خیلی
far and away U خیلی
dumpiness U خیلی
skin and bones <idiom> U خیلی لاغر
giantess U زن خیلی قدبلند
too bad <idiom> U خیلی بد ،غم انگیز
far off U خیلی دور
far and away U خیلی دور
dead slow U خیلی اهسته
tickled pink <idiom> U خیلی شادوخوشحال
(a) snap <idiom> U خیلی ساده
corking U خیلی زیبا
far U زیاد خیلی
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
too tough U خیلی سفت
pitch-black U خیلی سیاه
pitch black U خیلی سیاه
precise U خیلی دقیق
jolly U بذله گو خیلی
as good as U خیلی خوب
as stiff as a poker U خیلی خشک
at most U خیلی باشد
in cold blood <idiom> U خیلی خونسرد
in seventh heaven <idiom> U خیلی خوشحال
piping hot U خیلی داغ
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
by leaps and bounds U خیلی تند
not so hot <idiom> U نه خیلی خوب
benedicite U خیلی خوب
before you can say knife U خیلی زود
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
to spread like wildfire U خیلی زودمنتشرشدن
primely U خیلی خوب
precisian U خیلی دقیق
pixilated U خیلی حساس
pianissmo U خیلی نرم
bone dry U خیلی خشک
overstrung U خیلی حساس
very light U خیلی سبک
number one U خیلی خوب
oftentimes U خیلی اوقات
of vital importance U خیلی ضروری
raff U خیلی زیاد
ritzy U خیلی شیک
rotundily U چاقی خیلی
toploftiness U خیلی متکبر
thank you very much U خیلی متشکرم
swith U خیلی عظیم
ultraconservative U خیلی محتاط
superrabundant U خیلی زیاد
subminiature U خیلی کوچک
span new U خیلی تازه
skinless U خیلی حساس
senseful U خیلی حساس
sappy U خیلی احساساتی
much worse U خیلی بدتر
much was said U خیلی حرفهازده شد
(go over with a) fine-toothed comb <idiom> U خیلی بادقت
flying high <idiom> U خیلی شادوشنگول
iam in bad U خیلی محتاجم
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
hit bottom <idiom> U خیلی پست
(as) old as the hills <idiom> U خیلی قدیمی
hand in glove U خیلی نزدیک
hand in glove U خیلی صمیمی
hand and glove U خیلی نزدیک
hand and glove U خیلی صمیمی
immensurable U خیلی قدیم
in no time U خیلی زود
level best U خیلی خوب
She is very pretentious. U خیلی ادعادارد
many persons U خیلی اشخاص
many people U خیلی اشخاص
many people U خیلی از مردم
lower most U خیلی پست تر
lily white U خیلی سفید
level best U خیلی عالی
it is very easily done U خیلی به اسانی
I had an awful time . U به من خیلی بد گذشت
He is a loose card . U خیلی ول است
great <adj.> U خیلی خوب
really wicked U خیلی محشر
often U خیلی اوقات
really sick U خیلی محشر
costs and arm and a leg <idiom> U خیلی گرونه
superabundant U خیلی زیاد
highs U خیلی بزرگ
precipitate U خیلی سریع
precipitating U خیلی سریع
precipitates U خیلی سریع
high U خیلی بزرگ
precipitated U خیلی سریع
highest U خیلی بزرگ
Many thanks! U خیلی ممنون!
infinitely U خیلی زیاد
faraway U خیلی دور
many times <adv.> U خیلی از اوقات
open and shut U خیلی سهل
open-and-shut U خیلی سهل
parlous U خیلی مهیب
decrepit U خیلی پیر
immediate U خیلی فوری
a lot of times <adv.> U خیلی از اوقات
often <adv.> U خیلی از اوقات
oft [archaic, literary] <adv.> U خیلی از اوقات
fortissimo U خیلی بلند
exceeding U خیلی زیاد
extra U بسیار خیلی
extra- U بسیار خیلی
extras U بسیار خیلی
I spoke my mind. U من خیلی رک گفتم.
regularly [often] <adv.> U خیلی از اوقات
whopping U خیلی بزرگ
on any number of occasions <adv.> U خیلی از اوقات
frequently <adv.> U خیلی از اوقات
awesome <adj.> U خیلی خوب
pluperfect U خیلی عالی
very good U خیلی خوب
oodles U خیلی زیاد
lots U خیلی زیاد
wicked <adj.> U خیلی خوب
glorious U خیلی خوب
well U خیلی خوب
wells U خیلی خوب
To take with a pinch of salt. U خیلی جدی نگرفتن
goody-goody U خیلی خوب
goody-goodies U خیلی خوب
extreme U خیلی زیاد
Neanderthal U خیلی کهنه
seldom U خیلی کم ندرتا
confidential U خیلی محرمانه
raucous U خیلی نامرتب
goody goody U خیلی خوب
quaint U خیلی فریف
once in the blue moon U خیلی بندرت
whacking U خیلی بزرگ
sick [British E] <adj.> U خیلی خوب
whackings U خیلی بزرگ
cool <adj.> U خیلی خوب
nifty U خیلی خوب
niftier U خیلی خوب
stentorian U خیلی بلند
niftiest U خیلی خوب
frequently U خیلی اوقات
She really gets me . She infuriates . U از دستش خیلی کوکم
very light U خیلی روشن یا کم رنگ
It is quite likely that …. U خیلی احتمال می رود که …
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com