English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
desolation U تنگی
strictures U تنگی
stricture U تنگی
constriction U تنگی
constrictions U تنگی
tightness U تنگی
scantiness U تنگی
narrowness U تنگی
straitenced circumstances U تنگی
gloom U دل تنگی
coarctation U تنگی
drouth U تنگی
asthma U نفس تنگی
pursiness U تنگی نفس
time trouble U تنگی وقت
asthma U تنگی نفس
stenosis U تنگی مجرا
in low water U در تنگی مالی
coarctation U تنگی مهبل
dyspnea U تنگی نفس
antasthmatic U ضد تنگی نفس
narrow circumstances U تنگی سختی
narrow minddedness U نظر تنگی
necking U تنگی مقطع
niggardiness U چشم تنگی
short winded U دارای تنگی نفس
phimosis U تنگی غلاف حشفه
narrow mindedly U از روی نظر تنگی
phimosis U تنگی ختنه گاه
drought U خشک سالی تنگی
to stint oneself U تنگی بخود دادن
droughts U خشک سالی تنگی
antasthmatic U دوای تنگی نفس
stenosed U مبتلا به تنگی نفس
antasthmatic U دافع تنگی نفس
asthmatics U دچار تنگی نفس اسمی
to be put to it U در فشار یا تنگی واقع شدن
stenosed U دچار هرگونه تنگی مجرا
asthmatic U دچار تنگی نفس اسمی
rattling U خیلی تند خیلی خوب
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
dogfights U جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
dogfight U جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
dolman U جامه بلندی که جلوش باز و استین تنگی دارد
bronchial asthma U تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
I'm U من هستم
i am pushed for money U هستم
am U هستم
i feel U گرسنه هستم
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
I'm hungry. من گرسنه هستم.
I'm thirsty. من تشنه هستم.
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
we owe him for his services U خدمات او هستم
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
i am bend on going U مصمم هستم بروم
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
i feel sleepy U خواب الود هستم
own a house U دارای خانهای هستم
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
i am at your service U در خدمت شما هستم
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
feet dry U روی هدف هستم
i await you U منتظر شما هستم
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergency U خیلی خیلی فوری
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
holding U در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
how much do i owe you U چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
I´m as hungry as a horse. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
feet wet U من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i suffer from headache U سردرد دارم دچار سردرد هستم
dumpiness U خیلی
in large quantities U خیلی خیلی
far and away U خیلی
damn U خیلی
routh U خیلی
copious U خیلی
not a few U خیلی ها
highly U خیلی
dammit U خیلی
many U خیلی
for long U خیلی
very U خیلی
villainous U خیلی بد
abysmal <adj.> U خیلی بد
to a large extent U خیلی
ten U خیلی
very little U خیلی کم
senseful U خیلی حساس
sappy U خیلی احساساتی
very light U خیلی سبک
rotundily U چاقی خیلی
(as) old as the hills <idiom> U خیلی قدیمی
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
ritzy U خیلی شیک
hit bottom <idiom> U خیلی پست
ultraconservative U خیلی محتاط
skin and bones <idiom> U خیلی لاغر
superrabundant U خیلی زیاد
in seventh heaven <idiom> U خیلی خوشحال
subminiature U خیلی کوچک
not so hot <idiom> U نه خیلی خوب
in cold blood <idiom> U خیلی خونسرد
swith U خیلی عظیم
thank you very much U خیلی متشکرم
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
span new U خیلی تازه
too bad <idiom> U خیلی بد ،غم انگیز
to spread like wildfire U خیلی زودمنتشرشدن
toploftiness U خیلی متکبر
tickled pink <idiom> U خیلی شادوخوشحال
skinless U خیلی حساس
(a) snap <idiom> U خیلی ساده
raff U خیلی زیاد
primely U خیلی خوب
I had an awful time . U به من خیلی بد گذشت
much worse U خیلی بدتر
much was said U خیلی حرفهازده شد
She is very pretentious. U خیلی ادعادارد
He is a loose card . U خیلی ول است
level best U خیلی عالی
many persons U خیلی اشخاص
many people U خیلی اشخاص
many people U خیلی از مردم
lower most U خیلی پست تر
lily white U خیلی سفید
it is very easily done U خیلی به اسانی
precisian U خیلی دقیق
pixilated U خیلی حساس
pianissmo U خیلی نرم
get up the nerve <idiom> U خیلی شلوغ
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com