English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
much U خیلی بزرگ کاملا رشد کرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high U خیلی بزرگ
whopping U خیلی بزرگ
whacking U خیلی بزرگ
whackings U خیلی بزرگ
highest U خیلی بزرگ
highs U خیلی بزرگ
mammoth task U وظیفه خیلی بزرگ
huge mistake U اشتباه خیلی بزرگ
huge blunder U اشتباه خیلی بزرگ
macro- U خیلی بزرگ یا مربوط به نام سیستم
Grandmother is a dear old thing . U مادر بزرگ خیلی نازومامانی است
parachute spinnaker U نوعی بادبان خیلی بزرگ 3گوشه
methuselah U " متوشالح " کاهن بزرگ یهود که بنابروایت کتاب مقدس 969 سال زندگی کرده
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
rouser U دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
emergencies U خیلی خیلی فوری
emergency U خیلی خیلی فوری
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
perfectly U کاملا"
partitura U کاملا
stone deaf U کاملا کر
whole hog U کاملا
absolutely U کاملا"
scot ant lot U کاملا
entirely U کاملا
smacks U کاملا
egregiously U کاملا
exactly U کاملا
thoroughly U کاملا"
completely <adv.> U کاملا
partitur U کاملا
open and shut U کاملا
thru U کاملا
open-and-shut U کاملا
to the full U کاملا
soundest U کاملا
to the quick U کاملا
richly U کاملا"
root and branch U کاملا
in full U کاملا
sopping U کاملا
well <adv.> U کاملا
totally U کاملا
purely U کاملا"
fully U کاملا
wholly U کاملا
to a t U کاملا
utterly U کاملا
comprehensive <adv.> U کاملا
de- U کاملا
hand and foot U کاملا
intoto U کاملا
jam-packed U کاملا پر
quite [completely, perfectly] <adv.> U کاملا
definitely <adv.> U کاملا
by all means <adv.> U کاملا
all around U کاملا
absolutely <adv.> U کاملا
teetotally U کاملا
to its full extent <adv.> U کاملا
to a turn U کاملا
replete U کاملا پر
to perfection U کاملا
spankings U کاملا
spanking U کاملا
sounds U کاملا
sounded U کاملا
sound U کاملا
in its entirety U کاملا
altogether U کاملا
brand new U کاملا نو
absolutely dry کاملا
quite U کاملا
smacked U کاملا
smack U کاملا
outright U کاملا بیدرنگ
identical U کاملا" برابر
armed to the teeth U کاملا` مسلح
air dry U کاملا خشک
broad a wake U کاملا بیدار
outrightly U کاملا بیدرنگ
quite seriously <adv.> U کاملا جدی
to a T <idiom> U کاملا،دقیقا
point device U کاملا راست
head over heels <idiom> U کاملا ،عمیقا
inextenso U کاملا بلند
down to the ground U ازهرحیث کاملا
wide-awake U کاملا بیدار
in all seriousness <adv.> U کاملا جدی
absolute dry U کاملا" خشک
wide awake U کاملا بیدار
perfectly elastic U کاملا با کشش
put across <idiom> کاملا فهمیدن
close-ups U کاملا افراشته
span new U کاملا تازه
full-suspension <adj.> U کاملا معلق
for all the world like U کاملا` شبیه
dead even U کاملا مساوی
come full circle <idiom> U کاملا برعکس
dead center <idiom> U کاملا وسط
due U درست کاملا"
stone blind U کاملا کور
full blown U کاملا افراشته
fully automatic U کاملا" خودکار
chock-a-block U کاملا کشیده
full duplex U کاملا" دو رشتهای
full duplex U کاملا دو رشتهای
chock-a-block U کاملا افراشته
kaput U کاملا شک ست خورده
fitting allowance U کاملا" اندازه
heavily armed U کاملا مسلح
fit like a glove <idiom> U کاملا مناسب
stone broke U کاملا ورشکست
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
close up U کاملا افراشته
zonked U کاملا خسته
evolute U کاملا روییده
bang on U کاملا درستوصحیح
close-up U کاملا افراشته
four-square U کاملا مربع
wide U پرت کاملا باز
wider U پرت کاملا باز
utter U باعلی درجه کاملا
smashup U کاملا خرد شده
he is the very moral U کاملا مانند است به
It was a complete surprise to me . U کاملا" غافلگیر شدم
uttered U باعلی درجه کاملا
full-suspension bike U دوچرخه کاملا معلق
birthday suit <idiom> U کاملا لخت وبرهنه
brand new <idiom> U کاملا تازه وجدید
engrossed U کاملا اشغال شده
in perfect trim U کاملا اراسته یا اماده
widest U پرت کاملا باز
utters U باعلی درجه کاملا
well-done steak U استیک کاملا پخته
In perfect condition (shape). U کاملا" صحیح وسالم
another kettle of fish <idiom> U کاملا متفاوت از دیگری
absorb کاملا فرو بردن
It's all over. U همه اش [کاملا] تمام شد.
rout U کاملا شکست دادن
wear out U کاملا خسته کردن
routed U کاملا شکست دادن
That's quite enough. U اون کاملا کافیه.
far cry <idiom> U چیزی کاملا متفاوت
perfectly inelastic demand U تقاضای کاملا بی کشش
routs U کاملا شکست دادن
perfectly elastic supply U عرضه کاملا با کشش
a whole new ball game <idiom> U یک ماجرای کاملا متفاوت
perfectly elastic demand U تقاضای کاملا با کشش
through U از اغاز تا انتها کاملا
to read through something U چیزی را کاملا خواندن
to read over something U چیزی را کاملا خواندن
ignoramuses U شخص کاملا بی سواد
ignoramus U شخص کاملا بی سواد
perfectly inelastic supply U عرضه کاملا بی کشش
to wreck U کاملا خراب کردن
to be absolutely determined U کاملا مصمم بودن
computer integrated manufactureing U کارخانه کاملا" اتوماتیک
full duplex channel U مجرای کاملا دو رشتهای
That's sheer madness. U کاری کاملا ابلهانه ای است.
It's Lombard Street to a China orange. <idiom> U کاملا مسلم وقطعی است.
unfledged U پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
rub out <idiom> U کاملا ویرا کردن ،کشتن
fit as a fiddle <idiom> U روپا ،کاملا تندرست وسلامت
fall over oneself <idiom> U کاملا مشتاق انجام کاری
dead set against something <idiom> U کاملا مصمم در انجام کاری
I read through the letter. U من این نامه را کاملا میخوانم.
to eat somebody alive U بر کسی کاملا غلبه شدن
blasius flow U جریان کاملا لایهای تئوریکی
bright luster U صیقل کاری کاملا" براق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com